در واقع، حضرت علی × مصلحت را در آن دیدند که سکوت کنند. حتی ایشان حاضر بودند خود، همسر و فرزندانش را در این مسیر فدا کنند. این انتخاب، واقعبینی حضرت را نسبت به اوضاع و احوال جامعه خود نشان میدهد.
با تمامی این اوصاف، در چنین شرایطی حضرت در زاویۀ دیدی که نسبت به آرمانهایشان داشته اند، عمل بر اساس واقعیات را در راستای آرمانها در پیش گرفتند. در حالی که این واقعیات با آرمانهای اصلی در تضاد و تناقض نبودهاند، بلوغ واقعبینی و واقعگرایی در تمامی اعمال و رفتارهای حضرت مشهود است.
در واقع میتوانگفت علل سکوت حضرت واقعیتهایی مبتنی بر آرمانها و در طول نیل به آنها بوده اند.
۵.۳. نسبت واقعبینی امام علی × با آرمانگرایی در دورۀ حکومت پنچ سالۀ حضرت:
حضرت علی × در به دست گرفتن حکومت، دو اصل مهم را به عنوان مبانی حکومت تعریف می کنند. این دو اصل عبارتاند از یکى شرکت و پذیرفتن مردم، دوم برقرارى عدالت، و جلوگیرى از ظلم. این دو اصل را میتوان از حدیث زیر انتزاع نمود:
«اما وَالّذی فَلَقَ الحَبَّهَ ، وَ بَرَءَ النَّسَمَهَ ، لّو لا حُضُورُ الحاضِرِ ، وَ قِیامُ الحُجَّهِ بِوُجُود النَّاصِر، وَ ما اَخَذَ اللهُ عَلی العُلَماءِ أنْ لا یُقارُّوا عَلی کِظَّهِ ظالِمٍ وَ لا سَغبِ مَظلُومٍ لا لَقَیتُ حَبلَها عَلی غارِبِها وَ لَسَقیتُ آخِرَها بِکأسِ اوّلِها»
هان! سوگند به خدایی که دانه را شکافت و انسان جاندار را آفرید، اگر نبود حضور این جمع حاضر وتمام بودن حجت بر من به خاطر وجود یاور، و نیز عهدی که عالمان گرفته که بر شکمبارگی هیچ ستمگر و گرسنگی ستمدیدهای تاب نیاورند، لگام این شتر را بر کوهانش می افکندم و پایان آن را با پیمانه تهی اولش سیراب میکردم. [۳۰۱]
از همینجا مىفهمیم که در همۀ موارد حکومت على × به ویژه در بیت المال، هرگونه ظلم و ستم و تبعیض ممنوع است و به طور جدى باید از آن جلوگیرى شود.
در اینجا مختصراً به بررسی هریک از این دو اصل میپردازیم:
۵.۳.۱. مشروعیت[۳۰۲]
مشروعیت که معادل واژهای در لاتین میباشد، به معنای برحقبودن است که در مقابل اصطلاح غصب به معنای نامشروع و ناحق است قرار دارد.
مشروعیت نقش اصلی و کلیدی مردم در مرحله تحقق حکومت والایی دارد؛ چون بدون مردم و استقبال و خواست آنها و مشارکت همه جانبۀ مردم حکومت تحقق نمییابد. اگرچه حاکم شخصی مانند علی بن ابیطالب× باشد چنانچه امام شرط ایجاد حکومت خود را در گرو حضور مردم میداند. «لولا حضور الحاضر و قیام الحجّه بوجود الناصر…»
۵.۳.۲. مقبولیت
این اصطلاح در حقیقت به معنای پذیرش مردمی است بدین معنا که اگر مردم به فرد یا گروهی برای تشکیل حکومت تمایل نشان دهند و حکومت شگل بگیرد آن حکومت را دارای مقبولیت میخوانند.[۳۰۳]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مهمترین آرمان با توجه به شرایط به وجود آمده، برقراری عدالت و مساوات در برخورداری از بیتالمال در دورۀ خلافت از آنجا که دست حضرت برای جهتدهی نیروها به سمت نیل به آرمانها باز بود، تجلّی بیشتر و پررنگتر آرمانها در حکمرانی حضرت و البته بر اساس واقعیات جاری، ملموس و مشهود بوده است.از مهمترین شواهد موجود بر این مدعا، اعلام مساوات در برخورداری از بیتالمال برای همۀ مردم در روز دوم خلافت، توسط آن حضرت میباشد.
