ی) استرس و فشار روانی
خودکارآمدی بر میزان استرس و فشار روانی و افسردگی ناشی از موقعیت های تهدید کننده اثر میگذارد. افراد با کارآمدی بالا در موقعیتهای فشارزا سطح فشار روانی خود را کاهش میدهند. ولی افراد دارای خودکارآمدی پایین، در کنترل تهدیدها، اضطراب بالایی را تجربه میکنند و عدم کارآمدی خود را گسترش میدهند و بسیاری از جنبه های محیطی را پر خطر و تهدیدزا میبینند که این امر میتواند موجب استرس و فشار روانی افراد شود. افرادی که باور دارند میتوانند تهدیدها و پافشاریهای بالقوه را کنترل کنند، عوامل آشفتهساز را به ذهن خود راه نمیدهند و در نتیجه به وسیله آنها آشفته نمیشوند (بندورا،۱۹۹۷).
مراحل رشد خودکارآمدی:
کارآیی شخصی به تدریج رشد میکند. زمانی که انسانها میکوشند بر محیط فیزیکی و اجتماعیشان اعمال نفوذ کنند، پرورش کارایی شخصی را آغاز مینمایند. آنها آموختن تواناییهایشان مثل مهارت جسمانی، مهارت اجتماعی و توانایی زبان را آغاز میکنند. این تواناییها تقریباً به طور مستمر به کار برده میشوند و عمدتاً از طریق تأثیرشان بر والدین، بر محیط عمل میکنند. که به صورت ایدهآل، والدین به فعالیتها و تلاشهای کودک خود برا برقرار کردن رابطه پاسخ میدهند و محیط تحریک کنندهای را فراه میآورند و اجازه آزادی رشد و کاوش را به کودک میدهند (پاچاریز[۲۵]، ۲۰۰۲).
تجربیات اولیه کارایی سازی بر والدین متمرکز است. ولی رفتارهای مربوط به والدین که میتواند به کارایی شخصی زیاد در کودکان منجر میشوند، برای پسرها و دخترها فرق میکند، بررسیها نشان دادهاند که مردان دارای کارایی شخصی زیاد، به هنگام کودکی روابط گرمی با پدران خود داشتهاند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مادران آنها پرتوقعتر از پدرانشان بوده و سطوح بالای عملکرد و موفقیت را انتظار داشتهاند. در مقابل زنان دارای کارایی شخصی بالا، در کودکی برای سطوح بالا موفقیت، از جانب پدر تحت فشار بودهاند (پروچسکا[۲۶] و همکاران،۱۳۸۵).
تحول باورهای خودکارآمدی تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله خانواده، دوستان، مدرسه، همسالان، بزرگسالان و دوره گذر به نوجوانی میباشد.
کودکی
زمانی که کودکان میکوشند بر محیط فیزیکی و اجتماعیشان اعمال نفوذ کنند، آغاز پرورش کارآیی شخصی آنها است. آموختن تواناییها، مثل مهارت جسمانی، اجتماعی و توانایی زبان را آغاز میکنند. این تواناییها تقریباً به طور مستمر به کار برده میشوند و عمدتاً از طریق تأثیرشان بر والدین، بر محیط عمل میکنند. بررسیها نشان دادهاند که مردان دارای کارآیی شخصی زیاد، به هنگام کودکی روابط گرمی با پدر خود داشتهاند، مادران آنها متوقعتر از پدرانشان بوده و سطوح بالای عملکرد و موفقیت را انتظار داشتهاند. در مقابل، زنان دارای کارآیی شخصی زیاد در کودکی از جانب پدر برای سطوح بالای موفقیت تحت فشار بودهاند (اشنیویند، ۱۹۹۵). در بین همبازیها کودکانی که در بازیها و تکالیف باتجربه هستند، نقش الگوهای دارای کارآیی زیاد را برای کودکان دیگر ایفا میکنند. معلمان از طریق تأثیرشان بر رشد توانایی های شناختی و مهارتهای مسئلهگشایی که برای عملکرد کارآمد بزرگسالان حیاتی هستند، بر قضاوتهای کارآیی شخصی اثر میگذارند. از دیدگاه بندورا مواردی که دانشآموزان را بر اساس توانایی گروهبندی میکنند، کارآیی شخصی دانشآموزانی را که پیشرفت کمی دارند تضعیف کرده، و از این رو اعتماد به نفس دانشآموزانی را که در گروه های ضعیف گمارده شدهاند کاهش میدهند.
