چو فردا بود دیدۀ هر کسی
بسا سر که فردا بریده شود
بسا زن که بی شوی خواهد شدن
نه طلحه رهد زین بلا نه زبیر
که مارا خبر داذ از این مصطفی
به بیند درین جنگ عبرت بسی
بسا پرده کیذر دریده شود
بسا سر که چون گوی خواهد شدن
بود مؤمنانرا سرانجام خیر
(ربیع، ۱۳۸۸: ۳۲پ )
واژه ها در آفریننده ی خویش می رویند. پیوند شاعر با اثرش همچون پیوند مادر است با فرزند.«از دید روان شناسی، آفرینش هنری یعنی زاده شدن، زیرا اثر آفریده شده از ژرفای نا خودآگاه که در حقیقت در قلمرو مادر است سر بر می آورد.» ( صاحب الزمانی، ۱۳۵۱: ج ۱،۱۱۸ ) آن گاه که ذوق و قریحۀ آفرینندگی غالب می شود ناخودآگاه در ساخت و پرداخت خود آگاه هنرمند اثر می گذارد و در این حالت اثری که زاده می شود بیانگر شخصیّت شاعری و سرنوشت هنری اوست. این گونه است که شخصیّت شاعری ربیع او را به جایی رهنمون می کند که بیشترین توان خویش را به سخن گفتن از حضرت علی می گذارد و به راستی که خوب توانسته است،حقّ مطلب را ادا کند. «در شعر ربیع که گاه ضمیر شخصی نا هشیار رخ می نماید و من او آشکار می شود. اصولاً شعر های غنایی، بیشتر حالات ذهنی و عاطفی شاعر را نشان می دهد.» ( صاحب الزمانی، ۱۳۵۱: ج۱،۱۱۷ )
امّا شعر های اعترا ف گونه که ضمیر ربیع را عریان می کند، کمتر در دیوان وی به چشم می خورد، زیرا این شاعر در یک نظام سنّتی ساروج شده به توصیف فضایل حضرت علی (ع) می پردازد. پس کمتر فرصت نشان دادن ضمیر خود را می یابد ویا مجبور است از بروز من خویش طفره رود. شباهت بیشتر حواث علی نامه از جمله علم وآگاهی علی در این منظومه با اتّفاقات مکتوب، ونمونههایی که در این زمینه دگر گردید، نماینده اطّلاع کامل ربیع از قصّه های منظوم ومنثور گذشته است و این در حالی است که در منظومه ( تازیان نامه پارسی، خلاصه پنج هزار بیتی از خاوران نامه ) در مورد علم و آگاهی حضرت علی(ع) مباحثی اختصاص داده نشده است.
۴-۸- صبر و حلم علی (ع)
صبر و حلم از صفات فاضله نفسانی است و از نظر علم النفس معرّف علو همت و بلندی نظر و غلبه بر امیال درونی است و تسکین دردها و آلام روحی به وسیله صبر و شکیبایی انجام می گیرد.
صبر، تحمل شداید و نا ملایمات است و یا شکیبایی در انجام واجبات و یا تحمّل بر خورداری از ارتکاب معاصی و محرّمات است و در هر حال این صفت زینت آدمی است و هر کس باید خود را به زیور صبر آراسته نماید.علی (ع) در حلم و بردباری به حدّ کمال بود و تا حریم دین وشرافت انسانی را در معرض تهاجم و تجاوز نمی دید، صبر و حوصله به خرج می داد، حتی در جنگ ها نیز صبر و بردباری پیشه می کرد، تا دشمن ابتدا بی شرمی و تجاوز را آشکار می نمود، ولی در مقابل دفاع از حقیقت از هیچ حادثه ای رو گردان نبود. معاویه را نیز به حلم ستوده اند، امّا حلم معاویه تصنعی و ساختگی بوده و از روی سیا ست و حیله گری و برای حفظ منا فع مادی بود، در حالیکه حلم علی (ع) فضیلت اخلاقی محسوب شده و برای احیاء حق و پیشرفت دین و هدایت گمراهان بود. در تمام غزوات پیغمبر (ص) رنج ومشقّت کار زار را تحمل نمود و از آن بزرگوار حمایت کرد و هرگونه سختی و ناراحتی را درباره اشاعه و ترویج دین با کمال خوشروئی پذیرفت. رسول اکرم (ص) از فتنه هایی که پس از رحلتش در امر خلافت به وجود آمد او را آگاه کرده، به صبر و تحمل توصیه فرمود، علی علیهالسلام نیز برای حفظ ظاهر اسلا م مدّت ۲۵ سال در نهایت سختی صبر نمود، چنانکه می فرماید: «فصَبَرتُ و فی العین قذی و فی الحلق شَجی» ( نهج البلا غه، ۱۳۸۷: خ۵۹ ) یعنی من مانند کسانی صبر کردم که گویی خاری در چشمش خلیده واستخوانی در گلویش گیر کرده باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
