امروزه در نظامهای دموکراتیک، علاوه بر تبیین اصول عدالت کیفری، تلاش جدی جهت اعمال اصول دادرسی عادلانه در تمامی دادگاهها اعم از دادگاه های قضایی و دادگاه های تخصصی اداری از جمله مراجع مالیاتی صورت پذیرفته است. در ادامه بحث به طور مبسوط ابتدا به اصول عدالت کیفری و سپس اصول مربوط به عدالت رویهای خواهیم پرداخت.
رعایت عدالت شکلی به منظور نیل به نتیجهای است که همانا انجام قضاوتی عادلانه، منصفانه و بیطرفانه است چنین قضاوتی هنگامی صورت تحقق مییابد که به هر یک از طرفهای دعوا آنچه را سزاوار است اعطا کند، و چنانچه یکی بیش از انچه سزاوار او بوده برده باشد از او بازستاند.
الف: اصول عدالت کیفری[۲۵۴] مالیاتی
نظام حقوق کیفری مالیاتی همانند سایر نظامهای حقوق کیفری دارای اصول مشترک و یکسانی است. مفاهیمی همچون جرم، مجازات، عناصر مادی، معنوی و قانونی از جمله مواردی است که در نظام حقوق کیفری در تمامی حوزه ها کاربرد یکسانی دارد.
عدالت کیفری مالیاتی به عنوان بخشی از این نظام، از دو جهت قابل بررسی است. از یک جهت بخشی از اصول عدالت کیفری با اشاره بر این مطلب که عدم مکافات و مجازات، موجب بروز بی عدالتی و پرورش ظلم خواهد شد[۲۵۵] به دنبال آن است که میان مؤدیانی که نسبت به پرداخت مالیات اقدام می کنند و سایر اشخاصی که چنین نمیکنند تفاوت قائل شود. بر این اساس یکی از تعاریف عدالت از منظر حقوق کیفری را میتوان صدور حکم به قصد ایجاد تناسب و توازن بین حقوق فرد و اجتماع، در چارچوب قوانین و مقررات کیفری عنوان کرد.[۲۵۶]
در ارتباط با مسائل کیفری، پیوند عدالت با مجازات را نمی توان انکار کرد، چرا که رعایت عدالت به معنی دادن هر حقی به ذیحق واقعی آن در جامعه، ایجاب مینماید که مرتکب بزه یا فرد خاطی، به کیفر عمل مجرمانهاش برسد.[۲۵۷] این تعریف در بردارنده این مفهوم نیز هست که هیچکس را نباید بخاطر بزهای که دیگری مرتکب شده است مجازات کرد.
عدم مجازات برای متخلفین و بزهکاران مالیاتی ضمن اینکه حقوق اشخاص و هویتهای جمعی را تضییع می کند، موجب هرج و مرج و بیقانونی نیز خواهد بود، چرا که عمده مؤدیان با ملاحظه چنین وضعی، در تلاش برای تدارک اقداماتی خواهند بود که به نحوی از پرداخت مالیات سرباز زنند. بر این اساس یکی از اهداف مجازات، را میتوان اقامه عدل و دادگستری معرفی کرد.[۲۵۸]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
با وجود ضرورت دفاع از منافع جامعه باید درنظر داشت که این موضوع نباید منجر به نادیده گرفتن حقوق مؤدیان متخلف گردد. به این سبب سیاستگذاری حقوق کیفری مالیاتی باید به گونه ای باشد که علاوه بر رعایت حقوق جامعه، مؤدی را در جریان رسیدگیهای مالیاتی مورد حمایت قرار دهد.[۲۵۹] به عبارتی نظام عدالت کیفری مالیاتی به دنبال آن است که هر متهم و متخلف، وفق قوانین و اصول مسلم حقوقی، از یک سری حقوق کیفری برخوردار باشد تا در مسیر دادرسی با استناد به آنها از تضییع حقوق و آزادی خود جلوگیری نماید.
جرم شناسی و حقوق جزای ماهوی به طور سنتی علاوه بر تمرکز روی جرایم علیه اشخاص بر جرایم علیه اموال، نیز متمرکز شده است. این موضع بیانگر اهمیت خسارات ناشی از چنین جرایم و تخلفات است که جبران بخشی از این اقدامات مربوط به نظام حقوق کیفری خواهد بود.