نوجوانی
تجربیات انتقالی نوجوانی شامل کنار آمدن با درخواستها و فشارها، از آگاهی جنسی گرفته تا انتخاب دانشگاه و شغل است. در هر موقعیتی که مستلزم سازگاری است، نوجوانان باید شایستگیهای جدید، ارزیابیهای جدید از تواناییهایشان را ایجاد نمایند. بندورا خاطرنشان ساخت که موفقیت این مرحله انتقالی بین کودکی و بزرگسالی، به سطح کارآیی شخصی ایجاد شده در طول سالهای کودکی بستگی دارد.
بزرگسالی
بندورا بزرگسالی را به اوان بزرگسالی و سالهای میانی تقسیم کرد. اوان بزرگسالی مستلزم سازگاریهای بیشتری چون ازدواج، فرزندپروری و ارتقاء شغلی است. کارآیی شخصی زیاد برای عملکرد موفق در این تکلیفها ضروری است. بررسیها نشان میدهد زنان بزرگسالی که کارآیی شخصی زیادی دارند، کارآیی شخصی را در فرزندانشان تشویق میکنند. سالهای میانی بزرگسالی نیز استرسزا هستند، بطوری که افراد زندگی خود را ارزیابی مجدد میکنند، با محدودیتهایشان مواجه میشوند و احساس کارآیی شخصی خود را تصریح مجدد مینمایند.
پیری
ارزشیابیهای کارآیی شخصی در پیری دشوار است، پایین بودن کارآیی شخصی میتواند به صورت نوعی پیشگویی خود کام بخش تأثیر بیشتری بر کارکرد جسمی و ذهنی بگذارد. برای مثال کاهش احساس کارآیی شخصی در مورد میل جنسی میتواند به کاهش فعالیتهای جنسی بیانجامد. کارآیی جسمی کم میتواند به خستگی و محدود شدن فعالیتهای جسمی منجر شود (شولتز و شولتز، ترجمه سید محمدی ۱۳۷۷).
بطور خلاصه و با عنایت به آنچه گفته شد خودکارآمدی ادراک شده عبارت است از استعداد به کارگیری تمام امکانات در شرایط گوناگون باورهای خودکارآمدی بر رفتار، انگیزش و آسیبپذیری در برابر استرس و افسردگی و اضطراب تأثیر میگذارد و دارای پنج منبع است که شامل: تجارب مسلط، تجارب جانشینی، قانعسازی کلامی یا اجتماعی، حالتهای هیجانی و فیزیولوژیکی و تجارب تصوری میباشد. رشد باورهای خودکارآمدی از نوباوگی شروع شده و تحت تأثیر عوامل متعددی همچون خانواده، مدرسه، همسالان، بزرگسالان و … است که در سراسر عمر ادامه مییابد. بنابر این طبق نظر بندورا، احساس کارآمدی شخصی عامل مهمی در تعیین موقعیت یا شکست ما در سراسر زندگی است.
