ب- تربیتی- اخلاقی
امروزه مسلمین هم اعتراف میکنند که در برخی امور تربیتی مغرب زمین به رشد بیشتری دست یافته اند. حتی کسانی چون سید جمال ها با دیدن صفات مثبت مغرب زمین ، اعتقاد پیدا کردند که ، ما در غرب اسلام دیدیم گر چه مسلمان ندیدیم.
قبل از ظهور انقلابات گوناگون در غرب، زندگی سنتی اهالی مغرب زمین، همه چیزش شکل سنتی خود را داشت. جایگاه هر کس طبق همان زندگی سنتی تعریف می شد. پدر نقش محوری ای در این خانواده ایفا میکرد و مادر، از شأن و جایگاه همان زندگی های سنتی برخور دار بودند و در برههای هم که زندگی ها عقل گرایانه شده بود سعی در رفتارهایی می شد که به سنت کلیسایی نزدیک تر باشد.
۱- مسیحیان، همزیستان مسلمانان
ما در دنیایی زندگی می کنیم که به مغرب زمین به خاطر برخی افکار و عقایدشان به راحتی از باقی صفات خوبشان هم عبور می کنیم . اما همین غرب، که مسیحی هستند و در پرتو آموزهای مسیحیت رشد اخلاقی یافته بودند؛ یادمان نرود که در صدر اسلام یکی از نکات مثبت که در مورد مسیحیان مغرب زمین دیده می شود؛ و در قرآن نیز بدان اشاره شده است روحیه همزیستی خوب این ها در صدر اسلام با مسلمانان بوده است. ( ما اینجا فقط به خاطر مسیحی بودنشان مورد توجه قرار دادیم نه غربی بودن. تا نگاه کاملا سیاه به غرب مسیحی هم نداشته باشیم)
گرچه در زمان حضرت رسول، مسیحیت دین منسوخ بود و بیشتر آموزه های آن تحریف شده تحویل نسل بعد داده شد؛ اما باز هم تاثیر آموزه ها در میان این جمع بود و لذا به خاطر برخی صفاتی که بین آنان بود، مورد عنایت قران وقع شدند. قران رمز دوستی با آنان را چنین بیان می کند :
لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَهً لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشرَْکُواْ وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّهً لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَى ذَالِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَ رُهْبَانًا وَ أَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبرُِونَ.[۲۷۲]
در این آیه خداى تعالى جهت نزدیکتر بودن نصارا را به اسلام بیان فرموده و در جهت اینکه آنان نسبت به سایر ملل انس و محبتشان به مسلمین بیشتر است، سه چیز را معرفى مىفرماید که آن سه چیز در سایر ملل نیست، یکى اینکه در بین ملت نصارا علما زیادند. دوم اینکه در بینشان زهاد و پارسایان فراوانند، سوم اینکه ملت نصارا مردمى متکبر نیستند، و همین سه چیز است که کلید سعادت آنان و مایه آمادگى شان براى سعادت و نیکبختى است.[۲۷۳] آن ها نه تنها همزیستان خوبی برای مسلمین بودند؛ بلکه در ابتدای پاگرفتن اسلام، نجاشی حاکم حبشه به فراریان مسلمان برای خلاصی از شر کفار به آنها پناه داد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اهمیت این نگاه به مسیحان، از وقتی بیشتر احساس میشود که، متوجه می شویم نسبت به یهود کاملا دید برعکسی دارد و دائم از بدی و بدرفتاری های آن ها سخن به عمل می آورد. پس همین مسیحیانی که امروزه بیشتر در غرب زندگی میکنند دارای صفات خوبی بودهاند که حتی در قرآن مورد عنایت واقع شده اند.
