اما باید گفت با توجه به اطلاق ادله بغی، نمیتوان آنرا مختص به خروج بر امام معصوم دانست بلکه شامل خروج بر نائب امام (ع) درزمان غیبت نیز میشود و شاید بعضی از فقهاء که فکر میکردند جرم بغی اختصاص به خروج برامام معصوم دارد، منشاء آن این بوده که چون در زمان حضور امام حکومت و ولایت فقط اختصاص به او داشته است روایات وارده بر بغی را حمل بر خروج امام معصوم نمودهاند.اما با توجه به اینکه مورد میتواند مخصص باشد باید به اطلاق روایات عمل نمود. مضافاً به اینکه اگر بپذیریم اطلاقات،انصراف به امام معصوم دارند، میتوان از باب عموم ملاک احکام بغات را نسبت به کسانی که بر نائب امام (عج) خروج مینمایند نیز جاری دانست. زیرا اگر با بغات در عصر غیبت، فقیه و نائب امام (ع) نتوانسته باشد برخورد داشته باشد و آنان را طبق موازین اسلامی مجازات کند، اساس نظام عدل اسلامی را متزلزل میسازند و هرج و مرج در جامعه اسلامی بوجود خواهند آورد و قطعا شارع مقدس به این گونه امور راضی نخواهند بود. بنابراین امام عادل و فقیه جامع الشرائطی که حکومت را بدست گرفته باید با آنان طبق موازین اسلامی برخورد نموده و آنان را قلع و قمع نماید و در این امر هیچگونه فرقی نیست بین اینکه ما معتقد به ولایت فقیه باشیم و حاکم را از باب اختیاراتی که شرعا به او تفویض شده مسئول حکومت بدانیم و یا آنکه از باب حسبه لازم باشد متصدی امر ولایت گردد. زیرا به هر حال حکومت اسلامی و دفاع از کیان آن واجب است (مرعشی، ۱۳۷۱، صفحه ۱۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۹٫شهیدثانی:
مرحوم شهید ثانی میفرمایند: واجب است جنگ با بغات چه کم باشد . چه زیاد و لیکن وجوب قتال مشروط است به اینکه تاویل باطلی علت قیامشان باشد و انفراد هم داشته باشند یعنی از سیطره وتسلط امام خارج شوند و در منطقهای موضع بگیرند (شهید ثانی، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۲۰).
-
- صاحب جواهر الکلام:
مرحوم محمد حسن نجفی در جواهر الکلام چنین فرمودهاند: بغی در عرف متشرعه خروجه از اطاعت امام عادل علیه السلام است (نجفی، ۱۹۸۱م، ج۲، ص۳۲۳).
۱۱٫ابن ادریس حلی:
مرحوم ابن ادریس در سرائر چنین فرموده است:«هرشخصی که خروج کند برعلیه امام عادل و بیعت خود را با او بشکند و او را در احکام و فرامینش مخالفت کند، پس او باغی است (ابن ادریس حلی، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۱۵).
۱۲٫آیت ا…. مرعشی:
جرم سیاسی، عملی را میگویند که گروهی مسلمان که تشکیلاتی قوی و نیرومند به دست آوردهاند و از فرمان و اطاعت ولی امر مسلمین در اثر شبهاتی بیاساس که برای آنان بوجود آمده خارج گردیدهاند، با قصد واختیار انجام دهند.خواه آن عمل از راه فساد فی الارض و محاربه ویا از راه جاسوسی برای دولتهای اجنبی و یا جنگ مسلحانه با حکومت اسلامی و.یا امور دیگر صورت گیرد و مجرمین سیاسی عبارتند از گروهی که دارای صفات مذکوره در این تعریف باشند (مرعشی، ۱۳۷۱، ص۲۲).