خودکارآمدی و اضطراب
در نظریۀ شناختی- اجتماعی، ادراک فرد از کارآمدی خویش تأثیرات ضمنی مهمی در واکنشهای هیجانی وی به موقعیتها و در ایجاد انگیزش در انجام رفتارهای مختلف دارد. این مفهوم میتواند تأثیرات ضمنی با اهمیتی در تندرستی داشته باشد، زیرا در درک پاسخهای هیجانی و رفتاری فرد به شرایط تنشزا و برنامههای مربوط به تندرستی کمک میکند. مطالعات گوناگون نشان داده است که احساس خودکارآمدی پائین، با افزایش فشار روانی، پاسخهای ضعیفتر به درد و انگیزش کمتر برای پیگیری برنامههای مربوط به تندرستی همبسته است. بر عکس احساس کارآمدی بالا، با فشار روانی و پاسخهای زیستی کمتر به فشارهای روانی، قدرت انطباق بیشتر و علاقه مندی زیادتر به برنامههای تندرستی همبسته است. بنابر این یکی از حوزههای بسیار فعال در پژوهشهای اجتماعی- شناختی در مورد رابطه بین باورهای خودکارآمدی و تندرستی است (بندورا، ۱۹۷۷). نتایج این تحقیق را به سادگی میتوان خلاصه کرد: باورهای قوی و مثبت در بارۀ خودکارآمدی از دو طریق بر تندرستی انسان تأثیر میگذارند: یکی از طریق تأثیرات این باورها بر رفتارهای مرتبط با تندرستی فرد و دیگری از طریق تأثیر آنها بر کارکرد زیستی او (کنترادا[۲۷]، لونت هال[۲۸]، الری[۲۹] ۱۹۹۰، میلر، شادا و هرلی[۳۰] ۱۹۹۶). باورهای خودکارآمدی، هم بر احتمال بروز بیماریهای مختلف و هم بر فرایند بهبود از بیماری تأثیر میگذارد (الریف ۱۹۹۲).
باورهای خودکارآمدی بالا به رفتارهای مختلفی چون سیگار کشیدن، نوشیدن الکل و راه های جلوگیری از ابتلا به ایدز مرتبط است. تغییر در باورهای خودکارآمدی در مورد فرایند بهبود از بیماریها نیز تأثیرگذار است. شواهد موجود نشان میدهد که باورهای خودکارآمدی بالا، مانع تأثیرات فشارهای روانی میشود و کارکرد نظام ایمنی بدن را افزایش میدهد. در نظریه شناختی- اجتماعی، این ناکارآمدی ادراک شده است که نقش اصلی را در اضطراب و افسردگی افراد بازی میکند (بندورا، ۱۹۹۷). به استناد این نظریه افراد دارای برداشت ضعیف از خودکارآمدی خود در مواجهه با خطر بالقوه، اضطراب زیادی را تجربه میکنند. ناکارآمدی ادراک شده در مواجهه با نتایج خوشایند به افسردگی ختم میشود. اگر چه احساس عدم کارآمدی در دستیابی به هدفهای مورد نظر عامل اصلی افسردگی است، بخشی از این مشکل میتواند به هدفهای بیش از حد بالا مربوط شود. به علاوه باورهای خودکارآمدی ضعیف میتواند به عملکرد ضعیف منجر شود، فاصله خود را با معیارهای خویش بیشتر کند و موجبات سرزنش بیشتری را فراهم آورد (کاواناف[۳۱]، ۱۹۹۲). بنابر این تحقیقات نشان میدهد که نظریه خودکارآمدی میتواند پیامدهای منفی مهمی برای انواع رفتارهای مربوط به تندرستی داشته باشد (جوادی و کدیور، ۱۳۸۱).
پژوهشهای مختلفی که پس از اجرای برنامههای آموزشی مهارتهای زندگی در مدارس صورت گرفته دستاوردهای مهمی را در ابعاد مختلف سلامت روان داشته است. مثلاً تصور از خود (کروتر[۳۲] و همکاران، ۱۹۹۱) عزت نفس (اینت[۳۳] و همکاران ۱۹۹۴)، خودکارآمدی (الیاس و همکاران ۱۹۹۱) ناسازگاری اجتماعی و هیجانی (کاپلان و همکاران ۱۹۹۴) و کاهش معنیدار اضطراب اجتماعی (بوتین و انگ[۳۴] ، ۱۹۸۲به نقل از سازمان بهداشت جهانی، ترجمه نوری قاسمآبادی و محمدخانی، ۱۳۷۷).
