۶-۱-۶- فعل مرکب در مرزباننامه
فعل مرکب فعلی است که قبل از فعل یک یا چند تکواژ مستقل (اسم یا صفت) میآید و با آن ترکیب میشود و تغییری نمیپذیرد و صرف نمیشود. قسمت فعلی را که صرف میشود «همکرد» مینامند و از مجموع آنها معنی واحدی برمیآید. باطنی در مورد این گونه افعال چنین میفرماید:
«یکی از خصوصیات زبان فارسی داشتن فعلهای متعدد ترکیبی است که معمولاً از یک اسم یا صفت یا عنصر دیگری ساخته میشوند. زبان فارسی از این وسیله فراوان استفاده میکند به طوریکه برای ساختن فعل تازه، به ندرت از صرف مستقیم کلمه استفاده میکند، بلکه عموماً وسیلهی ترکیب را به کار میبرد. مثلاً گفته میشود «سرخ کردن» نه «سرخیدن» افعال ترکیبی فارسی از نظر معنی یک واحد هستند ولی از نظر ساختمان دستوری دو جزء هستند و دارای دو نوع رفتار متفاوت میباشند. مثلاً «فریفتن» از نظر معنی معادل است؛ «فریب دادن» ولی «فریب دادن» از نظر دستوری قابل تجزیه به دو جزء است.» (باطنی، ۱۳۸۵: ۷۸-۷۹)
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بسیاری از افعال به کار رفته در مرزباننامه مرکب (استوار و نااستوار) میباشد که حدود ۲۳% از افعال را شامل میشود.
و از این نمونهاند:
و از قبیل رسایل مجموعی از مکاتبات منتخب بدیعی که به بدایع و روایع کلمات و نکات مشحون است لطف از متانت در آویخته و جزالت با سلاست آمیخته و آن را عتبهی کتبه نام کرده. (۴/۱۰)
ازو التماس کردند که چون رفتن تو از این جا محقق شد، کتابی بساز مشتمل بر لطایف حکمت و فواید فطنت. (۱/۴۱)
شاه در جواب او مترددوار توقفی کرد. (۹/۴۱)
فرشیدورد افعال پیشوندی و پیشوندی مرکب را جزء افعال مرکب میداند و فعل مرکب را به دو دسته تقسیم میکند که منظورشان چنین است:
۶-۱-۶-۱- فعل مرکب استوار
فعل مرکب استوار فعلی است که بین اجزایش چنان استحکامی حاکم است که هیچ تکواژی در بین آن ها قرار نمیگیرد. فرشیدورد در این مورد چنین میفرماید: «مراد از فعل مرکب استوار آن است که از دو جزء یا بیشتر تشکیل شده باشد که فعلیار (جزء غیر فعلی) آن گسترش پذیر نباشد؛ مانند برگشتن و پاشدن که «پا» را که اسم است نمیتوان مثل اسمهای دیگر گسترش داد؛ مثلاً آن را نمیتوان جمع بست و گفت «پاها شد» یا بر آن صفت آورد و گفت «پای بلندی شد.» (فرشیدورد، ۱۳۸۲: ۴۶۰ )
مانند:
وَهنی به قواعد اخوت راه نیابد. (۸/۴۰)
آواز فریاد او در ایوان ضحّاک افتاد، بشنید و از آن حال پرسید. واقعه چنانکه بود انها کردند. (۲/۵۱)
ای غلام، اگر این بار دیگر سفر دریا برآوری و باز آیی، تو را از مال خویش آزاد کنم. (۳/۱۰۵)
غلام پای در رکاب آورد و همعنان اقبال میراند تا به قصری رسید که شرح تماثیل و تصاویر آن در زبان قلم نگنجد و اگر مانی به نگار خانه او رسد، از رشگ انگشت را قلم کند. (۱/۱۰۹)
پس اولیتر آنکه در تعهد این مهمان چیزی از آن صرف کنی. (۷/۶۱)
خبایای اسرار از اقطار و زوایای گیتی کشف میکردند. (۴/۱۴۰)
یادآوری: دکتر کامیار فقط این گونه افعال را مرکب میداند. برای اطلاع بیشتر به صفحات ۶۰ و ۶۱ دستور زبان فارسی (۱) رجوع شود.