۲- نظم و انضباط اجتماعی
این رکن از اخلاق رفتاری در غرب، ظهور ویژهای در بین اهالی مغرب زمین مدرن پیدا کرده است، چرا که ظاهرا با بروز عقلگرایی افراطی در غرب، حتی فکر علمی و معقول و اقتصادی در زمینههای رفتاری انسان غربی بروز کرد، دیگر انسان غربی، باید طرز رفتارها و ارتباطش باید مثل اجزای ساعت دقیق میبود، تا در مجموع تشکیلات به هم بافتۀ غرب به خوبی کار کند، لذا در طول زمان این طرز فکر نظم و انضباط عجیبی و مطابق اصولی را بین مردمان غربی به وجود آورده است . انسان غربی همه اموراتشان با برنامههای از پیش تعیین شده صورت میگیرد. ساعتها و دقایق برایشان ارزشمند است.
خلاصه اینکه: در ذهن اکثر جوامع، از نخستین چیزهایی که از رفتار مغرب زمین به ذهن متبادر میشوند علم و انضباط آن هاست است.در واقع نظم یکی از موارد نیاز دنیای عصر مدرن است. اهالی مغرب زمین با توجه به محیطی که در آن زیست می کنند دریافتهاند که، بدون رعایت نظم فردی و اجتماعی موفق به انجام امور خود نمی شوند لذا تمام سعی خود را برای ارائه نظم بیشتر در زندگی به کار میگیرند. و نظم، یکی از شاخصههای مهم تمدن غربی به شمار می آید.
۳- حقوق بشر
در مغرب زمین، مفهوم حقوق به مقولهای بسیار معتبر و قطعا مرتبط و پیوسته و بدل شده است و عرضه این اصل اخلاقی و الزام شدن مغرب زمین به آن بسیار کمتر از مقولاتی چون برابری، دموکراسی و حتی آزادی جنجال برانگیز بوده است. غرب، در نیمه دوم قرن بیستم شاهد گسترش نگرانی های مربوط به حقوق بشر به طور کلی و همچنین شاهد توجه به حقوق ویژه گروه هایی از جامعه بشری بوده است( مانند زنان، کودکان، سالمندان، معلولان، به دنیا نیامدگان و حتی نسلهای آینده) نهادهای خاصی به منظور ترویج و تعالی حقوق بشر تاسیسی شده است.[۲۷۴]
در یکی از مواری که این قانون به کار مردم آمد، مربوط به پرونده ای است که در سال های اخیر بررسی شد که طبق آن لردهای انگلستان در مورخ ۲۴ مارس۱۹۹۹در مورد دیکتاتور شیلی به خاطر جنایت شکنجه و تبانی برایی شکنجه، گروگان گیری، و تبانی برای قتل عمد و بری دفاع از آسیب دیدگان، وزارت کشور انگلستان اجازه یافت تا رسیدگی برای استرداد پینوشه مورد بررسی قرار بگیرد.. این پرونه علیرغم نتیجه نهاییاش، در حقوق بشر پرونده مهمی است به خاطر این که فرسایش مفهوم مصونیت دولت برای جنایات بین المللی را به عنوان نتیجه لازم الاجرا شدن کنوننسیون منع شکنجه تایید کرد[۲۷۵]
در موارد متعددی استناد به همین قانون در مغرب زمین، منجر شده است که افراد با نفود و متمول نتوانند به آزادی ادیان آسیبی برسانند و افراد فاقد مقام از آن ها توانسته اند از لحاظ قانونی مستندتر جلوه کنند. و پویا حقوق بشر پیشتون اطمینانی قرار دادشده، در برابر طغیان مردم؛ پرا که؛ بند سوم مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر اشعار میکند: «….حقوق بشر باید از حمایت حاکمیت قانون بریخوردار باشند تا مردم مجبور نشوند که، دست کم، به عنوان آخرین چاره در برابر ظلم و تعدی به عصیان برخیزند«[۲۷۶]
۴- رشد اخلاق محیط زیستی