جرایم مالیاتی به عنوان بخشی از جرایم اقتصادی و جرایم عیه اموال در مقایسه با اهمیتی که دارند مورد غفلت قرار گرفتهاند. در طبقه بندی بزهکاران، مجرم و بزهکار مالیاتی همواره در ردیف افراد منحرف و مجرم قرار نگرفته است، در حالیکه تأثیر حداقل برخی از جرایم مالیاتی و میزان خسارتهای بر جای مانده از آن کمتر از سایر جرایم نیست.[۲۶۰] بر این اساس لازم است تا با در نظر گرفتن میزان این خسارتها که عمدتاً از نوع تضییع حقوق هویتهای فردی و جمعی جامعه است ضمانت اجرای کیفری مناسبی به مورد اجرا گذاشته شود.
یکی از سؤلاتی که در حقوق کیفری مالیاتی مطرح میباشد، آن است که آیا جرایم مالیاتی تابع قواعد و مقررات عمومی سایر جرایم هستند یا قواعد و مقررات خاصی دارند یا در برخی احکام با بقیه جرایم مشترک است و در برخی احکام با آنها تفاوت دارد؟
اولین و مهمترین بحث در نظام عدالت کیفری مالیاتی تبیین مفهوم جرم و مجازات مالیاتی و بیان ویژگیهای آن است. در اینجا لازم است هر یک از مفاهیم فوق مورد بررسی قرار گیرد.
اگر چه گفته شده است که در مورد جرم انگاری نقض مقررات اقتصادی و مالیاتی، اتفاقنظر وجود ندارد،[۲۶۱] لیکن وجود تخلفات عدیدهای که تأثیرات فراوانی بر حقوق هویتهای جمعی و فردی دارد، ضرورت شناسایی این تخلفات را به عنوان جرم بیش از پیش معلوم می کند.
جرم مالیاتی، مفهومی است که در حقوق ایران تعریفی از آن ارائه نشده است. لایحه اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم نیز که مراحل تصویب آن در مجلس شورای اسلامی رو به اتمام است صرفاً به بیان مصادیق جرم مالیاتی پرداخته است و تعریف مجرم مالیاتی را همانند قانون فعلی مسکوت گذاشته است. با این وجود با عنایت به ارتباط نزدیک نظام مالیاتی و نظام اقتصادی، میتوان جرم مالیاتی را در زمره جرایم اقتصادی دستهبندی نمود.
در تعریف جرم اقتصادی گفته شده است هرگونه فعالیتی که قانون را نقض نماید، نظم اقتصادی را مختل کند یا ناقض اصل حسن نیت در تجارت و یا به دست آورنده سود به صورت غیر قانونی باشد، جرم اقتصادی محسوب می شود. در تعاریف دیگر، جرم اقتصادی به فعالیتهایی اطلاق می شود که به صورت غیر قانونی و به منظور تحصیل سود در قالب انواعی از مشاغل قانونی رخ میدهد. این جرم ممکن است شهروندان خصوصی، بخشهای تجاری و یا عمومی را متضرر کند. چنانچه ملاحظه می شود بر طبق این تعریف میتوان فرار مالیاتی، را در زمره اعمال مجرمانه قرار داد.[۲۶۲]
جرم مالیاتی هنگامی رخ میدهد که مؤدیان از طریق رفتار عمدی و متقلبانه و با هدف به دستآوردن سود و منفعت اقتصادی و مالی از نظام مالیاتی سوء استفاده می کنند. این گونه رفتارها شامل طیف گستردهای از فعالیتهای غیر سازگار است که ممکن است ضمانت اجراهای کیفری همانند جریمه و حبس را بر عاملین آن تحمیل نماید. این رفتار مجرمانه مجموعه ای از اقدامات نظیر عدم تمکین، عدم تسلیم اظهارنامه مالیاتی، عدم نگهداری حسابهای مالی و پنهان نمودن فعالیتهای اقتصادی را در بر میگیرد.[۲۶۳]
چنانچه از تعاریف فوق بدست می آید، وجه مشترک تمامی این تعاریف، انجام هر گونه اقدام در جهت کسب منافع اقتصادی و مالی دانسته شده است. بنابراین صرفاً آن بخش از اقدامات مؤدیان، نمایندگان آنان، مأموران مالیاتی و نیز سایر اشخاصی که به نحوی در جریان نظام مالیاتستانی عهدهدار تکالیف هستند، عنوان مجرمانه پیدا می کند که با هدف کسب منفعت صورت گرفته باشد.
