شاگرد و همکار ایتارد دکتر ‹‹سگن›› در سال ۱۸۳۷ مؤسسه ای برای عقب مانده های ذهنی در پاریس ایجاد کرد و در سال ۱۸۴۶ یعنی ده سال بعد کتابی به نام:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
درمان اخلاقی، بهداشت و آموزش کودکان عقب مانده نوشت و روش ‹‹حواسی-حرکتی›› را در آموزش کرولالها به کاربرد. در سال ۱۸۴۸ به امریکا رفت و در سال ۱۸۸۱ یک سال قبل از گردش کتابی به نام ابلهی و درمان آن با روش فیزیولوژیک نوشت.
یکی از اقدامات مهم سگن تهیه دستگاه ساده ای بود که به نام آزمون مهره ای معروف است. این دستگاه برای آزمایش استعداد کودکان و پرورش ادراک حسی مانند بینایی و شنوایی به کار می رود. در این آزمون کودک باید مهره های چوبی را که به شکلها و اندازه های مختلف بریده شده اند در محل خودشان که به همان شکل و اندازه در تخته چوبی کنده شده است بگذارد و به همین جهت بعضی به این آزمون نام آزمون تخته چوبی داده اند و لازمه اجرای این آزمون تشبیه شکل و اندازه مهره ها با جاهای خالی در تخته است که گواه خوبی برای رشد عقلی کودکان می باشد و نمره آزمودنی بستگی دارد به سرعتی که کار را نجام داد و تعداد اشتباههایی که مرتکب شده است. سگن معتقد بود که رشد عمومی بدن را اعم از قسمتهای جسمانی یا روانی می توان با روش های خاص تربیتی بهبود بخشید. کارهای سنگین باعث شد که خانم ماریا مونتسوری از ایتالیا به آموزش و پرورش عقب ماندگان ذهنی و کودکان کودکستانی پرداخت.
در اوایل قرن بیستم توجه به اصلاح نژاد بشر در دستور کار قرار گرفت و تأکید شد که ۹۰% عقب ماندگیها به علت عوامل ارثی است لذا موضوع نازا کردن عقب مانده ها بر سر زبانها افتاد و تا سال ۱۹۵۵ در ۲۸ ایالت امریکا به توصیه کمیته پژوهش بخش اصلاح نژاد انجمن زاد و ولد امریکا نازا کردن عقب مانده ها به صورت قانون درآمد که به موجب آن هزاران ع.ذ نازا شدند و بالاخره در قرن بیستم بود که عقب ماندگیهایی که به علل اختلالات متابولیکی نقصهای کروموزومی، بیماریهای مادر در دوران بارداری و عوارض زایمانها و هزاران علل دیگر که باعث بروز این عوارض در کودکان می شوند کشف شد و راه را برای پژوهش و درمان این افراد هموار ساخت.
در امریکا اگرچه تا سال ۱۹۵۰ برای کودکان عقب مانده ذهنی از طرف عده ای از اولیای این کودکان انجمنهایی افتتاح شده بود ولی از سال ۱۹۶۰ به بعد به دستور ‹‹جان اف کندی›› رئیس جمهور وقت برنامه مفصل و دقیقی تهیه و عقب ماندگی ذهنی از نظر پزشکی، آموزشی، روان شناسی، اجتماعی قضایی توسط متخصصان و کارشناسان مورد مطالعه قرار گرفت و جز برنامه های رسمی دولت شد.
عواملی که تقریباً باعث شد توجه همه کشورها و طبقات مختلف به طرف افراد مبتلا به نارسایی عقلی معطوف شود به شرح زیر است:
۱) میزان شیوع کودکان عقب مانده
۲) پیشرفت علوم پزشکی
۳) اهمیت موضوع از نظر اقتصادی و بهداشت روانی
میزان شیوع کودکان عقب مانده:
تقریباً طبق آمارهای مختلف بین ۱ تا ۲ درصد جمعیت کشورها را کودکان با بهره هوشی کمتر از هفتاد یعنی افراد عقب مانده تشکیل می دهند. یعنی اگر جمعیت کشور را ۶۸ میلیون نفر حساب کنیم در حدود ۷۰۰ هزار تا یک میلیون نفر عقب مانده ذهنی خواهیم داشت.