رشد ثروت در کشورهای پیشرفته سرمایه داری، پس از جنگ جهانی دوم باعث افزایش علاقمندی طبقه متوسط به لطافت و ویژگیهای محیط زیست و توریسم طبیعت شد و نگرانی های عمیقی درباره مخاطارات محیط زیست بر تندرستی پیدید آمدو… نگرانی های زیست محیطی سیستماتیکی درباره هر مسئلهای از جمله چشماندازی از رفع آلودگی، میراث مشترک بشری و جلوگیری از گسترش بیابان ها، کنترل کیفیت هوا و کیفیت آب و… مورد توجه طبقه متوسط قرار گرفت[۲۷۷] در اعلامیه استکهلم، محیط زیست انسانی ۱۱۴ دولت این مساله را تایید کردند که: « فرد حق بنیادین آزدای، برابری و برخورداری از شرایط زندگی خوب را در یک محیط زیست مناسب که به وی اجازه زندگی با شرافت و عزت را عطا می کند، دارد و نیز وی در حفظ و پیشرفت محیط زیست برای نسل کنونی و نسل های آینده وظیفه خطیری را دارد»[۲۷۸]
به طور کلی، محیط زیست گرایی به عنوان بحثی درباره حقوق ذاتی طبیعت دانسته می شود. محیط زیست گرایان کسانی هستند که حیوانات ومود غذایی را دوست دارند و زمان زیادی را برای گسترش پارک های ملی صرف میکنند. حافظان محیط زیست و بیوسنتریک ها اغلب حقوق طبیعت را مستقل از موضوع ارتباط یا سودمندی آن برای موجودات انسانی، مورد بحث قرار می دهند. [۲۷۹]
یکی از نکات مثبت در زمینه حفظ محیط زیست در غرب، رشد گستردۀ سازمان های غیر حکومتی است که باعث شده است تا گفتمان محیط زیست گرایان درباره جهانی شدن اهمیت فراوانی بیابد و بسیاری از این سازمان ها در مذاکرات زیست محیطی بسیار قدرتمندتر از دولتها ظاهر شوند. و ببا توجه به اهمیتی که در نزد افکار عمومی پیدا کردهاند می توانند جلوی خیلی از اقدامات مخرب محیط زیست را بگیرند.
۵- حقوق زنان
زن غربی که در قرون وسطی کم مقدار و بی ارزش بودند، با توجه به انقلابات به وجود آمده در قرن هفدهم، درکی نو از زنان پدید کردند؛ زن صاحب قریحه سهم فعالی در زندگی اجتماعی و ادبی پیدا کرد که از آن پس به طور سنتی ابقا شد. این زنان برای خودشان محفلی به نام « زنان فاخر» تشکیل دادند و خواستار پاکسازی زبان گردیده و در گفتگوهای رایج آن زمان شرکت می کردند. زنان در انقلاب ۱۷۸۹ نقش فعالی را ایفا کردند[۲۸۰]. اکتشافات مهم پزشکی در قرن ۱۸ به گسترش تحول در آداب و رسوم که ناشی از افزایش معرفتهای جدید بود انجامید. راه گشوده شد و زنان دیگر به عنوان انسان های فر دست انگاشته نمی شدند.[۲۸۱]
سرانجام با انقلابات فراوان امروزه در غرب حقوق زنان به عنوان حقی مسلم برای آنان پذیرفته شود. جنبش های فمنیستی که از نیمه دوم سده ۱۹ به وجود آمدن برای زنان حق رأی و حق آموزش را به ارمغان اوردند؛ در کمبریج و آکسفورد حدود سال ۱۸۷۵ زنان توانستند به تحصیل بیردازند؛ و زنان تا آنجا از لحاظ اجتماعی به پیشرفت کردند که توانستند مالکیت اموال خود را حتی با وجود شوهردار بودن به دست خودشان داشته باشند. و طبق قوانین به وجود آمده « همه انسان ها در مققابل قانون برابرند. مردان و زنان ددارای حقوق یکسان هستند. هیچکس به دلیلی جنسیت، تبار، نژاد، وطن و…نباید فرو دست یا فرا دست قرار بگیرد» و کلمه انسان، در قانون آلمان به نحوی قررار گرفت که شامل زنان و مردان باشد[۲۸۲]
در انگلستان لایحه قانون جنسی در ۲۶ مارس ۱۹۷۵ به تصویب مجلس عوام رسید. و قانون دستمزد برابر نیز در ۱۹۷۰ به تصویب رسید تا از زنان کارگر به طور معمول محافظت صورت گیرد.[۲۸۳] البته موارد پیشرفت که زنان در غرب بدان رسیدند و جامعه هم اخلاقا آن را قبول کرد بسیار زیاد است اما به ذکر همین اجمال بسنده می کنیم.