۲-۲- دیدگاه فقهای اهل سنت در خصوص بغی
۱٫عبدالقادرعوده
باغی کسی است که با توسل به زور و قدرت برای تغییر نظام حکومتی و یا تغییر حکام فعالیت میکند و یا اینکه با اعتماد به قدرت از اطاعت کردن امتناع میورزد.
بغی جرمی است که در ضدیت با نظام حکومتی و حکام انجام میگیرد و متوجه نظام اجتماعی نمیشود، پس اگر هدف از جرمی، ضدیت با نظام اجتماعی باشد، بغی نبوده بلکه افساد در زمین است. نظام اجتماعی که اجتماع برآن استوار است، همان اسلام است و برای اجتماع نظامی غیر از آن نیست (عوده، ۱۹۹۴م، ج۲، ص۲۵۸).
۲٫عبدالرحمن الجزیری:
عبدالرحمن الجزیری در کتاب « الفقه علی المذهب الاربعه» چنین میگوید:« مورد اتفاق امامان مذاهب چهارگانه اهل سنت چند مطلب است به قرار ذیل:
الف-واجب است اطاعت امام عادل در هر آنچه که امر میکند؛ مادامی که امر به معصیت نباشد.
ب-احکام نایبین او و کسانی که والی از جانب امام میشوند نافذ است.
ج-اگر گروهی که متشکل هستند و مسلح میباشند به سبب شبههای قیام کنند برعلیه امام مسلمین یا تمرد کنند از اوامر او، جایز نیست برای امام جنگ کردن با آنها تا آنکه به فرمان خدا تن در دهند، اگر سر تعظیم در مقابل فرمان خدا فرود آورند، دیگر جنگ با آنها جایز نیست (به نقل از عوده، ۱۹۹۴م، ج۲، صفحه ۴۱۷).
۳٫شافعی:
امام شافعی چنین گفته است: مخالفت با امام با یکی از اعمال ذیل تحقق مییابد:
خروج و قیام مسلحانه برعلیه شخص امام بنماید، یا اینکه دیگر از او اطاعت نکند در اوامر و نواهیاش، یا اینکه جلوگیری کند از اینکه امام حقوق ا… را جمع آوری کند یا اینکه جلوگیری کند از اجرای حکم قصاص یا حدودی که متوجه ایشان است. این دو قسم آخر یعنی جلوگیری از حق ا…. و حق آدمی را ذکر کردم به خاطر عمل ابابکر صدیق که جنگید با کسانیکه زکات رابه حکومت مرکزی نمیپرداختند (جوانمرد چیانه، ۱۳۹۰، ص۹۱ به نقل از سیواس، بیتا، ج۴، ص۴۸).
۴٫مالکیه:
مالکیه در مورد بغاه گفتهاند: اگر گروهی برامام خروج کنند و منع حق ا… نمایند یا منع حق آدمی را بنمانید ویا اینکه سر تعظیم در مقابل اوامرو نواهی اوفرود نیاورند وغرضشان برکناری امام باشد، اگر چه امام هم جایر باشد باغی خواهند بود.
برطبق نظر مالکیه جائر نیست عزل امام بعد از اینکه بعنوان امام تعیین شد، اگر چه فسق و فجور مرتکب شود؛ بلکه باید امام را نصیحت کرد، پند و اندرز داد که به راه راست بیاید و نمیشود قیام مسلحانه بر علیه او نمود و او را از خلافت کنار زد (جزیری، ۱۹۹۰م، ج۵، ص۴۱۹).
۵٫حنفیه:
حنفیه چنین میگوید: کسانی که از اطاعت امام حق خارج شدهاند، به چهار گروه تقسیم میشوند.
۱-کسانی که بدون دلیل خارج شدهاند، خواه سپاه و لشکری داشته باشند یا نداشته باشند و حال آنکه اموال مردم را به زور میگیرند و آنها را به قتل میرسانند و در جاده ناامنی ایجاد میکنند؛ این گروه نامشان « قُطّاعُ الطَّریق» است واحکام قطاع الطریق را دارند.