از دیگر شروط و ملاکهای تحقق جرم مالیاتی را میتوان ایراد ضرر غیر قانونی و نامشروع مالی به بزه دیدهگان عنوان کرد.[۲۶۴] چنانچه گفته شد بزه دیدهگان در جرایم مالیاتی، هویتهای جمعی هستند که حکومت نماینده آنها به شمار میرود. بر این اساس کلیه اقدامات غیر قانونی مؤدیان مالیاتی که به منظور کسب منفعت و سود انجام گیرد و موجب ضرر نامشروع مالی به هویتهای جمعی شود در زمره جرایم مالیاتی قرار خواهد گرفت.
پس از بیان تعریف و ذکر خصایص و ویژگیهای جرم مالیاتی، لازم است تا به انواع مجازاتهای کیفری و مالی جرایم مالیاتی پرداخته شود. بنابراین لازم است که ابتدا واژه مجازات را تعریف نمود.
اهل لغت مجازات را به معنی پاداش دادن و جزا دادن در نیکی و بدی معنی نموده اند.[۲۶۵] حقوقدانان نیز مشقتی که مقنن به مجرم تحمیل می کند را مجازات یا کیفر نامیدهاند.[۲۶۶] بر اساس این تعاریف هر نوع پیش بینی و اقدامی را که در قانون به منظور جزادهی به متخلفین مالیاتی تعیین می شود، به منزله مجازات خواهد بود. مجازات، به اعتبار موضوعی که به آن صدمه میزند یا متوجه آن می شود، میتوانند به انواع مختلفی دستهبندی شودکه عبارت است از مجازاتهای بدنی، سالب آزادی، محدود کننده آزادی، مجازات سالب حق و مجازاتهای مالی.[۲۶۷]
ضرورت وجود انواع و اقسام مجازات، از آنجا ناشی می شود که اصلاح فرد و دفاع از جامعه و هویتهای جمعی سازنده آن از مهمترین اهداف مجازات به شمار میرود،[۲۶۸] و لذا هر یک از انواع مجازاتها که بتواند به بهترین شکل ضمن اصلاح فرد به حمایت حداکثری از هویت جمعی بپردازد، بهترین و مناسبترین مجازات در نظام کیفری مالیاتی خواهد بود.
مناسبترین مجازات از جهات مختلف قابل ارزیابی است که میتوان آنها را از حیث نوع و میزان شدت و ضعف، دستهبندی نمود و با توجه به نوع جرایم و شدت و ضعف آنها بر مرتکبین اعمال کرد.
در این میان مجازاتهای مالی به عنوان نوعی از مجازاتهای کیفری محسوب شده که در واقع به معنای تکلیف و اجباری است که مؤدی متخلف به علت ارتکاب جرم و به حکم دادگاه، مقداری پول به خزانه دولت می پردازد.[۲۶۹]
از آنجا که در قلمرو جرم شناسی وسایل ارتکاب جرم به دو دسته جرایم حیلهآمیز و متقلبانه و جرایم توأم با خشونت تقسیم شده و از این منظر جرایم مالیاتی از نوع اول محسوب میشوند،[۲۷۰] مجازاتهایی برای تخلفات مالیاتی مناسبتر خواهند بود که در تناسب کارکردی با این فعالیتها باشند.
همچنین ضرورت اعمال مجازاتهای مالی از آنجا ناشی می شود که ضمانت اجراهای کیفری از نوع مجازاتهای سالب حق یا آزادی، ضمن آنکه به تشریفات طولانی و پیچیده برای محکوم کردن افراد نیاز دارند، میزان کمتری از ضرر و زیان را جبران خواهند کرد،[۲۷۱] در حالیکه مجازاتهای مالی به صورت مستقیم زیان و خسارات مالی ناشی از تقلب و تخلف مالیاتی را جبران مینماید.
البته باید توجه داشت که انتخاب مجازاتهای مالی برای جرایم مالیاتی به منزله نفی مجازاتهای کیفری از نوع سالب حق و آزادی نخواهد بود. بلکه این دو نوع مجازات در کنار هم، حسب مورد، می تواند تضمینی اساسی در راستای حمایت از حقوق هویتهای جمعی به شمار رود.