ج- اجتماعی- سیاسی
در دنیای امروز دو عنصر، اقتصاد و علم هر دو بازویی برای کارایی، سیاستو حکومت هستند. مغرب زمین که از قدرت تکنولوژیکی و علمی و نظری بر سایر تمدنها فائق آمده، خواه ناخواه توانسته برتری سیاسی عظیمی را نیز نسبت به بقیه با خود داشته باشد؛ چرا که با توجه به تعریف اهالی سیاست از این واژه، غرب امروز، هر آن چه که مورد نیاز یک سیاست مقتدر است دارا می باشد. و با اقتدار سیاسی و اقتصادیاش هر زمان نظمی نوین برای جهان تعریف کرده و توسط این قدرت والاتر به جهانی سازی در همه عرصه های زندگی و موارد نیاز بشر مشغول شده.
دور زمانی تمام اقتدار و سیاست مردم به دست ارباب کلیسا بود ولیکن بروز برخی نهضتها باعث پیدایش سیاستی نوین در مغرب زمین گشت که بعدها نهضت اقتصادی و علمی نیز به بروز سیاست مردن امروزه به غرب کمک کرد.
۱- نهضت های اصلاح طلبانه
مغربزمین شاهد نهضتهای فراوانی در زمینه های مختلف علمی و دینی بوده است؛ نهضتهای علمی که اساسا برای ترویج علم گرایی در غرب طرح ریزی شده بود اما نهضتهای دینیای هم که به نیت علم گرایی قیام نکرده بودند و انگیزه های پیرایش دین را داشتند طوری عمل کردند که بعدها به سکولار شدن و جامعه انجامید.
۱) پروتستانتیسم
بعد از رنسانس و همزمان با رشد فکری اروپاییان، در خود کلیسا هم تحولاتی پیدا شد. برخلاف نهضت رنسانسی ادبی قرون ۱۳تا ۱۶م در اروپا، نهضت پروتستانتیسم نوعی بازگشت به مسیحیت اصیل بود ولی از آنجا که اقتدار پاپ و کلیسا را هدف گرفته بود موجب تضعیف دستگاه پاپی شد و بدین وسیله توانست در نهضت های اجتماعی بعدی تاثیرات فراوانی را بگذارد.
در مغرب زمین برای حفظ منزلت دستگاه کلیسا در طی صدها سال و برای حفظ منافع پاپی تلاش شده بود تا مسیحیان، شخصیت استثنایی برای پاپ و کشیشان منصوب وی قائل شوندو او را وارث مسیح بداننذ؛ اما لوتر همه را انکار کرد. لوتر از انکار آمرزش نامه , کار را به انکارمرجعیت پاپ کشانید و معتقد شد دلیلی ندارد که آلمان به کلیسای ایتالیا باج بدهد و در این میان پاپ را ضد مسیح نامید. سرانجام ایده های وی به انقلاب عمومی منجر شد و عملا اقتدار پاپ از آلمان رخت بر بست و سپس به برخی کشورهای دیگر نیز تسری یافت. لوتر مسیحی متعصبی بود که معتقد بود تمام کتاب مقدس وحی است اما فرمانهای کلیسایی و پاپی و مراسمی که آنها بعدها ایجاد کردهاند مستندی در کتاب مقدس نداشته و وسیله ای برای پر کردن کیسهها شده بود. را محکوم کرد. با وجود این اعتقادی به عقل در میان وحی نداشت ودر واقع نهضت وی نوعی پیدایش مسیحیت و بازگشت به اصول اولیه و شوریدن بر علیه ساختار کلیسا و محتوای آن بود.[۲۸۴]
۲) دموکراسی خواهی
دموکراسی در حوزه خاص سیاسی، اشاره می کند به « فرصت شهروندان یک کشور برای مشارکت آزادانه درتصمیم های سیاسی» دموکراسی در مقام فلسفه سیاست، مردم را در تمشیت امور خود و نظارت بر حکومت، ذی حق و توانا می داند و حاکمیت و دلت را برخاسته از ازاده عمومی می شمارد.[۲۸۵]
