کهنالگویِ زن نمود منفی هم دارد و خود را در مفاهیمِ روسپیگری و شهوانیت نشان میدهد. یونگ معتقد است: «آنیما از لحاظ وابستگی به کیفیات و سنخهای متفاوت زنان دو سویه است یا دو جنبه دارد، یکی روشن و دیگری تاریک، در یک سو خلوص خیر، تمثال نجیب الههمانند و در سوی دیگر، روسپی، فریبکار یا ساحره، مکان گزیدهاند» (فوردهام، ۱۳۵۶ : ۹۹).
به بیانِ واضحتر نمودِ آنیما دارای دو جنبۀ روشن و تاریک است؛ یعنی از یکسو به عنوان موجودی است که میتواند شخص را در گرفتاریها و مشکلات راهنمایی کند و منجی او گردد. از سوی دیگر دارای ویژگیهای مخرب و ویرانگر باشد. جنبه منفی آنیما «در ادبیات غربی با اسامی متعددی از جمله «زن مهلک» (fatalefemme) و بانوی زیبای بیترحم شناخته شده است؛ اما اسامی آنان در ادبیاتِ فارسی و به طورِ کل ادبیاتِ شرقی معروف نیست؛ اما میتوان آن را با توجه به ادبیاتِ کهن فارسی، معشوقِ جفاکار و با توجه به بخش دوم بوف کور «لکاته» خواند» (شمیسا، ۱۳۷۱: ۶۵).
اتابک آبش خاتون را در رمان شمس و طغرا میتوان نمایندۀ تام و کمالِ شهوانیت و هواپرستی دانست. وی به عنوانِ زنی که وابسته به طبقۀ حاکم است، از عشقورزی با بیگانه ابایی ندارد. «ملکه دست آنها را در دست هم نهاد و یک مشتِ مروارید به سر آنها نثار نمود. زنها ریختند به جمع کردن. در آن گرمی دید کسی ملتفت او نیست، سر را پیش برده صورت شمس را بوسید و گفت: تو که مرا هلاک کردی» (خسروی: ۵۱۳).
«آبش بیاختیار دست به گردن او کرده، بنا کرد به قاهقاه خندیدن به یک ظرافت و ملاحتی که دل شمس را برد و گفت:
-جانم حُسنِ طلب از این بهتر نمیشود. بیا هر قدر میخواهی ببوس» (همان: ۶۰۷).
«در راه با خود میگفت عالم غریبی بود به خدا من از لذایذِ نفسانی هیچ بهره نبردهام. این زن بلای غریبی است. اگر بخواهد شیخ سعدی را هم از راه بیرون میبرد. باید از او پرهیز نمود و جان و ایمان را حفظ کرد» (همان: ۶۱۶).
«اما شما ملکه ملک کامرانی و پادشاهِ شهرستانِ لذتجویی و شهوترانی هستید. هر کس بخواهد حظی از عوالم زندگانی و خوشی در دنیا و فراغت از غم زمانه برد باید سر در پایِ شما نهد و دادِ دل از لذایذ دنیا بستاند و دین و دل را به باد دهد که هر پارسایی را گمراه میکنید و هر راهبی را شیدا» (همان: ۶۵۷).
حاصل سخن
در کل خسروی در رمانِ شمس و طغرا از جلوههای مثبت و منفی آنیما استفاده کرده است. آنیما به سبب سرشتِ کهنالگوییِ خود، دارای ویژگیهای نمادهای دو سویه «مثبت و منفی» است. این کهنالگو در جنبۀ مثبتِ خود نمودارِ تمامی عواطف و گرایشهای روانی زنانهای است که از سوی مردان ابراز میشود.