۶-۱-۶-۲- فعل مرکب نا استوار
فعل مرکب نااستوار آن است که استحکامی بین اجزایش حاکم نیست و فعلیارش گسترش پذیر میباشد در این باب فرشیدورد چنین مینویسد: «گروه فعلی شبه مرکب و فعل مرکب نااستوار آن است که جزء غیر فعلی آن گسترش پذیر است؛ مانند: فریب خوردن که «فریب» را که اسم است میتوان گسترش داد و گفت: «فریبی خورد» یا «فریب سختی خورد» و یا مثل سفید کردن که میتوان «سفید» را گسترش داد و گفت: «دیوار را سفیدتر کرد» که در اینجا «فریب خوردن» فعل مرکب نااستوار و «سفید کردن» گروه فعلی شبه مرکب است.» (فرشیدورد، ۴۶:۱۳۸۲)
و از این نمونه:
چون تعریض و تلویح سود نمیدارد و آنچه حقیقت حال است، صریح میباید گفت. (۵/۱۵۵)
شاه در جواب او مترددوار توقفی کرد. (۹/۴۱)
حمد و ثنایی که روایح ذکر آن چون ثنایای صبح بر نکهت دهان گل خنده زند. (۲/۳)
وقتی دزد عزم کرد که کمند بر کنگرهی کوشک خسرو اندازد. (۴/۲۹۰)
زهر فوات این را به تریاک بقای او مداومت کنم. (۲/۵۲)
چون ساعتی بگذشت، گرمی در مار اثر کرد. (۲/۱۰۳)
یادآوری: کامیار این گونه افعال را که گسترش پذیرند، ساده میداند و برای فعلیار آنها نقش نحوی در نظر میگیرد و با این حساب بیشتر افعال مرکب را باید ساده دانست. خانلری در انتقاد از این گونه افکار چنین مینویسد:
«بعضی از محققان میان اجزاء فعل مرکب رابطه نحوی جستجو کردهاند، از آن جمله گمان بردهاند در فعل مرکبی که از یک اسم با یک همکرد حاصل شده باشد اسم نسبت به فعل حالت مفعولی دارد. مثلاً در فعل مرکب حساب کردن میتوان پرسید: چه کرد؟ حساب. این استدلال درست نیست. زیرا که اولاً هر فعل سادهای نیز در جواب این پرسش قرار میگیرد. یعنی در جواب چه کرد؟ میتوان گفت: نشست یا خندید. ثانیاً چون همکرد چنانکه مکرر گفتهایم معنی اصلی خود را در ترکیب از دست میدهد، چنین سؤالی در بیشتر موارد هیچ درست نیست و پیش نمیآید. در مورد ترکیب صفت با همکرد نیز چنین رابطهای نمیتوان قائل شد، یعنی در فعل مرکب سفید کردن کلمهی سفید نه مفعول و نه متمم فعل کردن است. بنابراین یگانه راه توجیه رابطه اجزای فعل مرکب همان است که بگوییم همکرد در حکم جزء صرفی است با این تفاوت که غالباً متضمن یک نکته و مورد استعمال خاص نیز هست.» (ناتل خانلری، ۱۳۸۲: ۶۶)
۶-۱-۶-۳- جدا شدن اجزای فعل مرکب در مرزباننامه
در مرزباننامه گاهی اجزای فعل مرکب از هم جدا شدهاند که این گروه از افعال در حدود ۵۰% میباشند.
گربه را که چون چنگ از لاغری در پسِ زانو نشسته بود، رگِ جان به رقص طرب آمد و نایِ حلقی که دم از نالهای بینوائی زدی، به نوید آن نوالها خوش گردانید. (۳/۳۸۴)
چون شروین در گذشت، بیعتِ ملک بر پسر مهترین کردند و دیگر برادران کمرِ انقیادِ او بستند. (۵/۳۹)
ملک زاده آغاز سخن کرد. (۶/۴۶)
تنذیر کردن:بیم کردن و ترساندن و تحذیر کردن: ترساندن و بر حذر داشتن
تنذیر و تحذیر است که ساکنان اعالیِ معالی را میکنند. (۴/۷۲۶)
یادآوری: در مرزباننامه گاهی اجزای فعل مرکب در جملهی دیگر قرار دارد.