نتیجه فصل:
بهعنوان نتیجه گیری پایانی برای نمایاندن تلفیق واقعبینی و آرمانگرایی امام × چنین میتوانگفت که در دورۀ سکوت حضرت، مبانی نظری که همان آرمانهای اجرای حکومت بوده اند ضمن گوشۀچشم داشتن به واقعیتهای زمانه و شرایط موجود، شکل یافتند و در دورۀ حکومت حضرت، این آرمانهای قوه، به فعلیت و شکوفایی رسیدند و واقعیتهایی آرمانی را ایجاد کردند.
یکی از نمودهای اصلی و مهم در نشان دادن تلفیق واقعبینی و آرمانگرایی حضرت×، مکتبسازی است که خود هم نمودی است از واقعبینی حضرت و هم یکی از دلایل قابل ذکر در حیطۀ اثبات آرمانگرایی.
اگر حضرت علی × با علم و زیرکی خاص خودشان میخواستند مانند معاویه عمل کنند، به نیکویی میتوانستند از عهده آن برآیند، همچنان که خود ایشان میفرمایند:
«وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِیَهُ بِأَدْهَى مِنِّی وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ- وَ لَوْ لَا کَرَاهِیَهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ»[۳۰۴]
به خدا سوگند که معاویه زیرکتر از من نیست، ولی او نیرنگباز و گناهکار است و اگر زشتی نیرنگ نبود، من زیرکترین مردم بودم.
حضرت در این خطبه، با سوگند به خداوند تأکید بر این امر مهم دارند که معاویه در زیرکی از من تواناتر نیست. در ادامه فرمودهاند: «ولیکن او غدر مىکند و گناه و فجور مرتکب مىشود.» همان چیزى که امام × به سبب آن از بهکار گرفتن زیرکى دورى جستهاند، فجور ـ گناه و بدکردارى ـ نیز به سبب غدر واقع مىشود، چنان که گفتهشد وفا یکى از شاخههاى ملکه عفّت است و غدر ـ خیانت و پیمانشکنى ـ که صفت زشت ضدّ آن است از فروع فجور است که در مقابل عفّت قرار دارد؛ از اینرو زیرکى را از خود نفى مىکند؛ زیرا غدر و پیمانشکنى را زشت و ناپسند مىشمارد.
پس از این امیر مؤمنان × به گونۀ قیاس ضمیر از شکل اوّل صفت غدر را حدّ وسط این قیاس قرار مىدهد و فجور و انحراف معاویه را از حقّ اثبات مىکند. لذا با دو مقدّمه ـ غدر، فجورـ کفر معاویه ثابت مىگردد. سه واژۀ “غدره"، و “فجره"، و “کفره” به صورت “غدره"، “فجره"، “کفره” استفاده شده، که به معناى بسیار حیلهگر و بسیار فاجر و کافر مىباشد.
همه اینها، حاکی از آن است که ایشان به واقعیاتی که در جامعه در آن زمان جریان داشت، کاملاً واقف بودند و شرایط را کاملاً درک میکردند. ایشان که میدیدند انسانها چهطور خود را برای مسائل که اهمیت این دنیا فریفتهاند، نمیخواستند خودشان را همانند این مردمان آلوده کنند و وجود آن دنیایی خود را به مظاهر این دنیا آلوده سازند. خداوند میخواست که بهوسیله بهترین بندگان خود، جریان فکری و مکتبی ارائه دهد که از اول تا به آخر آن، همهاش چیزی جز حقیقت و راستی نیست.