در اروپای غربی این نطام حکومتی با شکل نوین نمایندگی ( پارلمانی) با پیدایش دولت- ملت های جدید در قرن ۱۶ ظهور یافت. درانگلستان، با انقلاب ۱۶۸۸ عقیده به این که سلطنت یک حق الهی است مردود شد، و پارلمان بر شاه برتری یافت. مردم آمریکا در انقلاب۱۷۷۶ و در فرانسه، انقلاب کبیر(۱۷۸۹) با شعارهای دموکرسی با انقلاب برخاستند. بسیاری بین دموکراسی(آزادی، برابری؛، برادری) با سرمایهداری رابطه نزدیکی وجود دارد.[۲۸۶]
۲- تاثیر انقلاب صنعتی بر سیاست و اجتماع
انقلابی که در غرب به نام صنعتی شدن صورت گرفت، نه تنها فقط عرصه اقتصاد ، فناوری و علم را درنوردید بلکه آثارش در سیاست و اجتماع هم به وضوح نمایان شد
الف- روی کار آمدن طبقه بورژوازی( طبقه متوسط)
این طبقه را انگلستان بوسیله لایحه اصلاحات سال ۱۸۳۲ به روی کار آمد و صاحب قدرت سیاسی مهمی شد. این لایحه اجازه میداد که عده از کرسیهای پارلمان به مراکر صنعتی تخصیص داده شود و از تتعداد نماایندگان قصبه کاسته گرددو همچنین حق رای را تا اندازه ی به کسانی می داد که مرفه بودند.
در فرانسه وضع بورژوازی به وسله انقلاب ۱۸۳۰، پادشاه توسط بورژوازی ها انتخاب شد. و در آلمان هم در سال ۱۸۳۴ یک تعرفه حفاظتی برای حمایت از صنایع داخلی به نفع بورژوازی برقرار شد
ب- ظهور طبقه کارگر چون یک قدرت سیاسی
بعد از مدتی طبقۀ کارگر به تدریج یک احساس هوشیاری عمومی نشان داد و در جستجوی وسایلی برای بهبود وضع خود از راه انقلاب سیاسی و شرکتت در اتحادیه ها ی صنفی و اقسام مختلف تعاونی برآمدو با پشرفت دموکراسی ، طبقات کارگر از لحاظ سیاسی قوی شدند.[۲۸۷]
ب- بستگی تفوق نظامی به صنعتی شدن کشور
انقلاب صنعتی باعث شد موازنه جدیدی بین کشورهای صنعتی به وجود آید زیرا دبا مرور زمان و نظاره کارایی علوم عنعتی در جهت تفوق نظامی، به خوبی می دانستند که قدرت نظامی بستگی زیادی به پیشرفت صنعتی دارد. پیشرفت صنعتی کشورهای انگلستان، آلمان و فرانسه و عقب ماندگی نسبی روسیه دلیل بسیارزیادی سه کشور فوق بر تفوق بر روسیه و اروپای شرقی بود[۲۸۸] علم و تکنولوژی امروزه دست به دست هم دادهاند و بنابراین که به دست چه کسانی افتاده باشد یا وسایلی اختراع میشود که برای ترقی انسانها است یا وسیلهای برای به هلاکت راندنش اختراع می شود.
۱- رشد جامعه مدنی
توسعه تجارت وامنیت عمومی سبب شده بود که مرم اروپا از قلعه های فئودالی بیرون آمده و در شهرها ساکن شوند. این شهرها در ابتدا بخشی از قلمرو اسقف یا خانان فئودال محسوب می شدند اما به مرور مردمان شهر نشین منشور آزادی خویش را به دست اوردند. این شهرها که در ابتدا کمون نامیده می شدند به تدریج و با رشد بازرگانی یه مراکز رشد اقتصادی و فرهنگی اروپا تبدی شددند.
