باتیس و خاساونه[۱۵] (۲۰۰۵، ص ۹۸) نوآوری را اینگونه تعریف کردهاند که نوآوری یعنی پذیرش و کاربرد روشها و دانش جدید، شامل توانایی یک سازمان برای پذیرش یا خلق عقیدهای جدید و کاربرد این عقاید در توسعه و اصلاح محصولات، خدمات، رویهها و فرآیندهای کاری جدید میباشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
نوآوری فرایند
به گفته دستورالعمل اسلو (۲۰۰۵، ص ۲۰) ، نوآوری فرایند به منظور کاهش هزینه تولید یا تحویل هر واحد، افزایش کیفیت یا تولید یا تحویل محصولات جدید یا بهبود آنها مورد توجه قرارمیگیرند.
قلمرو تحقیق
قلمرو موضوعی تحقیق
این پژوهش در حوزه توسعه محصول جدید میباشد و به بررسی چگونگی تاثیر مدیریت دانش و نوآوری فرایند بر آن و ارائه راهکارهایی برای بهبود توسعه محصول جدید از دیدگاه مدیران و کارشناسان در شرکتهای کوچک و متوسط میپردازد.
قلمرو مکانی تحقیق
در این تحقیق شرکتهای کوچک و متوسط شهرک صنعتی شمسآباد واقع در استان تهران مورد بررسی قرار میگیرند.
قلمرو زمانی تحقیق
دادهها و اطلاعات مورد نیاز این پژوهش از بهمن سال ۱۳۹۲ تا پایان شهریور سال ۱۳۹۳ در مکان مورد بررسی جمع آوری و مورد تحلیل قرار گرفته است.
چارچوب مفهومی تحقیق
توسعه محصولات جدید از عواملی است که به حفظ موقعیت رقابتی و انحصاری شرکتها کمک بسیاری میکند. بیش از سی سال است که پژوهشهایی در جهت نشان دادن عوامل و فاکتورهای تأثیرگذار بر اثربخشی توسعهی محصول جدید در حال انجام است (کلارک[۱۶] و همکاران، ۱۹۸۷،صص ۷۷۱-۷۲۹) ، (کوپر[۱۷] وهمکاران، ۲۰۰۴، صص ۱۱۳-۱۱۵) (داونپورت[۱۸]، ۱۹۹۸، صص ۴۳-۲). امروزه فهرستی گسترده از این عوامل در دسترس است. از زمان انتشار کتاب تأثیرگذار نوناکا و تاکوچی کمتر شکی باقیمانده است که مدیریت منظم و پیوسته در مورد دانش، فاکتوری مهم در توسعهی محصول بهشمار نیاید. فعالیت دانشی در قلب فرآیندهای توسعهی محصول جدید نهفته است. کورت[۱۹] (۱۹۹۷) سه مقوله دانشی را که طراحان تولید در فرایند توسعه محصول از آن ها استفاده میکنند دانش عمومی، دانش تخصصی و دانش مربوط به روش بیان میکند (کورت، ۱۹۹۷، صص ۳۷۵-۳۵۹).
دانش بهعنوان اساس و مهمترین عامل رقابت مطرح شده است و در کنار دانش، نوآوری نیز به عنوان مهمترین عامل جهت بقای شرکتها، شناخته شده است. در ادبیات مرتبط با نوآوری، دانش بهعنوان یکی از مهمترین اجزای فرایند خلق نوآوری مطرح گردیده است (گالونیک و همکاران[۲۰]، ۱۹۹۸، صص ۱۲۰۱- ۱۱۹۳) و اهمیت مدیریت دانش و رابطه آن با نوآوری به طور گسترده تایید شده است (هال و مایرز[۲۱]، ۲۰۰۶، ص ۲۹۶). مدیریت موثر دانش ارتباطات دانشی را آسان میکند و نیازهای جریان نوآوری را تغییر میدهد و علاوه بر آن عملکردهای نوآورانه را از طریق توسعه بینشها و تواناییهای جدید افزایش میدهد. پراجوگا[۲۲] و همکاران (۲۰۰۴، ص ۱۰۱) تصدیق کردند که مدیریت دانش تاثیر قابل توجه مثبتی بر نوآوری محصول و نوآوری فرایند نیز دارد. بنابراین با توجه به ادبیات موجود، مدیریت دانش و نوآوری بر توسعه محصول جدید تاثیر مستقیم دارد و علاوه بر آن مدیریت دانش با تاثیر مستقیمی که بر نوآوری دارند بر توسعه محصول جدید تاثیر غیرمستقیم هم میگذارند. البته به نظر میرسد که میزان تاثیر رابطه این دو متغیر مستقل بر توسعه محصول جدید با ویژگیهای شرکتها متفاوت باشد.
ساختار مطالب
در فصل اول به ضرورت، اهداف و روش تحقیق پرداخته میشود. فصل دوم مفاهیم شرکتهای کوچک و متوسط، توسعه محصولات جدید، مدیریت دانش و نوآوری فرایند و بیان مطالعات انجام شده در خصوص موضوع تحقیق را پوشش میدهد. در فصل سوم الگوی انتخاب شده در پایاننامه بطور دقیقتر مورد بررسی قرار گرفته و مبنای تئوریک حاصل از آن مورد بررسی قرار گرفته و متغیرهای مدل تعریف میشود. در فصل چهارم، نیز به تجزیهوتحلیل دادههای تحقیق با رویکردهای تکنیک معادلات ساختاری میپردازد و در واقع به بررسی رفتار متغیرهای مستقلی که موضوع اصلی این تحقیق میباشند پرداخته میشود. فصل پنجم که در واقع آخرین فصل این تحقیق میباشد به ارائه مدل حاصل توضیح و تفسیر نتایج مطابق رویکرد منتخب پرداخته است و در پایان پیشنهادات آتی ارائه خواهد شد.