دربارۀ مظلومیّت و شکیبایی علی (ع) پس از رحلت پیغمبر (ص) ( در دوران خلفا ثلاثه ) ترجمۀ خطبۀ شقشقیه ذیلاً نگاشته می شود، تا صبر و تحمّل آن جناب از زبان خود وی شنیده شود: «بدانید به خدا سو گند، که فلانی (ابو بکر ) پیراهن خلافت را که (خیاط ازل بر اندام موزون من دوخته بود بر پیکر منحوس خود پوشانید و حال آن که می دانست محل و موقعیت من نسبت به امر خلافت مانند میله وسط آسیاست، که آنرا به گردش در می آورد،) من در فضائل و معنویات چون کوه بلند و مر تفعی هستم که سیلاب های علم و حکمت از دامن من سرازیر شده و طایر بلند پرواز اندیشه را نیز هر قدر که در فضای کمالات اوج گیرد، رسیدن به قلّه من امکان پذیر نباشد.
او ( ابو بکر) چون شتر سرکش و چموشی بود که مهار از پره بینی اش عبور کرده و شتر سوار را به حیرت افکند که اگر زمام ناقه را سخت کشد بینی اش پاره و مجروح شود و اگر رها ساخته و به حال خود گذارد، شتر سوار را به پرتگاه هلاکت اندازد. سوگند به خدا، مردم در زمان او دچار اشتباه شده و از راه راست بیرون رفتند. من هم برا ی بار دوم، در طول این مدّت با سختی محنت و اندوه صبر کردم. علی علیه السلام در این خطبه در اثر هیجان ضمیر و فرط اندوه، شمه ای از صبر و تحمّل خود را درباره مظلومیتش اظهار داشته و بر همه روشن نموده است که تحمّل چنین مظلومیتی چقدر سخت و طاقتفرساست. زیرا آن جناب که مستجمع تمام صفات حمیده و سجایای عالیه اخلاقی بود و در مقابل سعد وقاص و معاویه و امثال آنها قرار گرفته بود که تقابل آنها از نظر منطق درست تقابل ضدین است. چنانکه خود آن حضرت می فرماید: روز گار مرا به پایه ای تنزل داد که معاویه هم خود را همانند من می داند ! تحمل این همه نا ملائمات در راه دین بود و به همین جهت و قتی ضربت خورد، فرمود: «فزتَ و ربُ الکعبه» ( نهج البلاغه، ۱۳۸۷:خ۳ )
سراینده منظومۀ حماسی علی نامه، جریان خلافت بعد از مرگ پیامبر(ص) و صبر و مرارت های حضرت علی (ع) را در این زمینه بدین گونه بازگو نموده است:
تو بشنو کنون کز پس مصطفی
که چون مصطفی شد ز دنیا برون
ز شبهت شد آن قوم بد دو گروه
یکی حسب نص و دگر اختیار
ره نص رها کرده بی هوش وار
چو با نص نبد آن سپه را شکیب
بخانه همی بود نص زان سپس
زشبهت که بذ کرد با مرتضی
زشبهت که شد دیو دون را زبون
زبد قوم شد دست حق نا ستوه
چو نص را نبد جز تنی چند یار
ز کینه گرفته ره اختیار
همی کرد هر یک چو شیطان فریب
شده یارش از خاصگان چند کس
( ربیع، ۱۳۸۸: ۲ر )
