هویت فردی بیانگر خصیصه های دوام یافته ثابت فردی یا مشتق از آنها می باشد و چیزی است که درون شخصیت افراد به واسطه فرایندهای گوناگون شناختی موجودیت دارد .مجموعه ویژگی هایی است که یک فرد را متفاوت از دیگران می سازد وبه او فردیتی خاص می بخشد . این ویژگی ها ، شامل ارزش ها ، عقاید ، طرز تلقی ها ، هنجارها ، نمادها ف احساسات ، تمایلات و آگاهی های خاص یک فرد می باشد (رحیم ابوالحسنی ،۱۳۸۸،۲۸)
هویت فردی در واقع ، خود اساسی و مستمر فرد ،یا مفهوم ذهنی و درونی از خویش به عنوان یک شخص است (منیژه نوید نیا ۱۳۸۲، ص۶۳)
هویت فردی تاکید بر تفاوت است، یعنی خصایصی که فرد از دیگران جدا و متمایز می سازد ، فرد دارای اهداف ، منافع ، مصالحی خاص ناشی از پندارهای خویش است . این پندارها شامل حوزه های “روابط میان فردی “و اعتقادات مذهبی ،وضعیت آینده شغلی و نگرش نسبت به خود است (شکوه نوابی نژاد ، ۱۳۸۳)
هویت فردی ، برداری چند بعدی از معانی ، انتظارات ، ارزش های ابزاری و درونی ، نقش های اجتماعی که شخص در زندگی اجتماعی ایفا می کند . در جوامع سنتی اغلب نقش هلی محولی و نقش های مربوط به شبکه های خویشاوندی تعیین کننده هویت فردی هستند ،در جوامع معاصر به ویژه در جوامع صنعتی، نقش های اکتسابی به خصوص نقش شغلی جز ، عمده هویت فردی را تشکیل می دهند ( محمد جواد چیت ساز قمی، ۱۳۸۶،۱۹)
اریکسون[۱۳] می گوید هویت فردی در جریان گذر از بحرانهای معین مراحل مختلف رشد روانی – اجتماعی بروز می کند . این بحرانها و در گیریها که بین جنبه های مثبت و منفی حیات درونی و بیرونی شخص رخ می دهد سبب رشد شخصیت یا واپس روی شخصیت می شوند . خود شکوفایی فرد نیز ، که روان شناسان انسان گرا (راجرز و مازلو ) از آن یاد کرده اند تنها پس از رسیدن به راه حلهای قابل قبول در جریان بحرانهای مراحل رشد روانی – اجتماعی و دستیابی به یکپارچگی شخصیت حاصل می شود (حسین لطف آبادی ۱۳۸۹، ۱۳۲) هویت فردی دارای انوع متفاوتی می باشد که از آن جمله می توان به هویت جنسی ، هویت شغلی ، بدنی و … اشاره نمود .
هویت فردی به خصوصیاتی اشاره دارد که فرد به عنوان یک شخص منحصر به فرد و متمایز از دیگر افراد ،خودرا شناخته و می خواهد فردی متمایز و برجسته باشد از آنجا که جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی شکل گیری هویت فردی را منوط به دیالکتیک میان فرد و جامعه می داند کم و بیش می پذیرند که هویت معمولا در نگرشها و احساسات افراد نمود می یابد ولی بستر شکل گیری آن زندگی جمعی است بنابراین هویت اجتماعی نمود یافته در شخصیت ، منفک از دنیای اجتماعی سایر افراد ،معنایی ندارد بطوریکه افراد بی همتا و متغیرند اما شخصیتشان کاملا به صورت اجتماعی به واسطه مراحل مختلف اجتماعی شدن و کنش اجتماعی ساخته می شود (گل محمدی ۱۳۸۰، ۱۵ )
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ازجمله انواع هویت فردی می توان به هویت شغلی ، جنسی و بدنی اشاره نمود .