تا قبل از دومین جنگ جهانی کثرت عقب ماندگی ذهنی چندان محسوس نبود چون اکثر آنها در خانواده زندگی می کردند و والدین از آنها نگهداری می کردند اما بعد از بروز جنگ خانواده ها از هم گسسته شدند و آنها قادر نبودند که احتیاجات خود را رفع کنند چه برسد به کودکان عقب افتاده و خانواده ها اجباراً آنها را در خیابانها رها می کردند یا آنها را به حال خود گذاشتند. و این امر سبب شد تا کثرت این افراد که چندان قابل توجه به نظر نمی رسید به طور غیر منتظره ای توجه مردم را به خود معطوف دارد.
طبق آمار سازمان جهانی بهداشت در سال ۱۹۶۰ دو تا سه درصد کودکان به علت نارسایی رشد هوشی احتیاج به تعلیم و تربیت مخصوص در مدارس ویژه داشتند و نکته مهم این است که تنها این افراد نیستند که عقب ماندگی دامنگیرشان شده است بلکه خانواده ها، بستگان، آموزشگاهها، مراکز درمانی و جامعه نیز به علت وجود این افراد همیشه دچار مشکلات گوناگون و فراوان است.
و بی علت نیست که پروفسور رابرت لافون استاد بیماریهای اعصاب و روان دانشکده پزشکی مونت پیلیه در فرانسه مشکلات کودکان و نوجوانان عقب مانده را تنها بیماری به شمار نمی آورد بلکه آن را یک معضل اجتماعی یا به عبارتی بلای اجتماعی دانسته است.
پروفسور (لوئیس) در انگلستان در بین جمعیت یک منطقه ۶۰۰ هزار نفری، ۵ هزار نقیصه عقلی مشاهده کرده است یعنی ۵/۸ در هزار جمعیت آن منطقه. در کشورهای امریکا به طور متوسط در درصد کودکان بهره هوشی کمتر از ۷۰ و ۱۴% دارای بهره هوشی بین ۷۰ تا ۸۵ هستند و در مطالعه ای که توسط ‹‹مایرگووس›› در سال ۱۹۴۸ یعنی بیست سال پس از مطالعه لوئیس دربین یک جمعیت ۵۶ هزار نفری در یکی از شهرستانهای اسکاتلند انجام شده است ۷/۲ درصد کودکان مدارس بهره هوشی بین ۷۰ تا ۹۵ داشته اند. طبق گزارش سال ۱۹۸۶ وزارت آموزش و پرورش امریکا ۱۱% کودکان و نوجوانان بین ۶ تا ۱۷ سال که بالغ بر ۴ میلیون می شوند بعلت معلولیتهای مختلف احتیاج به آموزش ویژه دارند.
تحقیقات نشان می دهد که نسبت پسران ع.ذ به دختران بیشتر و نسبت ۵۴-۵۵ پسر به ۴۶-۴۵ دختر است.
مسائلی که شیوع بیماری را تحت الشعاع قرار می دهد به شرح زیر است:
۱) اثر مبهم و تغییرات تعریفی چه از نظر نوع معلولیت و چه از نظر اندازه یا متدار هوشبر
۲) اثر تشخیص نوع بیماری و تغییرات در تشخیص های بعدی
۳) مسأله آماری و پیدایش انواع جدید (میزان بروز) که اکثراً میزان شیوع را تغییر می دهد.
۴) نقش مدارس و طبیعت مدارس استثنایی، زیرا در مدارس فقط کودکانی که ناتوانی تحصیلی و میزان یادگیری کمتری دارند به حساب می آیند.
۵) واکنش خانواده ها درباره اینکه کودکانشان استثنایی لقب داده شود یا نه؟
پیشرفت علوم پزشکی:
ترقیات روز افزون علوم پزشکی، جراحی اعصاب و مغز و علوم ژنتیک علاوه بر پیدایش علل عقب ماندگیها تدریجاً و تا اندازه ای باعث تخفیف و گاهی بهبودی نسبی و حتی پیشگیری از ابتلا به این ناراحتیهای وخیم شده است. پیشرفت روز افزون علوم پزشکی باعث شده است که امروز با روش بسیار ساده و مخصوص به نام ‹‹آمینو نیتیزیس›› کروموزومهای جنین را قبل از تولد مورد مطالعه قرار داد تا در صورتی که خطر آلوده بودن جنین ثابت شده به حاملگی خاتمه داده شود. این روش عبارت است از کشیدن مقدار کمی از مایع آمنیوتیک (آبی که در کیسه بچه و اطراف بچه قرار دارد) و مطالعه کروموزومی آن که معمولاً در هفته های دوازده تا چهاردهم حاملگی انجام می شود.
