نشتر زدن به شانه : به اعتبار دندانه شانه.
۱۱۲۱- تیغ گریبان: بند و رشته یقه که از جنس نخ یا پشم است به تیغ تشبیه شده است.
معنی بیت : از بس که جسم من به خاطر درد عشق ناتوان و ضعیف شده حتّی طاقت تحمّل بند یقه بر روی گردنم را ندارم و این بند برایم همانند تیغی است که می تواند سرم از بدنم جدا کند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مفهوم بیت: مبالغه در ناتوانی.
۱۱۲۲- معنی بیت: گریه از روی عجز و ناتوانی دل ظالم را به رحم می آورد و از سرکشی و ظلم او کم می کند، همانطور که آب شعله های آتش را فرو می نشاند
۱۱۲۳- معنی بیت: از بس در فکر آن یار زیبا رو بوده ام هوش و حواس خود را از دست داده ام و به حال مراقبه سالکان نظر بر زانو دارم و در فکر و خیال او فرو می روم.
۱۱۲۴- معنی بیت: ما سرمای زمستان را حس نمی کنیم و به نوشیدن می و آتش مستی آن گرم می مانیم.
۱۱۲۶- معنی بیت: همانند سوزن بی لباس هستیم و برای مردم لباس می دوزیم در حالی که خودمان عریان هستیم.(بیش از خود به فکر دیگرانیم.)
مفهوم بیت: تنها راحتی و آرامش دیگران را خواستن.
۱۱۲۹- خرق عادت: معجزه . کارهایی کردن که در عادت تحققش امکان ندارد. || کرامات اولیاء. (ناظم الاطباء) (آنندراج )
اگر دل افسرده برای اظهار خرق عادت برروی آب راه برود نمی توان به کرامت و عمل معجزه آسای او معتقد شد چون افسرده دل بسان شخص مرده ایست که بر آب روان است.
۱۱۳۱- معمار: در این بیت استعاره از معشوق است به اعتبار این که درستی عمارت چشم عشّاق به وسیله او صورت می گیرد.
معنی بیت: اگر به فکر آبادی من هستی برگ کاهی روی چشمم که همچون رخنه دیوار است بگذار تا از پریدن باز ماند، چراکه از اشتیاق جاری شدن سیل اشک که منجر به خرابی است می پرد .
۱۱۳۳- دوچار: ملاقات ناگهانی و بدون انتظار. (ناظم الاطباء). برخورد. رویاروی قرار گرفتن ( دهخدا، ۱۳۷۳: ۹۸۴۱)
هرکه با تو به جنگ گشــــت دوچار با ظفر نزد او یکـــــی است هـــرب
فرخی ))
معنی بیت: در خانه دلدار را باز کردم و باعث شدم کس دیگری عاشق او شود، چنان که چاهی حفر کردم تا به گنج برسم ولی ماری آمد و مرا نیش زد.
اشاره به سنت ادبی همراهی و ملازمت مار با گنج.
۱۱۳۴- می فروش می را به خاطر تو از دُرد و لای پاک کرد و آن را صاف نمود و شوق رسیدن به تو می را رسوا ساخت و از مستوری انگور و شیشه بیرون آورد.
۱۱۳۵- تا زمانی که از می نیرو می گیریم ناتوان و افتاده نمی شویم و آنقدر این نیرو زیاد است که همانند خم می که در زیر خاک ایستاده دفنش می کنند ما نیز حتّی پس از مرگ در گور خود ایستاده خواهیم بود.
۱۱۳۷- زهراب : زهرابه . آب زهرآلوده . (فرهنگ فارسی معین ). آبی که در آن زهر تعبیه بود. (شرفنامه منیری ). آب زهرآلود. (ناظم الاطباء). آبی ممزوج با زهر. آب آمیخته به زهر. زهر مایع. آب به سم آمیخته . آب مسموم ، که به لب شمشیر و جز آن دادندی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ( دهخدا، ۱۳۷۳: ۱۱۴۸۰)
در هر دو مصرع تشبیه بلیغ اسنادی وجود دارد.
۱۱۳۸- از من نرنج اگر کلامم بیانگر شکایت و شکوه است و اگر از من آزرده شده ای من برای عذرخواهی تمام معانی و مضامین منظومم را برایت می فرستم.