۲-۴-۲ ) هویت جمعی ( اجتماعی )
با توجه به اینکه بخش مهمی از هویت شخصی افراد در جامعه شکل می گیرد ، طبیعی است که بخش بزرگ تر و مهم تر هویت اجتماعی آنها ، در اجتماع شکل بگیرد و معنا پیدا کند. این سخن که “شعور افراد ، وجود آنان را تعیین نمی کند ، بلکه وجود اجتماعی آنان شعورشان را تعیین می کند ."اهمیت هویت اجتماعی را نشان می دهد. (ریچارد جنکینز )( به نقل از فرزانه قاسمی ،۱۳۸۶، ۱۵۱)
هویت جمعی یا اجتماعی نشئت گرفته از جایگاه و تعلق فرد به جامعه است و انسان ها در هویت جمعی خود نیز تعهدادی از قبیل هویت جنسی، هویت سنی، نژادی ، قومی، مذهبی، طبقاتی، منطقه ای، ملی و فراهم ملی دارند. بنابرین هیچ یک از این هویت ها در مقابل ، دیگری نیست، بلکه هرکدام از نظر اهمیت و جایگاه دارای وزن خاص خود هستند، لیکن همه ی آنها ،هویت پویا دارند و همواره در حال تغییرند، پس هویت امری ثابت نیست، بلکه روندی سیال و نو شونده است که خانواده، ایل، قبیله وجامعه به افراد می دهند. یعنی اجتماعی شدن متشکل از مجموعه ای از افراد که در خوی ،خون،خلق ، خاک،فرهنگ و چیز های دیگر مشترک هستند . (محمد حیدری ۱۳۸۶ ،۳۴۵ )
هویت اجتماعی در واقع بر اساس جایگاه مشخص فرد در جامعه و اجتماع تعریف می شود و از آنجا که جامعه متشکل از نهادها و گروه های صنفی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی است ، هویت اجتماعی شخص نیز بر اساس تعلق او به این نهادها و جایگاهش در آنها می تواند چندگانه باشد (حمید احمدی ،۱۳۸۲)
هر اجتماعی مرکب از دو عنصر پندار و ساختار است . پندارها همان مجموعه ذهنی و روانشناختی می باشند که در بر دارنده ارزش ها ، هنجارها ، نمادها ، اعتقادات ، احساسات و طرز تلقی هایی هستند که بخش ذهنی آن جامعه را تشکیل می دهند . اما ساختارها مجموعه ای از پایگاه ها و نقش های تعریف شده و نهادی هستند که با یکدیگر دارای ارتباط متقابل و متعامل می باشند . طبیعی اسیت ساختارهای اجتماعی بر اساس پندارهای یک جامعه شکل می گیرند ، و پایگاها و نقش ها توسط فرهنگ آن جامعه تعریف می شوند . اگر بخش ذهنی جامعه از طریق فراینده جامعه پذیری در افراد درونی شود ، افراد به ارزش ها و اعتقادات آن جامعه باور داشته باشند ، احساسات و طرز تلقی های آنان با دیگر اعضای آن جامعه همانند شود ، فرد پایگاه خود را در ساختار اجتماعی بیابد ، به آن تعلق پیدا نماید و نسبت به ایفای نقش خود تعهد داشته باشد ، دراین حال می توان از هویت اجتماعی سخن به میان آورد . هویت اجتماعی یا جمعی نشات گرفته از جایگاه و تعلق فرد به جامعه است (داریوش شایگان،۱۳۸۶، ۳۴۵) (به نقل از رحیم ابوالحسنی ،۱۳۸۸،۳۰)
به عبارت دیگر هویت اجتماعی نوعی خود شناسی فرد در رابطه با دیگران است که نشان می دهد شخص از نظر روان شناختی و اجتماعی کیست و چه جایگاهی دارد ( احمد گل محمدی ،۱۳۸۱ ،۲۲۳ )
چنانچه فرد را از جنبه نقشها و وظائف اجتماعی اش مورد مطالعه قرار داده و متقابلا انتظارات جامعه ، از وی را بررسی کنیم ، در حقیقت به درک مقوله هویت اجتماعی نزدیک شده ایم و یا تصور ، درک و ارزیابی فرد نسبت به خود از منظر دیگران یا جامعه که در نتیجه آن احساس کند از منظر دیگران یا جامعه دارای ارزش و احترام است . ( محمدرضا شرفی ،۱۳۸۵، ۱۰۸)
هویت اجتماعی ( جمعی ) دارای انواع مختلف و سطوح متفاوت می باشد ، که برای نمونه می توان به هویت قومی ، خانوادگی ، دینی ، سیاسی ، ملی و … اشاره کرد .
۲-۵ ) رویکردها در نظریه پردازی هویت
هویت همان گونه که اشاره شد قدمتی بسیار طولانی دارد ( به ویژه در حوزه فلسفه )(بهزاد دوران ،منوچهر محسنی ،۱۳۸۶،۸۷) اما بطور کلی کلیه نظریه ها پیرامون هویت را در سه دسته رویکرد کلاسیک ، مدرن و پسا مدرن تقسیم بندی می کنند .