۶-۱-۶-۴- فعلیار نیمه کلمه در مرزباننامه
منظور از فعلیار نیم کلمهای عنصری است نامستقل که به تنهایی کاربرد ندارد و باید با واژهی دیگر ترکیب شود تا بتواند در زنجیرهی سخن قرار گیرد. فرشیدورد در این باب چنین
مینویسد: «گاهی فعلیار نیمه کلمه است. نیمه کلمه عنصری است لغوی و غیر دستوری و نامستقل که ضمیمه نیست. ولی با کلمات دیگر ترکیب میشود و کلمهی مرکب میسازد.» (فرشید ورد، ۱۳۸۳: ۴۷۴)
این افسانه از بهر آن گفتم تا مراد خلاب این مخافت و مخلب این آفت نگذاری و بیش از این توبیخ و سرزنش رواندادی. (۹/۲۹۸)
صیاد فراز آمد. (۵/۱۲۷)
و نباید از نصیحت اباکند و از ناصحان نفور شود. (۳/۴۸)
مرا از گردن کشان ملوک و خسروان تاجدار دوستان بسیارند که در مضایق حاجات و مصارح آفت در انتعاش و ارتیاش حال تو تقصیر رواندارد. (۳/۱۲۹)
اگر امروز آن اومید به وفا رساند و حقّ بندگی او از ذمّت کرم خویش موفّی گرداند، سنّت کرام اسلاف را احیا فرموده باشد. (۸/۳۲۱)
باید که سمعت از بد شنیدن اباکند که مساوی خلق اگر چه در حال اثر ننمای، به روزگار مؤثّر آید. (۳/۳۷۵)
۶-۱-۶-۵- همراه شدن فعلیار افعال مرکب با «ت» عربی در مرزباننامه
پایان بعضی از فعلیار افعال مرکب در مرزباننامه «ت» قرار دارد. این فعلیارها وقتی وارد زبان فارسی میشوند «ت» پایانی آنها یا حذف میگردد یا به «ﻫـ» بدل میشود از جمله مشاهدۃ که وقتی وارد زبان فارسی میگردد «ۃ» آن به«ه» بدل میشود و یا زیادۃ که با ورود به زبان فارسی«ۃ» آن به«ه» بدل میشود و سپس حذف میگردد که در مرزباننامه غیر از این است.
۶-۱-۶-۵-۱- رفتن فعلیار به باب مفاعله در مرزباننامه
این گروه از افعال فعلیار آن به باب مفاعله رفته و وقتی وارد زبان فارسی شدهاند: «ه» آنها به «ت» کشیده بدل شده است. از این نمونه، بدون موارد تکراری ۱۰ مورد یافته شد.
مشاهدت کردن و اشارت کردن: هرچه از تقلب احوال اهل روزگار و افاضل و اماثل وزرا و امرا و ملوک و صدور شنیدست و مشاهدت کرده، به هر یک اشارتی لطف آمیز کند. (۳/۱۵)
اشارت رفتن: پیغامی چند بر زبان من فرستاده، اگر اشارت رود، ادا کنم. (۷/۲۵۲)
اجازت دادن: دینی اجازت داد. دیو هر چه شنیده بود، بازگفت. (۷/۲۵۲)
اشارت فرمودن: اشارت فرمای تا آنچه در تحت استطاعت و در طی امکان آید، به جای آرم. (۳/۴۱۰)
اجازت فرمودن: اگر اجازت فرماید، به سمع شریف رسانم. (۵/۴۸۴)
مؤاخذت کشیدن: برو این رقم مؤاخذت کشیدن و قلم این قضا راندن لایق نیست. (۱/۶۲۷)
در مشاهدت آمدن: از آینهی منظرش همه محاسنِ مخبر در مشاهدت آمد. (۳/۶۹۵)