۲-گروهی هستند بمانند گروه قبل، مگر اینکه این گروه سپاه و لشکر ندارند و لیکن به جهت دلیل و شبههای که در ذهنشان خطور کرده است دست به شورش زدهاند، حکم این گروه، حکم قطاعالطریق است و اگر دست به کشتار زدند کشته میشوند.
۳- گروهی که لشکر و سپاه دارند و به سبب شبههای که به سبب آن شبهه خیال میکنند امام کافر شده است و ناحق حکم میدهد و یا امام معصیت کار شده است، برعلیه امام مسلمین شورش میکنند . ایشان نامشان خوارج است که حلال میشمارند ریخته شدن خون مسلمانان را و گرفتن اموالشان را و به اسیری بردن زنانشان را و نسبت کفر به اصحاب پیامبر اکرم (ص) میدهند. حکم این گروه نزد جمیع فقها و جمهور اهل حدیث، حکم بُغاه است.
۴-گروهی مسلمان هستند که قیام مسلحانه میکنند برعلیه امام عادل ولیکن مباح نمیشمرند آنچه را که خوارج مباح میدانستند از قبیل مباح دانستن خون مسلمین واسیر گرفتن زن و فرزند مسلمانان، این گروه باغی هستند به جهت آنکه مخالفت کردهاند با امام مسلمین، و لیکن اشتباه کردهاند در نظرشان و این گروه فاسقند (همان، ص۴۱۹).
۲-۳- اختلاف نظر فقهای امامیه با اهل سنت در تعریف بغی
فقها شیعه بغی را حول محور مخالفت با امام عادل مطرح کردهاند و امام عادل، یا ائمه اثنی عشر علیهم السلام هستند یا نایبین خاص و یا نایبین عام ایشان با شرایط مطروحه و لیکن فقهاء اهل سنت مخالفت با امام را بغی شمردهاند و لو اینکه عادل نباشد.
عبدالقادر عوده در التشریح الجنایی میگوید: «رای غالب در مذاهب اربعه اهل سنت این است که امام منعزل نمیشود با ظلم و فسق و از این جهت است که واجب نیست خروج بر علیه او به منظور برکنار کردن او، جانشین کردن غیر او درآن منصب که اگر خروج بر علیه امام فاسق جایز باشد، استقرار نظام از بین میرود و حکومت متزلزل میگردد و فتنه و آشوب و جنگها رخ میدهد…» (عوده، ۱۹۹۴م، ص۱۴۶).
وسپس روایتی از مالک نقل میکند، بدین مضمون:
« اگر کسی قیام کرد بر علیه امام و خواست قدرت او را سلب کند، اگرآن امام شخصی مثل عمربن عبدالعزیز هم باشد، واجب است بر مردم که جلوی قیام کننده را بگیرند (همان).
برخلاف این دیدگاه، شیعه معتقداست که اگر امام، ظالم و فاسق باشد امت اسلامی حق خلع ید از او را دارند و کسانی که در مقابل او قیام کنند او را سرنگون سازند، باغی نخواهند بود بلکه اجر جزیل خواهند داشت.
مرحوم صدر نیز اشاره نموده است که هیچ خلافی بین فقهاء امامیه نیست دراین مطلب که حاکم به مجرد مرتکب شدن فسق و فجور وظلم منعزل و برکنار میشود؛ به جهت اینکه با این اعمال او فاسق شده است از عدالت خارج گشته است، پس یک شرط از شروط لازمه حاکم اسلامی یعنی عدالت را از دست داده است (صدرا، ج، ص۱۴۵).
گروهی ازفقهای سنی نه تنها شرط عصمت رابرای حاکم لازم نمیدانند بلکه شرط عدالت راهم لازم نمیدانند، بنابراین اگرشخص ازراه نامشروع مانند کودتا حکومت را بدست بگیرد و به زور مردم را ودار به اطاعت کند، حق مبارزه با باغیان و مخالفان را خواهد داشت (ابن قدامه، بیتا، ج۱۰، ص۴۹).