تشکیل این شهرها از جوانب گوناگون اهمیت دارد: اول آن که منجر به رونق اقتصادی اروپا شد و دیگر آن که بنابرشواهد تاریخی گسترش شهر نشینی با گسترش علم ودانش ارتباط مستقیم دارد چرا که در شهرها تاسیس مدارس علمی و دانشگاهها ضرورت یافته و سرمایهگذاری آموزشی توجیه پیدا می کند و در نتیجه، زمینۀ رشد فراهم می آید.
ویژگی بعدی این شهرها،خودمختاری آنهاو دموکراسی نسبی بر آنها حاکم بود. مردم صاحب منصبات شهری و شهردار را انتخاب می کردند و مجالسی نیز برای قانونگذاری و تدوین مقررات قضایی داشتند[۲۸۹] یعنی دیگر کسان دیگر به تنهایی نمیتوانستند برای این افراد تصمیم فردی بگیرند.
یکی از دلایلی که باعث پیشرفت جامعه اروپایی شد، رشد جامعه مدنی و آزادی های به وجود آمده در بین آن ها بود؛ برای رشد جامعه مدنی باید درجامعه مدنی باید افرادی داری ویژگی مدنی موجود باشد که لازمه این وجود افراد با تخصص و اندیشمند است؛ ملازمت و پیوستگی با جامعه سرمایه داری، اقتصاد آزاد و مالکیت خصوصی که به عنوان شالوده انواع دیگر آزادی ها بود به عنوان شراط های اولیه تحقق جامعه مدنی مطرح می شود.[۲۹۰] که با ساختاری که در مدارس و نیز در سیاست گذاری های دولت ها انجام شده اروپا کمکم دارای نیروهای بسیار مستعدی شد که همگی برای ساختن جامعه مدنی به کمک دولت ها آمدند.
به نظر برخی رکن اساسی در تحقیق جامعه مدنی حاکمیت قانون است که به نحوی با دخالت مردم تدوین شده باشدو این عنصر نیز بیانگر تاثیر مبانی لیبرالیسم در مفهوم جامعه مدنی است[۲۹۱] در واقع ساختن جامعه مدنی به شرایط ویژه ای بستگی دارد که دولتها سعی در برآوردن آن خصوصات ددارند و لذا موجب پیشرفت دائمی برای آن محیط میشود.
سید جمال با اشاره به برخی از ویژگیهای جامعه مدنی در غربی، تاثیر آنها بر پیشرفت جوامعشان را یادآور میگردد. برای مثال میگوید: «سبب آبادی فرانسه، عدل و مساوات و اخوت و آزادی است که تمام اینها در ایران مفقود میباشد… یکی از مسائلی که باعث ترقی غرب گردیده، آزادی مطبوعات است، این آزادی خوب و بد حکام را بدون استثناء نشر میدهد.»[۲۹۲]
۲- کشف قاره های جدید
از قرن ۱۵ به بعد عصر اکتشافات آغاز شد. در این قرن شاهزاده پرتغالی در جستجوی راهی برای دور زدن آفریقا و رسیدن با آسیا کشتی هایی را به جنوب گسیل داشت. آن ها سرانجام در ابتدای قرن ۱۶ به دیار هند رسیدند. کریستف کلمب اسپانیایی نیز در جزایر آمریکا به خشکی رسید.
اسپانیا و پرتغال با بهره گرفتن از موفقیت کاشفانشان به ثروتی عظیم دست یافتند و تجارت برده داری, تجارت با هند و کشف طلا و نقره موجود در تمدن های بومی آمریکا که در تناژ بالا توسط فاتحین ذوب و با کشتی به اسپانیا فرستاده می شد و پس از آن معادن طلا و نقره منبع درآمد مهمی را برای آن ها ایجاد کرد.