چون امام علی × مکتبساز و سرسلسلۀ این حرکت بهشمارمیروند، باید آنچنان این معارف و اصول را به مرحلۀ اجرا درآورند، که کوچکترین خللی در آن راه نیابد. اگر مولا علی × هم مانند معاویه میخواست برای دو روز دنیا با بهره گرفتن از قاعده “اهم و مهم"، قاعده “تزاحم” و دیگر قواعد کاری بکنند، حرف دروغی بزنند، وعدۀ وعید نامربوطی به کسی بدهند و بیوفایی کنند تا روز حکومت دنیا را صاحب شوند، دیگر با کسانی همچون معاویه فرقی نمیکردند و امروز شیعه علی × از شیعه معاویه تشخیص دادهنمیشد. پس، علی × باید اینگونه رفتار کنند. تکتک اصول آرمانی را به مرحله اجرا درآورند و این مکتبی را که قرار است در دنیا برای ابد باقی بماند، کامل کنند و بهیادگار بگذارند تا راهروی تمامی عاشقان و شیفتگان به آن مکتب باشد و بهراحتی قابلیت شناسایی داشتهباشد.[۳۰۵]
امام علی × آرمانگرایی را بدون چشمانداز داشتن به واقعیات، باطل و خیالپردازی دانسته و با هدف بنای مکتبی آرمانی الگوی عملی را در واقعیات زندگی به ما نشان داده و با دقت و ظرافت خاص خود راهکارهای عملی خود را طوری ارائه می دهند که در همۀ زمانها و مکانها بتوان از آنها برای رسیدن به آرمانهای الهی استفاده کرد. در واقع حضرت علی × با چنین رویکردی روشهای عملی رسیدن به آرمانها بر اساس پایبندی به شعائر الهی و واقعیات موجود جامعه به ما آموزش دادهاند.
فصل پایانی
نتایج
به یاری خداوند متعال، براساس موضوع ” بررسی و تبین واقع بینی و نسبت سنجی آن با آرمانگرایی در نهجالبلاغه” با توجه به سؤالات و فرضیات ارائه شده، با جستجو و بررسی به عمل آمده، در کلمات امام علی × با تأکید بر نهجالبلاغه و رجوع به کتب تفاسیر، شروح نهجالبلاغه و دیگر کتب مرتبط با موضوع، نتایجی به دست آمد که مهمترین آنها عبارتند از:
۱ـ خداوند، خالق و مبدأ و منتهای هستی است. حقیقت وجودی هستی از اوست و کمال مطلوب، حرکت هستی به سوی اوست.
۲ـ خداوند جهان آفرینش را هدفدار خلق کرد. به این معنی که آفرینش، بیحساب و کتاب و رها نیست؛ بلکه کل آفرینش بر اساس هدف مشخص و حکمت بالغۀ الهی سامان گرفته و به سوی کمال مطلق که حضرت حق تعالی میباشد، در حرکت است و هیچ موجودی در جهان بیهوده و بیهدف نیست.
۳ـ انسان در نهجالبلاغه، موجودی است که از جهانی برتر به این کرۀ خاکی هبوط کردهاست. او هدف آفرینش، امانت دار الهی، مسجود ملائکه، آگاه به اسماء الله و از همه بالاتر، جانشین خدا در زمین است. او تنها موجودی است که روح خدایی دارد و در صورت انحراف، به پرتگاهی سقوط خواهدکرد که هیچ حیوان درندهای، به آنجا راه نمی-یابد.
۴ـ نگاه به انسان در نهجالبلاغه مبتنی بر جهانبینى توحیدى اسلام استوار است و در این نگاه، پرورش انسان صالح مؤمن به دو بعد جسم و روح یا جنبههاى مادى و معنوى، دنیوى و اخروى خود توجه کامل دارد. هدف الهی از آفرینش انسان، حرکت به سوی تکامل و کمال است. کمال انسان زمانی است که همۀ تواناییها و استعدادهایش در مسیر درست و متعادل در حد اعلا رشد پیدا کند.