یک دسته عقب ماندگیها هستند که به علت اختلالات سوخت و ساز مواد غذایی ایجاد می شوند که تقریباً همه آنها ارثی و با آزمایش شیمیایی مایع آمنیوتیک می توان به ابتلا جنین پی برد و لذا قابل پیشگیری می باشند. همچنین امروزه با سونوگرافی میتوان نقص های خلقتی از قبیل اسپینابیفیدا را تشخیص و در صورت احتیاج به آبستنی خاتمه داد.
پیشرفتهای جراحی مغز و بهبود شرایط بهداشتی و تغذیه کودکان، پیدایش آنتی بیوتیکها، کورتیزون در درمان عوارض ریوی، مننژیت، و مننگوآنسنالیتها که شایعترین علل عقب ماندگی در بین عفونتهاست از مرگ و میر این افراد به میزان قابل توجهی کاسته و در نتیجه از نظر آماری به تعداد عقب ماندگان ذهنی افزوده شده است.
طبق گزارش کارتر در سال ۱۹۵۸ تعداد کودکان مبتلا به سندرم دان ده ساله در بین سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۴۹ دو برابر شده است. چون در گذشته ندرتاً یک کودک مبتلا به ده سالگی یا بالاتر می رسید در صورتی که در حال حاضر تعداد مبتلایان به سندرم دان که به جنین نوجوانی و بلوغ رسیده اند کم نیستند و کارتر حساب کرده است که در فواصل سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۷۹ تعداد کودکان ۱۰ ساله مبتلا به سندرم دان چهار برابر گذشته شده است.
مسأله تغذیه و بهداشت عامل مؤثری است که حتی در حیوانات نیز نشان داده شده است که کمبود ویتامینها باعث عقب ماندگی حیوان می شود. در انسانها نیز کمبود تغذیه باعث کمبود وزن بچه، زایمان قبل از موعد و اختلال مغزی می شود.
نکته قابل ذکر این است که پیدایش راه های پیشگیری، درمانی، جلوگیری از مرگ و میر این افراد و ایجاد مراکز پژوهشی، آموزشی، تربیتی و درمانی باعث شده که اکثریت خانواده هایی که این افراد را نگهداری می کردند، کودکانشان را به سازمانها، بیمارستانها، و مراکز مخصوص ببرند و همین امر باعث شد که جامعه پزشکی به کثرت عقب مانده ها پی ببرند و هر چه بر تعداد این مراکز اضافه می شود احتیاجات مردم به علت داشتن چنین افرادی بیشتر مشخص می شود.
اهمیت موضوع از نظر اقتصادی و بهداشت روانی:
بسیاری از ناراحتیهای عصبی و روانی یا حتی عضوی اگر زودتر تشخیص و درمان شوند با مخارج کم می شود از پیشرفت آنها جلوگیری کرد و این امر در مورد عقب ماندگیها نهایت اهمیت را دارد و به طوری که خواهید دید اکثر عقب ماندگیها قابل پیشگیری هستند در حال حاضر متأسفانه برای عقب ماندگیها مخصوصاً انواع عمیق و شدید درمانی وجود ندارد این افراد به اصطلاح پناهگاهی، یا مصرف کننده که بازده اقتصادی ندارند موجب اتلاف سرمایه های بزرگ اقتصادی می شوند و یا بسیار سنگین به عهده اجتماع می گذارند.
بررسی خسارات مالی وارده از طرف عقب ماندگان ذهنی نشان می دهد که در کالیفرنیا افراد کندذهن سالیانه میلیونها دلار به جامعه کالیفرنیا خسارت وارد می سازند. اگرچه اخیراً به کار گرفتن نیرو و توانایی این افراد در کارهای حرفه ای و کشاورزی عامل مؤثری برای ازدیاد سرمایه ملی در حد مفید و ثمربخشی شده است ولی احتیاج مبرم به بیمارستانها، پزشک پرستار، مراکز درمانی و نگهداری، مدارس مخصوص و آموزش ویژه همگی یک مسأله اقتصادی است و به نظر می رسد بهترین راه جلوگیری از اتلاف سرمایه های اقتصادی و تباهی نیروی انسانی جلوگیری از بروز عقب ماندگیهاست. طبق گزارش دفتر همکاری عقب ماندگی ذهنی امریکا در سال ۱۹۷۳ بخش بهداشت، آموزش، بهزیستی بودجه ای به مبلغ ۰۰۰/۹۵۱/۸۷۸ دلار جهت برنامه های عقب ماندگان ذهنی اختصاص داده است، به همین دلیل همه روزه راه جدیدی در توسعه بهداشت روانی کودکان عقب مانده پیدا می شود.