اضطراب و افسردگی شایعترین مشکلات سلامت روان در جامعه هستند. تحقیقات نشان دادهاند که این مشکلات میتواند عملکرد شخص را ضعیف کند، بار اجتماعی برای خانواده و جامعه بوجود آورد و سبب بوجود آمدن مسائل هیجانی و هزینه های اقتصادی برای جامعه شود (بروم برگر و کاستلو[۳۵] ۱۹۹۲، فریدمن[۳۶]، مکت در موت[۳۷]، سولومون[۳۸]، رایان[۳۹]، کیتنر و میلر[۴۰]، ۱۹۹۷). در میان متغیرهای روانی- اجتماعی، خودکارآمدی و حمایت اجتماعی به عنوان عوامل کلیدی مربوط به این مشکلات تلقی میشوند (بندورا، ۱۹۹۷).
خودکارآمدی به عنوان نوع خاصی از انتظار مربوط به اعتقادات شخص نیست به تواناییهایش است و بتدریج به قضاوتهای شخصی از تواناییهایش برای تمرین کنترل بر حوادث و رویدادهایی که بر زندگی او تأثیر میگذارند، گسترش مییابد (بندورا ۱۹۸۹، مادوکس، ۱۹۹۵، شرر و آدامز، ۱۹۸۳). تحقیقات نشان داده است که انتظارات خودکارآمدی پایین عامل مهمی در انواع مشکلات سازگاری شامل افسردگی، اضطراب کمتری را تجربه میکنند (میلر و همکاران ۱۹۹۲، تامپسون و همکاران ۱۹۹۲). طبق نظر بندورا (۱۹۷۷، ۱۹۸۲، ۱۹۸۶) هنگامی که افراد در استرس هستند، آنهایی که در مواجهه با شکست خود را توانمند و کارآمد میدانند، تلاشهای بیشتری برای مقابله و کنار آمدن با مشکلاتشان انجام میدهند. افرادی که در رویارویی با مشکلات خود را ناتوان و ناکارآمد میبینند، به آسانی تسلیم میشوند و احساس اضطراب، افسردگی و ناامیدی میکنند. بسیاری از تحقیقات نشان دادهاند که افراد دارای سطح کارآمدی بالا بهزیستی[۴۱] روانشناختی بهتری دارند (نظیر سیفت[۴۲] و همکاران، ۱۹۹۸ به نقل از سیوکاچینگ[۴۳] و استفان[۴۴] ۲۰۰۰).
بنابر آنچه گفته شد کنترل رفتار، افکار، احساسات و محیط برای سلامتی و شادکامی افراد در زندگی لازم است. متغیرهای مهمی در احساس مهار و کنترل افراد دخیل میباشند که یکی از آنها خودکارآمدی است.
۲- اختلال اضطراب اجتماعی
تعریف اختلال اضطراب اجتماعی
در تعریفی که رینگولد و همکاران (۲۰۰۳) ازاضطراب اجتماعی داشتهاند، آمده است که اضطراب یا فوبیای اجتماعی به ترس آشکار و مستمر از موقعیتهای اجتماعی یا عملکردی اشاره دارد و از این باور فرد ناشی میشود که او در این موقعیتها به طرز خجالتآور یا تحقیرآمیزی عمل خواهد کرد و همچنین در موقعیتهای اجتماعی یاعملکردی ترسآور،افراد مبتلا به این اختلال نگران این موضوع هستند که مبادا افراد دیگر آنها را به عنوان افرادی مضطرب، ناتوان،آشفته و گیج قلمداد کنند. علاوه بر این،آنها ممکن است به دلیل نگرانی در مورد اینکه دیگران متوجه، لرزش در صدایشان خواهند شد از صحبت در جمع بترسند یا ممکن است در زمان گفتگو با دیگران به دلیل ترس از آشکار شدن ناتوانی در بیان ضعفشان اضطراب شدیدی احساس کنند.
بر طبق چهارمین ویرایش راهنمای تشخیصی و اختلالات روانی تهیه شده توسط انجمن روان پزشکی آمریکا ( ۲۰۰۲) اضطراب اجتماعی، ترس شدید از ارزیابی منفی همراه با رفتاراجتنابی شخص از موقعیت های اجتماعی تعریف شده است.