۵ـ در فطرت همۀ انسانها در طول تاریخ، حقجویی و کمالیابی دیدهمی شود. این میل درونی ناشی از سرشت آدمی است که از طرف خدا در نهاد وی به ودیعت گذاشتهشدهاست.
۶ـ شناخت صحیح از واقعیات، سبب می شود تصورات و انتظارات ما از دنیا مطابق واقع باشد و در فراز و نشیبهای آن به پیروی از پیشوایان دین، خود را نباخته و همواره مهیای مقابله با مشکلات احتمالی باشیم و در این راه هیچگاه یأس و نومیدی به خود راه ندهیم.
۷ـ خداوند در قرآن همۀ مردم را به واقعبینی فرا میخواند و از هرگونه اموری مانند دروغ، فریب، لهو و لغو و سخنان بیاساس و بیهوده که انسان را از صراط مستقیم حق دور می کند، بر حذر داشتهاست.
۸ـ اصل واقعبینی و مبارزه با خرافات و بیهودگیها، برای برپایی حقّ و مبارزه با باطل سرلوحۀ برنامۀ پیامبران و امامان ^ بوده است.
۹ـ برای دستیابی به واقعبینی نیاز به عواملی چون یاد حق، خودسازی، نفی وابستگی مادی، تلاوت قرآن، صداقت و سلامت انگیزه، بهره گیری صحیح از ابزار شناخت است تا ما را در بهدستآوردن این شناخت مهم یاری نمایند.
۱۰ـ مهمترین موانع در شناخت واقعیات، ایجاد شبههها و فتنهها توسط دشمن در جامعه میباشد که با بصیرت و هوشیاری الهی میتوان به مقابله با آنها برخاست.
۱۱ـ مهمترین آثار واقعبینی در نهجالبلاغه شامل بدعت گریزی، شهامت و خطرپذیری، قاطعیت و جسارت انقلابی، گرایش سالم، حرکت سنجیده می شود.
۱۲ـ واژۀ “امل” در قرآن دو بار آمدهاست، یکبار به معنای “آرزوی نیکو"، آرزوهایی مثل مال و فرزندانی که باقیاتالصالحات هستند و سبب نزدیکی فرد به خدا میشوند و یکبار به معنای “آرزوی نکوهیده"، آرزوهایی که انسان را سرگرم امور دنیوی کرده و از یاد خدا غافل مینمایند. در نهجالبلاغه نیز واژۀ “امل” به دو معنای “آرزوهای مذموم” و “آرزوهای ممدوح” آمدهاست. آرزوهای مذموم، مانع رشد و تعالی انسان می شود، او را به امور مادی مشغول نموده و سبب گمراهی وی میگردد. مقصود ما از واژه “امل” در این پژوهش، همان آرمانهای سازنده و بالنده میباشد.
۱۳ـ آرمانگرایی مانند واقعبینی در قرآن، نهجالبلاغه و دیگر متون اسلامی از مسایل اصولی و بنیادی اعتقادات ما میباشد.
۱۴ـ برای رسیدن به آرمانها نیاز به عواملی است. عوامل دستیابی به آرمانها در نهجالبلاغه شامل اقامه و احیای حق و دفع باطل، اصلاح نفس، آزاداندیشی، قاطعیت در مبارزات حقطلبانه، شایستهسالارى و اصلاح جامعۀ اسلامی میباشند که مهمترین آنها از نگاه امام علی × ، اقامه واحیای حق و دفع باطل میباشد.
۱۵ـ از موانع آرمانگرایی در نهجالبلاغه نیز میتوان به غفلت از یاد خدا، یکجانبهنگری، خودمحوری، شتابزدگی و کاهلی، سستی و تنبلی، پیروی از هواهای نفسانی، عصبیّت، تقلید کورکورانه از نیاکان، نافرمانی از رهبر، بروز فتنهها و شبههها، حاکمیت فرهنگ استکباری و حاکمیت فرومایگان اشاره نمود. مهمترین آنها در نهجالبلاغه غفلت از یاد خداست که منشأ اصلی به وجود آمدن موانع دیگر دستیابی به آرمانگرایی می شود.