امید است که با توجه به سیر منطقی رعایت شده در تدوین این نوشتار، بستر تحقیقاتی و راهنمای اجرایی مناسبی برای علاقمندان و اندیشمندان فراهم شده باشد و بتواند دریچههای جدیدی را جهت انجام کارهای هر چه پربارتر قرار دهد.
فصل دوم
بررسی ادبیات تحقیق
۲-۱- مقدمه
با توجه به تغییر ذائقه و سلیقه مصرفکنندگان و همچنین تحولاتی که در شرایط رقابت و تکنولوژیک پیش میآید، یک شرکت نمیتواند و نباید منحصراً به کالاهای تولیدی فعلی خود متکی باشد. مشتریان خواهان کالاهای جدید وکالاهای پیشرفتهتر هستند و این همان چیزی است که رقبا مترصد آن هستند. محصولات جدید از ضروریات شرکتهای امروزی به شمار میروند. درحقیقت محصولات جدید پاسخی به بزرگترین مشکلات سازمانهاست. توسعه محصول جدید، بخش مهمی از هر تجارت است و فرصتهای رشد و مزیت رقابتی را برای شرکتها فراهم میکند.
با توجه به اهمیت و جایگاه توسعه محصولات جدید در سازمان و نیز کاربردی بودن آن و از همه مهمتر اعتقاد و توجه مدیران به افزایش استفاده از این رویکرد، ضرورت چنین مبحثی احساس میشود. بنابراین این پژوهش تلاشی است در جهت پاسخ به سوالات در بنگاههای کوچک و متوسط بدین شرح میباشند: آیا مدیریت دانش بر نوآوری فرایند تاثیر دارد؟ آیا مدیریت دانش بر توسعه محصول جدید تاثیر دارد؟ آیا نوآوری فرایند بر توسعه محصول جدید تاثیر دارد؟ آیا مدیریت دانش و نوآوری فرایند بر توسعه محصول جدید تاثیر دارند؟ و در نهایت آیا ویژگی شرکتهای مختلف (نظیر: سن استقرار شرکت، تعداد پرسنل تحقیق و توسعه، تعداد کارمندان و نوع صنعت) تفاوت معنیداری را در ارتباط بین متغیرها (مدیریت دانش، نوآوری فرایند و توسعه محصول جدید) ایجاد میکند؟
لذا در این بخش جهت تسلط بیشتر بر مفاهیم و ادبیات موضوع در ابتدا مفهوم شرکتهای کوچک و متوسط و توسعه محصول جدید و انواع آن توصیف گردیده و سپس به مفاهیم مدیریت دانش و نوآوری فرایند و تاثیر آن بر توسعه محصول جدید پرداخته و در نهایت مطالعات مشابهای که درگذشته در خصوص موضوع این پژوهش، انجام شده ارائه میگردد.
۲-۲- مفاهیم و مبانی نظری تحقیق
۲-۲-۱٫ شرکتهای کوچک و متوسط()
۲-۲-۱٫۱٫ تعریف
صنایع به طور کلی به صنایع بزرگ، صنایع متوسط و صنایع کوچک تقسیم میشوند. هر کشوری متناسب با شرایط خاص خود تعریفی در این خصوص ارائه کرده است (وازنت[۲۳]، ۲۰۰۳، ص ۲۲۷). در حقیقت شرایط اقتصادی و صنعتی حاکم بر هر کشور، معرف صنایع کوچک و متوسط آن است. این تعریفها به طور عمده براساس معیارهای کمی از قبیل تعداد کارکنان و میزان گردش مالی مطرح شده است. هر چند تقسیمبندی براساس معیارهای کمی، تعریفها را سادهتر میکند، اما همیشه این معیارها، ابزار مناسبی برای تقسیمبندی نیستند. بلکه مشخصات کیفی شرکتها نیز در این تقسیمبندی حائز اهمیت میباشند (ادراکی، ۱۳۸۷، ص ۲۷).
معمولاً بنگاههای کوچک و متوسط از سه ویژگی کیفی: مالکیت و مدیریت واحد، مالکیت فردی و خانوادگی، و استقلال از سایر بنگاهها برخوردارند. این ویژگیهای کیفی نیز میباید در تعریف جایگاه و کارکرد شرکتها به عنوان مورد توجه قرار گیرد. در غیر این صورت، تنها اکتفا کردن بر معیارهای کمی، اجرای برنامهها و سیاستهای مربوط به را با مشکل مواجه خواهد نمود (صلواتی سرچشمه و همکاران، ۱۳۸۷، ص ۴۱). البته فراتر از مقولهی اندازه شرکت (بر حسب تعداد کارکنان)، SME و شرکتهای بزرگ در سایر مقولات به شرح جدول شماره ۲-۱ دارای تفاوتهای قابل ملاحظهاند (قبادیان و همکاران[۲۴]، ۱۹۹۷، ص ۱۳۶):
جدول ۲-۱: مقایسه شرکتهای در برابر شرکتهای بزرگ
شرکتهای کوچک و متوسط | شرکت بزرگ |
ساختار تخت (مسطح) با لایههای مدیریتی اندک | ساختار سلسلهمراتبی با چندین لایه مدیریتی |
جریان اطلاعات و ساختار منعطف | جریان اطلاعات و ساختار سختگیرانه و غیرمنعطف |
ظهور بالای نوآوریپذیری | ظهور پایین نوآوریپذیری |