۲-۵-۱ ) رویکرد کلاسیک :
نظریه پردازان رویکرد کلاسیک دارای دیدگاه جوهرگرایانه یا ماهیت گرا هستند و برای هویت ، جوهری ثابت قائلند ، آنها چیزی را در چهره زرین هویت می بینند و چهره زرین را نیز ثابت و پایدار می دانند . به انسان چیزی را بخشیده اند که هستی اورا معنا می دهد و همان است که هویت انسان را تعیین می کند ( محمد مهدی زاده ، ۱۳۸۳)
مطابق نظر اندیشمندان این مکتب مهمترین ویژگی هویت این است که ثابت تلقی می شود . یعنی هویت ها چیزهای سرمدی ، ازلی ، طبیعی و الهی تلقی می شوند و فرض بر این است که هویت ها وضعیتی ثابت دارند . به عبارت دیگر نوعی ثبات در تمامی نظام خلقت وجود دارد که در هویت نیز خود را نشان می دهد . هویت بیشتر نقشینه ای است که از سوی طبیعت و الوهیت برای انسانها رقم زده می شود و انسانها ناگزیرند که بر اساس این نقشینه حرکت نمایند ، خودشان را تعریف کنندو از آن مقوله بیرون نروند و اگر از آن مقوله خارج می شدند ، منحرف (گمراه )شده و تبدیل به انسانهایی می گشتند که از کمال وجودی خودشان به دور افتاده اند (حاتم قادری ،۱۳۸۶،۱۶۸)
۲-۵-۲ ) رویکرد مدرن
نظریه پردازان رویکرد مدرن که از دیدگاه ساخت گرایی اجتماعی پیروی میکنند معتقدند هویت ، برساخته ای اجتماعی است ، از جایی نیامده است و انسانها نیز آن را در جایی کشف نکرده اند . این دسته بر این عقیده اند که هویت ،ساخته و پرداخته شرایط اجتماعی انسانها ست . معنا ساز بودن هویت بر ساختگی بودن آن دلالت می کند . معنا خاصیت ذاتی واژه ها و اشیاء نیست ، بلکه همیشه نتیجه توافق و عدم توافق است . بنابر این معنا می تواند موضوع قرارداد باشد و می توان بر سر آن به مذاکره و گفت و گو نشست . پس هویت نیز جنبه طبیعی ، ذاتی و از پیش موجود نیست . بلکه همیشه باید ساخته شود . انسانها باید همواره چیزها یا اشخاص را طبقه بندی کنند و خودرا داخل آن طبقه قرار دهند . به بیان دیگر، هویت را فقط می توان از طریق انکار آگاهانه نه ابهام و کنار گذاشتن تفاوت ها کسب کرد .(مهدی زاده ، ۱۳۸۳)
به عبارتی در رویکرد مدرن ، تعریف هویت به وسیله عوامل از قبل موجود طبیعی ، روانی و یا اجتماعی است . تقسیم کار و مرزبندی آکادمکیک علوم مدرن جامعه شناسی و روان شناسی ، موجب شکل گیری نظریه های جامعه شناسان و روان شناسان هویت ، مستقل از یکدیگر گردید . از نظر جامعه شناسان ، هویت ساخته و پرداختۀ ظرف زمان ، مکان ، فضا و موقعیت اجتماعی فرد است . آرای این جامعه شناسان عمدتا در دیدگاه کنش متقابل نمادین [۱۴] تبلور میابد . از نظر روان شناسان روندهای روانی شخص ، نقش ضروری در ساخت و پرداخت هویت ایفا می کنند . این نظریه ها عمدتا با دیدگاه شناخت اجتماعی همپوشی دارد . (بهزاد دوران ،منوچهر محسنی ،۱۳۸۶ ،۸۷-۸۸)
سرآغاز رویکرد مدرن به هویت در پژوهشهای آکادمیک ، به آرای جیمز درباره خود باز می گردد . او در واپسین سالهای قرن نوزده ، خود را دارای دو قسمت قابل تمیز – و نه قابل تفکیک – دانست : خود به عنوان موضوع شناسایی[۱۵]و خود به عنوان فاعل شناسایی [۱۶].خود به عنوان فاعل شناسایی یا من مفعولی ، حاصل جمع تمام آن چیزهایی است که فرد از آن خود می داند مشتمل بر سه دستۀ من مفعولی مادی [۱۷]،من مفعولی اجتماعی[۱۸] و من مفعولی روحی[۱۹] است . جیمز معترف بود که خود به عنوان فاعل شناسایی یا من فاعلی ، در مقایسه با من مفعولی ، موضوع به مراتب دشوارتری برای پژوهش محسوب می شود . از نظر او من فاعلی آن چیزی است که هر لحظه آگاه و به دیگر سخن اندیشنده است .( جیمز ،۱۹۹۹)