۱۶ـ آثار آرمانگرایی در نهجالبلاغه از قبیل اجرای حدود الهی، حفظ کرامت انسانى، تأمین سعادت مادى و معنوى، خودکفایی، وحدت سیاسی، تأمین رفاه عمومى، تأمین امنیت، تحقق عدالت و کسب رضایت عامۀ مردم باعث میشوند که جامعۀ آرمانی محقق می شود. ۱۷ـ آرمانگرایی و واقعبینی بر اساس فرمایشهای حضرت در نهجالبلاغه با ایدۀ “ایدئالیسم” و “رئالیسم” متفاوت است و از آنجایی که با توجه به معارف مکتب علوی، آرمانگرایی بدون توجه به واقعیات و بدون به کارگیری سازوکارهای منطقی و معقول، خیال پردازیست و باعث می شود آرمانها در حد شعار باقی بمانند، الگوی آرمانگرایی واقعبینانه بهترین الگو میباشد.
پیشنهادات:
با بررسی و مطالعۀ دقیق تاریخ سیرۀ پیامبر| و ائمۀ اطهار به ویژه امیرالمومنین × این امر را روشن میسازد که رهبران اسلامی با واقعبینی، در پی حقیقت آرمانی الهی، جامعه را سامان و سازمان دادهاند. آنان در جهت نیل به جامعۀ آرمانی با توجه به شرایط و مقتضیات زمان خود در بستر واقعیتهای موجود گام برمیداشته اند. از این روست که برنامه های رشد و کمال جامعه در یک روند تدریجی بر اساس آموزههای اسلامی ضروری میباشد؛ زیرا تغییر واقعیتها و جهتدهی آنها به سوی حقایق و آرمانها هرگز نمیتواند به یکبار انجام پذیرد.
بررسیهای انجامشده، بهنظر میرسد پژوهشهای جدی در این زمینه وجود ندارد. لذا با توجه به اهمیت و ضرورت موضوع در زندگی انسان باید تحقیقات وسیعی پیرامون آثار فردی و اجتماعی آرمانگرایی واقعبینانه صورتگیرد. از جمله موضوعاتی که تحقیق و پژوهش پیرامون عناوین ذیل ضروری بهنظر میرسد:
۱ـ بررسی آثار فردی آرمانگرایی واقعبینانه در نهجالبلاغه
۲ـ بررسی آثار اجتماعی آرمانگرایی واقعبینانه در نهجالبلاغه
۳ـ بررسی آثار تربیتی آرمانگرایی واقعبینانه در نهجالبلاغه
۴ـ بررسی شیوه های دستیابی به آرمانگرایی واقعبینانه به صورت مجزا در کلام پیشوایان معصوم^.
کلام پایانی با عنایت به این مطلب که اینجانب، عضو کوچکی از اعضای خانوادۀ فرهنگیان میباشم. بهعنوان پیشنهاد کاربردی نکاتی را اشاره مینمایم.
۱ـ برای ساختن جامعهای مبتنی بر آرمانگرایی واقعبینانه، نیاز مبرم به تربیت افراد در این مسیر است. به همین منظور متولیان تعلیم و تربیت در این راستا باید طرحهای کاربردی و عملیاتی در این زمینه ارائه داده و نسبت به اجرای صحیح آنها نیز نظارت لازم را داشتهباشند.
۲ـ برای هر شروع و تغییر زیربنایی، باید ساختار فکری و فرهنگی لازم را در جامعه به وجود آورد. بدین جهت، برای دستیابی به آرمانهای واقعبینانه، در مرحلۀ اول باید، برنامه ریزی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت، توسط افراد صاحبنظر در علوم دینی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بسیارضروری میباشد.
۳ـ با برنامه ریزی صحیح در سطوح مختلف تحصیلی کشورمان راههای ایجاد و رشد تفکرات آرمانگرایی واقعبینانه را به فرزندان خود آموزش دهیم.