فردی که دچار اضطراب اجتماعی است، هیچ گونه تمایلی به آغاز ارتباط بادیگران ندارد و با احساسی از ترس و پایداری غیر معمول، از هر موقعیتی که ممکن است در معرض داوری دیگران قرار گیرد، اجتناب میورزد (امالی،۱۳۷۳).
اضطراب اجتماعی دارای دو خرده مقیاس به قرار زیر است:
اجتناب و پریشانی اجتماعی: یعنی دوری گزینی از جمع و کنارهگیری از مردم و داشتن احساس منفی در ارتباطهای اجتماعی (مشاک، ۱۳۸۵).
ترس از ارزیابی منفی: ترس بارز و مستمر از یک یا چند موقعیت یا عملکرداجتماعی که در آن شخص با افراد ناآشنا مواجه است یا ممکن است موضوع کنجکاوی آن ها قرار بگیرد (کاپلان؛سادوک،۱۹۹۴؛ ترجمه پورافکاری،۱۳۷۶).
فوبی اجتماعی به دو نوع منتشر و غیرمنتشر تقسیم میشود، در نوع منتشر فرد تقریباً از تمام موقعیتهای اجتماعی میترسد و در نوع غیرمنتشر شامل ترس از یک یا تعداد کمی از موقعیتهای اجتماعی است(انجمن روانپزشکی آمریکا،۲۰۰۰). از دیگر ویژگیهای افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی میتوان به ۱- تعیین استانداردهای افراطی برای عملکرد اجتماعی ۲- ارزیابی منفی از عملکردشان در موقعیتهای اجتماعی ۳- توجه به اشتباهاتی که در تعامل اجتماعی مرتکب شده اند ۴- و نادیده گرفتن عملکردهای مناسب خود ۵- اشتغال ذهنی درباره اینکه دیگران چگونه آنان راارزیابی می کنند ۶-در افراد زیر ۱۸ سال نشانه ها باید به مدت حداقل ۶ ماه قبل از تشخیص اضطراب اجتماعی دوام داشته باشد (کلارک و ولز[۴۵]، ۱۹۹۵).
ملاکهای تشخیصی اختلال اضطراب اجتماعی براساس DSM-IV-TR:
الف-ترس آشکار و مستمر از یک یا چند موقعیت اجتماعی یاعملکردی که شخص در معرض دید اشخاص ناآشنا یا احتمالاً در معرض توجه دیگران قرار میگیرد. فرد از این واهمه دارد که کاری انجام خواهدداد (یانشانه های اضطراب را ظاهر خواهد کرد)که موجب تحقیر یا شرمندگی او خواهد شد. در کودکان، باید شواهدی از توانایی برای برقراری روابط اجتماعی متناسب با سن با افرادآشنا وجود داشته باشد و اضطراب باید در محیطهای همراه با همسالان، نه اینکه تنها در تعامل با بزرگسالان روی دهد (سادوک؛ سادوک،۱۳۸۷).
ب-قرار گرفتن در معرض موقعیتهای اجتماعی ترسآور تقریباً همیشه به اضطراب منجر میشود که ممکن است به شکل حمله هراس وابسته به موقعیت یا با زمینه موقعیتی ظاهر شود. توجه: در کودکان اضطراب ممکن است به شکل گریه کردن، قشقرق، سفت کردن اندامها، یا کناره گیری یا بیزاری از موقعیتهای اجتماعی که در آن افراد نا آشنا حضور دارند ابراز شود (همان منبع).
ج-شخص میداند که ترسش مفرط یا غیرمنطقی است. توجه: در کودکان این ویژگی ممکن است وجود نداشته باشد (همان منبع)
د-شخص از موقعیتهای اجتماعی یا عملکردی ترس آور اجتناب کرده یا آنها را با اضطراب یا پریشانی شدید تحمل میکند (همان منبع).
ه-اجتناب،اضطراب انتظاری یا پریشانی که در موقعیت اجتماعی یا عملکردی به طور قابل ملاحظهای با فعالیتهای عادی، کارکرد شغلی (تحصیلی) یا فعالیتها یا روابط اجتماعی تداخل میکند یا پریشانی آشکاری درباره ابتلا به هراس وجوددارد (همان منبع).