با عنایت به مراتب فوق، لازم است تا قلمروی نظام عدالت کیفری و اصول مرتبط با آن مورد بررسی و دقت نظر قرار گیرد و بررسی شود که اصول عدالت کیفری مالیاتی با چه هدفی وضع و اعمال میشوند.
بخشی از این اصول باید در هنگام تعیین سیاستهای کیفری مالیاتی اعم از سیاستهای تقنینی، اجرایی و قضایی، برای جلوگیری از تخلف، تقلب و فرار مالیاتی، و تشویق به تمکین مؤدیان در پرداخت به موقع مالیات، مورد رعایت قرار گیرد. این بخش از اصول عدالت کیفری مالیاتی در واقع به دنبال کاهش وضعیت نابرابر پیشآمده ناشی از تخلفاتی نظیر فرار وگریز مالیاتی که از یک سو عامل کاهش درآمد برای دولت بوده و از سوی دیگر افراد را از حیث میزان مالیات پرداختی در موقعیتی نابرابر قرار میدهد، میباشد چرا که در صورت عدم پرداخت مالیات توسط یک شخص و عدم مجازات او، بدین مفهوم است که اساساً این شخص جزو مشمولین مالیات نبوده است.[۲۷۲]
بخش دیگر اصول عدالت کیفری مالیاتی به دنبال تضمین حقوق مؤدیان مالیاتی در امر رسیدگیهای قضایی است. این دسته از اصول از آنجا ناشی می شود که تضمین حقوق شهروندان و اجرای عدالت، از وظایف اساسی نظام عدالت کیفری شمرده شده است.[۲۷۳]
در ادامه به اصول و تضمیناتی که منجر به رعایت اصل عدالت کیفری در حوزه مالیاتی می شود، همانند؛ اصل قانونی بودن جرم و مجازات، اصل تناسب جرم و مجازات، اصل تساوی افراد در برابر کیفر، اصل عطف به ما سبق نشدن قوانین کیفری مالیاتی و مرور زمان مالیاتی اشاره خواهد شد.
۱: اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها
«یکی از مهمترین اصول حقوق کیفری، که منتج از اصل برائت بوده و همانند اصل برائت ضامن حراست از حقوق و آزادیهای اساسی فردی شهروندان جامعه است، اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها میباشد.»[۲۷۴]
«این اصل مترقی با حاکمیت مکتب کلاسیک و انقلاب کبیر فرانسه در حقوق جزای عرفی استقرار یافته است.»[۲۷۵] در دین مبین اسلام نیز فقهای عظام این اصل را تحت قاعده قبح عقاب بلا بیان مورد قبول قرار دادهاند. قاعده مذکور از قواعد مسلم نزد فقها و اصولیون به شمار میرود و هیچ تردیدی در آن نیست.[۲۷۶]
بر اساس اصل مذکور که به عنوان یکی از مقتضیات اساسی امنیت قضایی و عدالت کیفری در نظام حقوق بینالملل و نظام حقوق داخلی مورد استقبال قرار گرفته است و فرایند اتهام تا اجرای مجازات را در بر میگیرد، هیچ شخصی را نمی توان متهم به جرم یا مجازاتی نمود مگر اینکه این امر در قانون پیش بینی شده باشد. «عدالت و رعایت حقوق و آزادیهای فردی را میتوان مهمترین مبنای اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها دانست.»[۲۷۷]
مبنای قانونی اصل مزبور در حوزه عدالت کیفری مالیاتی را میتوان ماده (۲) قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲،[۲۷۸] دانست که بر اساس آن چنین برداشت می شود، هر رفتار مؤدی مالیاتی اعم از فعل یا ترک فعل که در قانون برای آن مجازات تعیین شده است جرم یا بزه مالیاتی محسوب می شود.
علیرغم این پیش بینی متاسفانه در قانون مالیاتهای مستقیم هیچ ماده و تبصرهای به اصول بدیهی و مسلم حقوقی از جمله اصل برائت و اصل قانونی بودن جرم و مجازات اشاره نکرده است که قانون مزبور از این منظر محل تأمل میباشد. البته عدم تصریح این اصول در قانون مالیاتهای مستقیم، مانع از بکارگیری و التزام به آن در محاکم و هیأتهای رسیدگی به تخلفات مالیاتی نمی شود، زیرا با توجه به صراحت اصل مزبور در قانون اساسی[۲۷۹] و با لحاظ برتری قانون اساسی نسبت به کلیه قوانین عادی من جمله قانون مالیاتهای مستقیم بدون تردید این اصل باید نصب العین دادگاه های قضایی و دادگاه های اختصاصی مالیاتی قرار گیرد.