تعلیم و تربیت چیست و چه هدفی دارد؟
تعلیم و تربیت در زمان های مختلف مفاهیم گوناگونی به خود گرفته است تعاریف مختلفی از مفهوم تعلیم وتربیت به عمل آمده است که برخی از آنها به شرح زیر است:
نظام تعلیم و تربیت: (ساخت سازمانی کلی که از طریق آن آموزش و پرورش از همه نوع و در تمام سطوح برای مردم فراهم میشود).
تعلیم و تربیت اسلامی هدف آموزش و پرورش را اینگونه تعریف می کند: (تشکیل جامعه ای منطبق با نظام الهی، اعتقاد به خدای یگانه، نیل به شیوه ای از زندگی که عشق به دنیا را با زهد و ریاضت تلفیق دهد و فضایل معنوی و اخلاقی را تعالی بخشد.)
(تعلیم و تربیت عاملی اساسی در سرشتن آینده است و باید انسانها را برای همگام شدن با تحولات اجتماعی آماده سازد)
تربیت، یعنی آماده ساختن فرد به طوری که نه تنها با محیط وفق یابد، بلکه بتواند در آن محیط دخل و تصرف کند و نتیجه آن موجب رشد دائمی خویش و اجتماع گردد.
مراحل هدفهای آموزشی:
یکی از متخصصان آموزشی به نام رایف تایلر در کتاب خود برای گزینش هدفهای آموزشی یک طرح هفت مرحله ای را پیشنهاد کرده است.
غایتهای پرورشی یا هدفهای کلی آموزش و پرورش از سه منبع به دست می آید:
۱) نیاز دانش آموزان و دانشجویان
۲) نیاز جامعه
۳) نظر متخصصان درسی
منظور اینست که برنامه ریزان آموزش و پرورش هم باید نیاز یادگیرندگان را در نظر بگیرند هم احتیاجات جامعه را تأمین کنند و هم متخصصان موضوع درسی را در تعیین هدفهایی که بر می گزینند منظور بدارند.
برای استفاده از منبع نخست یعنی نیاز دانش آموزان باید بررسی جامعی از وضع روانی و جسمانی همه کودکان تحت پرورش انجام گیرد تا نیازهای همه جانبه آنها معلوم گردد.
انتخاب هدف پرورشی با توجه به نیازهای دانش آموزان نه تنها کمک به رفع احتیاجات آنها می باشد بلکه این کار موجب شرکت کردن آنها در امر یادگیری میشود.
نظریه آموزشی و یادگیری نشان داده اند یادگیرندگان مطلبی را بهتر می آموزند که در یادگیری آن به طور فعال شرکت داشته باشند.
نیاز جامعه: مدرسه نه تنها باید نسلی تربیت کند که هم به مسائل زندگی خودآگاهی داشته هم دارای مهارتهای لازم برای مقابله با آنها باشد بلکه باید نسلی آینده نگر بار آورد که با پیش بینی مشکلات احتمال زندگی آینده خود را به معلومات و دانش مهارتها و شیوه های رفتاری لازم برای زیستن در جهان آینده تجهیز کند.
منبع سوم: انتخاب هدفها و برنامه درسی نظر متخصصان موضوع مختلف درسی است. این افراد به اعتبار صلاحیت علمی و تسلطی که بر موضوع دانش خود دارند بهتر از دیگران می توانند هدفهای مهم پرورشی دروس مختلف را تشخیص دهند.
آخرین مرحله طرح تایلر تعیین هدفهای آموزشی است. منظور آن است که پس از تهیه هدفهای کلی موقتی از منابع سه گانه پیش گفته و مراجعه به ملاکهای دوگانه فلسفه پرورشی و روان شناسی پرورشی هدفهای پذیرفته شده را باید از صورت کلی و غیر دقیق خارج کرد و به صورت هدف دقیق آموزشی در آورد.
طبقه بندی هدفهای تربیتی در حیطه یادگیری:
نخستین طبقه بندی در زمینه هدفهای تربیتی در حیطه شناختی در سال ۱۹۵۶ توسط بلوم و همکاران پایه گذاری شد. طبقه بندی هدفهای تربیتی توانسته است فعالیت پیچیده یادگیری را به روشنی تقسیم بندی و تفکیک کند تعداد سطوح و طبقاتی که بلوم در زمینه یادگیری ارائه می دهد اندک و سازمان یافته است مزیت دیگر این طبقه بندی آن است که وی مطالب را با بیانی آشنا برای معلمان توضیح می دهد.