۱۱۳۹- معنی بیت: انسان مغرور و خود پسند که به اندک رتبه یافتن خود را اعجاز کننده میداند و به خودش افتخار می کند،اگر همچون ماه که آسمان تاریک شب را روشن می کند، سبب روشنی شود اظهار خود نمایی و دعوی صاحب کمالی اش را تا اوج آسمان می رساند.
۱۱۴۱- آیینه زانو: اضافه تشبیهی.
دست بر زانو زدن : کنایه از حسرت خوردن و افسوس نمودن.(شارح)
معنی بیت : آنقدر در خیال زلف محبوبان دست خود را از سر حسرت بر زانو زدم، نقش انگشتان دست بر زانویم صورت بسته و زانو به شکل شانه در آمده است.
۱۱۴۲- زیب عارضی : منظور حسن و زیبایی غیر اصلی و اکتسابی که دوام و ثباتی ندارد.
غبار خاطر: آنچه که موجب ملال و کدورت خاطر است.
چنان بزی که ار خاک ره شوی کــس را غبار خاطری از رهگــــذار مــــا نرسد
(حافظ)
۱۱۴۳- صد پرنده در یک قفس اسیر کردن کنایه دارد.
معنی بیت: به خاطر تیر و ترکش بسیار ما را اسیر خود کرد.
۱۱۴۵- خانه بر دوش: آواره. ( فرهنگ فارسی معین).کنایه از بی خانمان.
معنی بیت: ارزش و اعتبارم به اندازه شمع فانوس نیست تا همانند آن پیراهن پوشیده و مستور مانم به همین خاطر از بی سامانی و مفلسی همین دیوار خانه را پیراهن خود ساخته و کنج عزلت و گوشهنشینی را انتخاب کردم.
۱۱۴۶- مراد از نقش پای خامه در بیت الفاظ نوشته شدهاند که در بر دارنده معنی هستند تا معنی را به مخاطب برسانند.
۱۱۴۸- خرمن ماه: هاله که بر دور ماه گرد آید. (از برهان قاطع(
۱۱۴۹- بار: ایهام دارد در معنای۱٫ مسئولیت ،تکلیف ۲٫ آنچه که بر دوش انسان یا چارپا حمل شود.
معنی بیت : هیچ باری سنگینتر از بار هستی نیست زیرا تا زندگی را به آخر برسانیم پیر و خمیده پشت شدهایم و این خمیدگی از برداشتن بار سنگین حاصل شده است.
۱۱۵۰- داغ : کنایه از ستاره یا خود صورت گردون است. با تصوّر وجه شبه سیاهی ، مشابه داغ است.
۱۱۵۱- معنی بیت: پیر هستم و دستار زربافت لایق من نیست و از موی سفید که به سر دارم دستار نقرهای بافتهام و به سر بستهام.
۱۱۵۲- در گذشته برای درستی اندام شکسته چوبی را به آن می بستند که به آن جبیره میگفتند و شاعر هم در اینجا برای شکستگی دست و پا مرهمی جز تخته تابوت نمیبیند و مرگ را انتخاب میکند.
۱۱۵۳- چشم بر دست کسی دوختن: کنایه است از توقّع بخشش داشتن از دیگران.
معنی بیت: توقّع چیزی را از کسی نداشته باش مانند آستین باش که از کیسه او از زر کسی پر نمیشود و همیشه خالی است.
۱۱۵۴- شمع کافور: شمعی سفید رنگ است که در موم آن کافور اضافه می کردند و تا بوی خوش به فضا بدهد .(شارح)
معنی بیت: شمع کافور که نورانی است در مقابل چهره محبوب من به مانند میل سیاه تاریک است. پس ای پروانه، بیا و ببین ؛ چشم پند را روشن ساز یعنی متنّبه و آگاه باش و از عشق شمع دوری کن.
۱۱۵۵- معنی بیت: راضی به مقدر باش و از آن تجاوز نکن و سرنوشت خود را مایه توکل ساز.
۱۱۵۶- مفهوم بیت : تاکید بر خوشخویی ؛ به نرمی رفتار کردن و سازگاری محافظ و نگه دار انسان است از درشت گویی دیگران.
۱۱۵۷- زبان گزیدن: زبان را با دندان گزیدن و این مانند لب گزیدن کنایت است از پشیمانی و تأسف برکاری و یا سخنی و معمولاً آنرا یا در مورد مذکور بکار میبرند و یا وقتی بخواهند کسی را که سخنی ناصواب و یا رفتاری برخلاف مصلحت و یا بر خلاف ادب از او سر میزند متوجه سازند (دهخدا)