(همان:۳۰۸)
در این دوره بیشترین تلاش ها و مخالفت ها به وسیله میرزاده عشقی صورت می گرفت که در نهایت این اعتراض ها منجر به کشته شدن وی شد:مرگ وی از نظر بسیاری از منتقدان مرگی به هنگام بود که تاثیرات زیادی نیز به دنبال داشت((عشقی پیش از روزگارسخت، و در بهترین زمان ها مرگش را برگزید))(سپانلو،۱۳۶۹:۲۰۸)
میرزاده ابتدا مقاله هایی به نام((آرم جمهوری))،((جمهوری قلابی)) و((جمهوری نا بالغ)) نگاشت و در آن ها نظریات خود را به طور مفصّل در مخالفت با((حکومت جمهوری رضاخانی)) بیان کرد و در روزنامه قرن بیستم منتشر نمود وی علاوه برمقاله های یاد شده، اشعار گوناگونی سرود که این اشعار انعکاس نسبتا” دقیقی از اوضاع و احوال گوناگون آن دوران است، یکی از این سروده ها مثنوی((جمهوری سوار، تفصیل جناب جمول)) بود که همراه اشعار((مظهر جمهوری))،((نوحه جمهوری)) و تصنیف((جمهوری قلابی رضاخان)) در شماره آخر روزنامه قرن بیستم به تاریخ هفتم تیرماه ۱۳۰۳ منتشر شد: این اشعار بعداز اینکه رضاخان از طرح خود عقب نشینی کرد، سروده شد که در حقیقت نوعی تمسخر و تحقیر رضاخان بود، قلم تند و بی پروای عشقی در این سروده ها، دقیقا سردار سپه و حامی خارجی اش انگلستان را نشان گرفته بود، زبان شعری او در قالب طنز بسیار گزنده ای ، همراه با هجو و دشنام است، مثنوی((جمهوری سوار)) هفتاد بیت دارد در کنار شعر کاریکاتور مردی خرسوار را نشان می دهد که خود را به پای خم رسانیده و مشغول تناول شیره است و در کنار کاریکاتور مزبور چنین نوشته شده((جناب جمبول برخر جمهوری سوار شده شیره ملّت را مکیده و می خواهد بر سرما شیره بمالد))(کلیات میرزاده عشقی ، ۱۳۷۳: ۵۵۰)
داستان این چنین شروع می شود
هست در اطراف کردستان دهی
قاسم آباد است آن ویرانه ده
کدخدایی بود کاکا عابدین
خمره ئی را پر زشیره داشته
خاندان چند کرد ابلهی
این حکایت ، اندر آن واقع شده
سرپرست مردم آن سرزمین
از برای خود ذخیره داشته
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
و سپس داستان را ادامه می دهد دزدی که ((یاسی)) نام دارد شیره کاکا عابدین را می خورد، با فهمیدن ماجرا و دنبال کردن ردپای،((یاسی)) خبردار می گردد وی که می بیند جای انکار نیست از این کار توبه می کندامّا پس از مدتی ((یاسی)) دوباره هوس شیره می کند:
باز میل شیره کرد آن نابکار
دیدبسته عهد، او با عابدین
فکر بسیاری نمود آن مفتخور
بعد رفت و بر خری شد جاگزین
دست خود را در درون خم ببرد
خورد،از آن شیره چون بر پشت خر
بار دیگر ، باز کاکا در رسید
بازدید اوضاع خم، برهم شده
پای خم را کرد با دقت نظر
اندرون خم هم، سر برد و دید
سخت در حیرت، فروشد عابدین
پیش خود می گفت این و می گریست
گرکه خرکردست خر را نیست دست!
ز دو دستی بر سر ،آخر عابدین
چنگ چنگ یاسی وپا، پای خر!
اشتها برد از کف اش، صبر و قرار
که ندزد شیره اش را بعد از این
تا درین بابت، برد حیله بکار
راند خر را در سرای عابدین
تا دلش می خواست از آن شیره خورد
با همان خر ، آمد از خانه به در
تا نماید شیره اش را باز دید
همچنین از شیره خم کم شده