عنایت به مقوله عدالت کیفری مستلزم آن است که قانونگذار مالیاتی، تعریف روشنی از بزه مالیاتی داشته باشد. همانطور که از قوانین مالیاتی ما برمیآید نه تنها به تعریف آن اقدام نشده بلکه هیچ گونه تمایزی میان مفاهیمی همچون تخلف و تقلب و نیز ذکر دقیق مصادیق آن صورت نگرفته است.
لازم است در قانون مالیاتهای مستقیم، مصادیق فرار و اجتناب مالیاتی دقیقاً مشخص شود و جرایم هر یک به طور مشخص بیان گردد.
۲: اصل تناسب جرم و مجازات
اصل تناسب جرایم و مجازاتها که در همه نظامهای حقوق کیفری پذیرفته شده است، از ملزومات اولیه انصاف و عدالت است.[۲۸۰] در واقع رعایت تناسب میان جرم و مجازات از جمله مفاهیم مطرح شده در باب عدالت کیفری است[۲۸۱] که نظر به گستره وسیع نظام حقوق کیفری که حتی ترافعات و اختلافات موجود در نظام مالیاتستانی را نیز شامل می شود میتوان چنین بیان کرد که اصل تناسب مجازاتها و جریمههای مالیاتی با تخلفات و جرایم ارتکاب یافته مؤدیان مالیاتی، یکی از مؤلفه های عدالت کیفری مالیاتی است. با استناد بر این اصل لازم است میان بزه ارتکابی و مجازات و جریمهها تناسب منطقی وجود داشته باشد.[۲۸۲]
گفتنی است که «اصل تناسب یکی از اصول چند جانبه میباشد که هم در مرحله قانونگذاری و هم مرحله قضایی بدان استناد شده است که تحت عناوین تناسب قانونی و قضایی مورد استفاده قرار میگیرد.»[۲۸۳] بنابراین باید توجه داشت که این دو مفهوم از یکدیگر مجزا بوده و مفاهیم خاص خود را شامل می شود.
لازم به ذکر است مقصود ما از بزه در این بند، هر نوع تخلف و بزهی است که در حوزه مالیاتی به وقوع میپیوندد و نیز مقصود از مجازات هر گونه مجازاتی اعم از مالی و غیر مالی است که بر مؤدیان یا مأموران متخلف و بزهکار مالیاتی اعمال می شود.
در بیان دلیل وجودی اصل تناسب بزه و مجازات چنین گفته شده که این اصل تضمین می کند تا محدودیتهای قانونی بر حقوق اساسی فردی بیش از حد صورت نگیرد. بنابراین محدودیت اعمال شده هرگز نباید بیش از حد ضرورت و با توجه به هدفی که آن را اقتضاء کرده است، باشد[۲۸۴] و نباید چنان گسترش یابد که تهدیدی برای سایر اصول اقتصادی به حساب آید.
در یک تقسیم بندی تناسب بزه با مجازات به دو نوع تناسب اصلی و ترتیبی تفکیک می شود که تناسب اصلی ناظر به حفظ تناسب معقول میان سطوح کلی مجازاتها و بزهها است که اشاره به اعمال مجازات ثابت برای هر جرم با توجه به شدت و ضعف آن دارد، و تناسب ترتیبی که در آن مجازات هر جرم با ملاحظه سایر جرایم تعیین می شود. اولی به رعایت تناسب مجازاتها در کل نظام کیفری معطوف است و دومی به رعایت تناسب مجازات جرایم با یکدیگر توجه دارد.[۲۸۵]
وضع مجازات و ضمانت اجراهایی که به صورت هرمی انجام میگیرد، مربوط است به نوع اول تناسب، یعنی تناسب اصلی. به این معنی که قانونگذار برای انواع تخلفات و جرایم مالیاتی چندین مرحله را در نظر گرفته و در هر مرحله، متناسب با تکرار جرم و افزایش میزان تأثیرات فعل ارتکابی، اقدام به تشدید مجازات به نسبت جرم ارتکابی مینماید. مزیت این شکل از ضمانت اجرا، امکان متناسب ساختن مجازات در هر مرحله از فعالیت بزهکارانه و از طریق افزایش کارایی ضمانت اجراهاست.[۲۸۶]