امّت در مسألۀ جانشینی رسول خدا (ص) دو گروه شدند: جمعی طرفدار «نص» شدند و جمعی طرفدار «اختیار».منظور مؤلف از «نصّ» که گاه آن را جانشین نام امام علی بن ابی طالب (ع) نیز می کند، این است که رسول خدا (ص) در «غدیر» جانشین خود را به «نص» تعیین کرده است و آنها که راه «اختیار» و انتخاب دیگران را پیموده اند، در حقیقت «نص» را رها کرده اند. حضرت علی (ع) برای استرداد حق خویش قدرت داشت و برای حفظ دین مأمور به صبر بود و این بزرگترین مصیبت و مظلومیتی است که هیچ کس را جز خود او یارای تحملّ آن نیست ! حضرت می فرماید: «بارها تصمیم گرفتم که یک تنه با این قوم ستمگر به جنگ بر خیزم و حق خویش باز ستانم ولی به خاطر وصیّت پیغمبر (ص) و برای حفظ دین خود صرف نظر کردم.»( نهج البلا غه، ۱۳۸۷: خ۴ ) چه صبری بالاتر از این که اراذلی چند مانند مغیره بن شعبه و خالد بن ولید به خانه اش بریزند و به زور و اجبار او را برای بیعت با ابو بکر به مسجد برند، در حالی که اگر دست به قبضه شمشیر می برد، مخالفی را در جزیره العرب با قی نمی گذاشت ! گویند وقتی حضرت امیر (ع) راکشان کشان برای بیعت با ابوبکر به مسجد می بردند، یک مرد «یهودی که آن وضع و حال را دید، بی اختیار لب به تهلیل و شهادت گشوده و مسلمان شد و چون علّت آن را پرسیدند، گفت: من این شخص را می شناسم ولی این همان کسی است که وقتی در میدان های جنگ ظاهر می شد، دل رزم جویان را ذوب کرده و لرزه براندامشان می افکند و همان کسی است که قلعه های مستحکم خیبر را گشود و در آهنین آن را که به وسیله چندین نفر باز و بسته می شد، با یک تکان از جایگاهش کند و به زمین انداخت، امّا حالا که در برابر جنجال یک مشت آشوبگر سکوت کرده است، بی حکمت نیست و سکوت او برای حفظ دین اوست، و اگر این دین حقیقت نداشت، او در برابر این اهانتها صبر و تحمل نمی کرد. اینست که حقّ بودن اسلام بر من ثابت شد و مسلمان شدم.» ( رسولی محلاتی، ۱۳۷۷: ج۷،۲۳۲ ) و نیز چه صبری بالاتر از این که هنگامی که از بصره آگاه شد، در منبر دست های خود را به سوی آسمان بالا برد و فرمود:«پروردگارا تو آگاهی حقی را طلب کنند که خود به طیب خاطر و رضای باطن از دست بنهادند، و خونی را می جویند، که خود در سیلاب آن سهیم و شریک بودند. بار خدایا آنان را مخذول کن و وعدۀ خویش وفا فرما» ( رسولی محلا تی، ۱۳۷۷: ج ۷،۴۰۱ ) و در طول جنگ بارها برای منصرف ساختن آن ها کوشید و نیز عبد الله بن عباس و زید بن صو حان را به نزد عایشه گسیل داشت. و به آنها فرمود: «به عایشه بگویید: خدای تبارک تعالی به تو دستور داده بود در خانه ات بنشینی و از خانه بیرون آمده ای و در نتیجه مردم به خاطر پیوستن تو، در بلا و دشواری افتاده اند. برای تو بهتر آن است که خانه ات بنشینی و از خانه بیرون نیایی و تواین مطلب را به خوبی می دانی، جز آنکه جمعی تو را گول زده و فریب داده و تو گول آنها را خورده و از خانه بیرون آمده ای و در نتیجه مردم به خاطر پیوستن تو، در بلا و دشواری افتاده اند. برای تو بهتر آن است که به خانه ات باز گردی و گرد دشمنی و جنگ نگردی و اگر باز نگردی و این آتش را خاموش ننمایی، به دنبال آن جنگ است، و درآن جنگ خلق زیادی کشته خواهند شد. پس ای عایشه از خدا بترس و به درگاه خدا توبه کن که خدای تعالی توبۀ بندگان خود را می پذیرد و از آنها می گذرد، و بپرهیز ازآنکه محبت عبدالله بن زبیر و قرابت و نزدیکی با طلحه تو را به کاری وادارد که آتش دوزخ را به دنبال دارد.» ( رسولی محلاتی، ۱۳۷۷: ج۷،۴۰۷ )
سرایندۀ منظومۀ دینی این حوادث را با قلم زیبای خود بدین گونه ترسیم نموده است.
چوحیدر بدید از حمیرا چنان