در صحنهای شمس، قهرمان داستان، برای معشوقهاش ملکه آبش خاتون احساس خود را به سه زن زندگیاش شرح میدهد. طغرا، عشق و زن اولش، سوگلیاش است، و اگر نه به هیچ دلیلِ دیگر، بهخاطرِ «حق تقدم» ارجح است. ماری ونیسی، زنی خارجی که رفتارش مثل دخترهای محجوب و مطیع ایرانی است، چنان پاک ضمیر و صادق است که نمیتوان عاشقش نبود. خود ملکه، بهخاطر مهارتش در فنون لذایذ نفسانی، مقاومتناپذیر است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در این رمان میتوان طغرا را نمودِ تقدسِ آنیما دانست که در جهتِ اعتلای روح و رسیدن به مقام پارسایی قرار گرفته است. ماری تجسم مرحلهای از آنیما است که در آن علاوه بر سویههای جنسی، زیبایی نیز با آن نمود مییابد. و ملکه آبش خاتون، نمود مرحلهای از آنیما است که در آن برتری با روابط غریزی و جنسی است.
فصل دوم
۱) رمان
۱ – ۱) تعریف رمان
«رمان» واژهیی فرانسوی است که بر اثر کاربردِ زیاد در زبان فارسی مصطلح شده است. رمان « داستانی طولانی است به نثر روایتی که از خیال، یا آمیزهای از واقعیت و خیال نشأت گرفته و بر اساس عادات و حالات آدمی نوشته شده باشد و به نحوی « وضع موجود » جامعه را چنانکه هست یا چنانکه باید باشد، بیان کند» (رحیمیان، ۱۳۸۷: ۴۲).
۱ – ۲) رماننویسی در ایران
در مورد پیشینۀ رماننویسی در ایران آرینپور، مؤلف از صبا تا نیما نوشته: «اما رمان و رماننویسی به سبک اروپایی و به معنای امروزی آن تا شصت هفتاد سال پیش که فرهنگ غرب در ایران رخنه کرد، در ادبیات ایران سابقه نداشت. ابتدا رمانها به زبانهای فرانسه و انگلیسی و ندرتاً روسی و آلمانی یا عربی و ترکی به ایران میآمد و کسانی که به این زبانها آشنا بودند، آنها را میخواندند و استفاده میکردند» (آرینپور، ۱۳۸۷: ۲۳۷).
به نظر میآید که خواندن و ترجمۀ رمانهای غربی و به تبع آن آشنایی ایرانیان با شیوه های رماننویسی را بتوان سرآغازی برای رماننویسی در ایران دانست.
۱ – ۳) انواع رمان
رمان از حیث زمینه و محتوا انواعی دارد؛ «رمانِ تاریخی، اجتماعی، حادثهای، جنایی، عشقی، تمثیلی، سیاسی، روانی یا روانشناختی و جز آن» (رحیمیان، ۱۳۸۷: ۴۳). از میان این همه عمده رمانهای ایرانی بعد از جنگ جهانی اول را میتوان در دو دسته تقسیمبندی کرد: رمانهای آموزشی و تاریخی، رمانهای اجتماعی (آرینپور، ۱۳۸۷: ۲۳۸).
رمانِ تاریخی آیینۀ اوضاع و احوال و زندگیِ گذشتۀ ملتهاست؛ «رمانی است که در آن حوادثِ گذشته و شخصیتهای برجستۀ تاریخی بازسازی و بازآفرینی میشود» (رحیمیان، ۱۳۸۷: ۴۴). رمانِ اجتماعی نیز نوعی از رمان است که در آن گوشههایی از زندگانیِ معاصر را با معایب و مفاسدِ آن نشان میدهد، در حقیقت این رمانها برای بورژوازیِ جوانان ایرانی، وسیلۀ دیگری در راهِ مبارزه با اشراف و زندگانیِ اشرافی و آلام و مصائب ملی گردید (آرینپور، ۱۳۸۷: ۲۵۸).
۱ – ۴) رماننویسان دورۀ تجدد
در جدول صفحۀ بعد، معروفترین رماننویسانِ دورۀ تجدد همراه با مهمترین اثرشان و همچنین نوعِ رمانشان ذکر شده است.
خالق رمان | نام اثر | نوع رمان |
۱. محمدباقر خسروی | شمس و طغرا | تاریخی |
۲. شیخ موسی کبودر آهنگی | عشق و سلطنت | تاریخی |
۳. میرزا حسن خان بدیع | سرگذشت کورش | تاریخی |
۴. عبدالحسین صنعتی زاده کرمانی | دام گستران | تاریخی |
۵. مرتضی مشفق کاظمی | تهران مخوف | اجتماعی |