و-درافراد زیر ۱۸ سال مدت نشانه ها حداقل ۶ ماه است (همان منبع).
ز-ترس یا اجتناب ناشی از تأثیر فیزیولوژی مستقیم یک ماده (مانند سوء مصرف دارو یا دارودرمانی) یا یک بیماری جسمانی نیست و بر حسب یک اختلال روانی دیگر (مانند اختلال وحشتزدگی همراه یا بدون گذرهراسی، اختلال اضطراب جدایی،اختلال بدشکلی بدن،اختلال فراگیر رشد یا اختلال شخصیت اسکیزویید) توجیه بهتری ندارد (همان منبع).
ح-اگر یک بیماری جسمانی یا یک اختلال روانی دیگر وجود داشته باشد ترس موجود در ملاک تشخیصی الف مرتبط با آن نیست برای نمونه این ترس ناشی از لکنت زبان، رعشه در بیماری پارکینسون یا رفتار غذا خوردن غیرعادی در بیاشتهایی روانی یا پراشتهایی روانی نیست (همان منبع).
شیوع اختلال اضطراب اجتماعی
اختلال اضطرابی شایع تزین اختلالات روانپزشکی هستند. در ایالات متحده حدود ۳۰ میلیون نفر دچار این اختلال هستند (کاپلان،۲۰۰۷).
مطالعات همهگیرشناسی نرخ شیوع فوبی اجتماعی را در کودکان، ۵/۰ تا ۴/۰ درصد (کاویران[۴۶] و همکاران،۲۰۰۰)، در نوجوانان ۷ درصد (استین و همکاران، ۲۰۰۱)، و ۳ الی ۱۳درصد در طی زندگی(انجمن روان پزشکی آمریکا،۲۰۰۰) گزارش نمودند. راپی[۴۷] و همکاران (۲۰۰۴) شیوع این اختلال را در جوامع غربی ۷ تا ۱۳ درصد گزارش نمودند. کسلر[۴۸] و همکاران (۱۹۹۴) شیوع این اختلال را ۱۳ درصد گزارش کرده و آن را در جایگاه سومین اختلال روانپزشکی پس از اختلال افسردگی اساسی وابستگی به الکل قرار دادند. اختلاف در برآورد شیوع اضطراب اجتماعی تعیین این حقیقت است که برآورد و شیوع این اختلال موضوع پیچیده است.
دوره یا سن شروع اختلال اضطراب اجتماعی
اختلال اضطراب معمولاً در دوران نوجوانی شروع میشود. شروع اختلال اضطرابی به طور معمول در اواخر کودکی یا اواسط نوجوانی میباشد (اسکینر[۴۹] و همکاران،۱۹۹۲). راپی و همکاران،۲۰۰۴) صورت پذیرفت سن شروع اکثر افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی را ۱۸ سالگی و به طور متوسط بین ۱۰-۱۳ سالگی گزارش کردهاند.
طبق نظر انجمن روانپزشکی آمریکا (۲۰۰۰) شروع فوبی اجتماعی بعد از سن شروع خیلی کم است شروع ممکن است بطور ناگهانی و به دنبال یک تجربه تنشزا یا تحقیر کننده بروز یا بتدریج یا پیوسته و مداوم باشد. ولی اغلب سیری پیوسته و مداوم دارند و ممکن است در بزرگسالی کاهش یابد.
تعدادی از پژوهشها نشان داده است که زنان بیشتر از مردان دارای ملاکهای فوبی اجتماعی هستند(راپی و اسپنس،۲۰۰۴). زنان با شیوع ۵/۳۰ و مردان با شیوع ۲/۱۹ درصد بیشتر دچار اختلال میشوند و برای با افزایش طبقه اجتماعی و اقتصادی از شیوع این اختلال کاسته میشود و بررسی نشان میدهد که اضطراب اجتماعی در طبقات کم درآمد و بزرگسالی بیشتر است (گودرزی،۱۳۸۸). میزان شیوع این اختلال در ایران در زنان ۳/۱ درصد و در مردان ۴ درصد است (محمدی و همکاران،۲۰۰۶).