۲-۴- شرایط تحقق جرم بغی
در تحقق هرجرمی درفقه و حقوق پارهای از شرایط و ارکان ضروری میباشند تا اینکه بتوان گفت جرم به وقوع پیوسته است. جرم بغی نیز از این قاعده مستثنی نیست و برای تحقق آن شرایط و ارکانی لازم است.
به عقیدۀ بعضی از نویسندگان، بغی (که آن را جرم سیاسی در فقه میداند) در ظرف جرم عادی پدید نمیآید، برای آنکه هرجرمی اگر در حالت عادی واقع شود، با هر غرض و انگیزهای که باشد، جرم عادی به حساب میآید (عوده، ۱۹۹۴م، ج۱، ص۱۰۰).
برای مثال کسی که رئیس حکومت و دولت را به قصد وانگیزۀ سیاسی به قتل میرساند مرتکب یک جرم عادی گردیده است، اگرچه خودش دارای منصب سیاسی باشد. همانطور که ابن ملجم زمانی که علی(ع) را به شهادت رسانید، هرچند قصد و انگیزۀ وی سیاسی بود، ولی مانند یک مجرم عادی با او برخورد شد »(شیخ حرعاملی، ۱۴۱۶ق، ج۱۹، ح۴، باب ۶۲ از ابواب القصاص فی النفس، ص ۹۶).[۹]
طبق این نظر بغی تنها در انقلابها و جنگهای داخلی تحقق مییابد، لذا زمانی که افرادی علیه حکومت قیام کنند و بین افراد شورشی و دولت جنگ صورت گیرد، تحت شرایطی جرم بغی تحقق خواهد یافت که آن شرایط را میتوان به شرح زیر دستهبندی نموده، آن ها را مورد نقد و بررسی قرار داد:
۱٫مسلمان بودن باغیان
یکی از شرایطی که فقهای شیعه و سنی به آن، تصریح نمودهاند، آن است که در صورتی جرم بغی تحقق مییابد که افراد و مرتکبین آن ها مسلمانان باشند، پس اگر غیر مسلمان، این گونه جرمی را مرتکب شود، جرم بغی متحقق نخواهد شد. مذاهب حنفی، شافعی، حنبلی، شیعه و…. به این شرایط ملتزم شدهاند (خالد رشید الجمیلی، احکام البغاه والمحاربین فی الشریعه والقانون،ج۱، ص۱۰۰).
یکی از دلایلی که میتوان بر مسلمان بودن باغیان اراده نمود، آیۀ ۹ از سوره حجرات میباشد که قبلا به آن، اشاره شد. خداوند میفرماید: وَإِن طَائِفَتانِ مِنَ الًمُؤمِنِیِنَ…
هرگاه که دو طایفه و گروه از مؤمنین با هم به مخاصمه و جنگ پرداختند… (حجرات، آیه ۹).
آیۀ شریفه به قید ایمان و اسلام تصریح میکند، ولی عدهای نیز قائل به کفر «بغاه» شدهاند.مرحوم شیخ طوسی این قول را به عدهای از فقهای شیعه نسبت داده است (شیخ طوسی، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۳۳۵). در نتیجه اگر غیر مسلمان بر امام و رهبر جامعه خروج نماید، در زمرۀ «بغاه» نبوده، ازاحکام مربوط به آن، بهرهمند نخواهد شد.
بعد از اینکه بغات خروج کردند، در بین فقها اختلافنظر وجود دارد که آیا با این عمل، کافر میشوند یا فقط فاسق هستند و بردین باقی میمانند؟ گروهی عقیده دارند که کافر نیستند، اما در بعضی از احکام مانند ارث و دفن کردن با کفار تفاوت دارند؛ گروهی نیز میگویند؛ مسلمان هستند (نجفی، ۱۹۸۱م، ج۲۱، ص۳۲۳).