جورج هربرت مید[۲۰] با بحث دربارۀ این دو مولفۀ خود ، یعنی من مفعولی و من فاعلی ، به این مسئله عمق بیشتری بخشید . به اعتقاد مید خود هیچ گاه به صورت من فاعلی در آگاهی حضور پیدا نمی کند ، بلکه همواره به شکل یک ابژه نظیر من مفعولی ظاهر می شود . او خود را محصول اجتماع می داند که از خلال اخذ دیدگاه دیگری شکل می گیرد . بدین صورت که فرد آگاهی می یابد موضوعی در حوزه ادراک دیگری است و با درونی سازی آن ، بر خود نیز به عنوان موضوعی در حوزه ادراک خود آگاه می شود .(مید ۱۹۱۳) مفهومی که کولی [۲۱]خود آیینه سان [۲۲] می نامد . به عقیده کولی خود یعنی احساس اینکه فرد کلیتی متمایز است (گی روشه ، ۱۳۷۰،۱۵۹) ، اما در عین حال خود و دیگری دو روی یک سکه اند . در نتیجه خود فقط بر اساس شباهت و تفاوت نسبی با دیگران است که تعریف می شود . کولی به وجود خود گروهی یا ما ، علاوه بر خود شخصی یا من فاعلی معترف است و اظهار می دارد که خود گروهی یا ما مشتمل بر اشخاص دیگر است . شخص ، خودش را با گروه معرفی می کند . بنابراین ، از آمال ، افکار ، خدمات مشترک یا در یک کلمه ما سخن می گوید .(انورتو و ترنر ،۲۰۰۱،۱۴۹)
۲-۵-۳ ) رویکرد پسامدرن
نظریه پردازان رویکرد پسامدرن که رویکرد گفتمانی دارند معتقدند هویتها دستاورد گفتمان ها هستند .مقولات اجتماعی نیز ساخته و پرداختۀگفتمانهایند . واقعیات اجتماعی در گفتمانها زاده می شوند و شکل می گیرند و وجودی خارج از گفتمانها ندارند . بنابراین استنتاج ، هویت ها نیز ریشه در گفتمان ها دارند .وانگهی چون گفتمانها سیال اند ، انسداد طلب ندارند ، حقیقت محور نیستند و پیامد آن هویت هم ، متغیر و دگرگون شونده اند . اگر حال و هوای گفتمان دگرگون شود هویت هم تفسیر می یابد . این گونه هر انسانی استعداد برخورداری از چند هویت را دارد ( مهدی زاده ، ۱۳۸۳)اندیشمندان این رویکرد در تعریف هویت ها بر چگونگی تولید و سامان یافتن صاحبنظران پسا مدرن اصلاً هرگونه رابطه علی میان هویت ، فرایندهای اجتماعی ، اقتصادی و فنی را نفی می کنند (جان آر گیبرنیز و بوریمر ،۱۳۸۱،۷۹)
برتمایزات و کنش های گفتمانی و انکار نقش هرگونه عامل طبیعی و نیز عنصر اجتماعی از قبل موجود ، تمرکز دارند . ( محمد رضا تاجیک ، ۱۳۸۳ ،۵۵)
اصولا پست مدرینه به هویت اصالت نمی دهد ودر برابر تفاوت[۲۳] ، برای هویت ارزشی قائل نیستند هویت به مفهوم عام آن از نظر پست مدرینه برابر با سلطه وهژمونی و کلیت است و در پی حاشیه ای کردن صداهای مختلف می باشد .آنچه از نظر پست مدرنها اهمیت دارد همان تفاوت می باشد که خود باعث می شود صداهای حاشیه ای نیز می تواند خود را مطرح سازند (حمید احمدی، ۱۳۸۸، ۵۲-۵۴)
بطور کلی نظریه پردازان پست مدرینه در علوم انسانی ،مفهوم پروازهای سنتی هویت به ویژه دیدگاه های ازلی انگاری را به چالش کشیده و بر آن هستند که موضوع ثابت اندیشه انسانی گرایی لیبرال بحث نابهنگامی است که باید جای خود را به فردا انعطاف پذیرتری بدهد که هویت اوشناور مشروط وتصادفی است ودر بستر اجتماعی ساخته می شود(محمدرضا تاجیک ۱۳۸۳)
۲-۶ )نظریه های مربوط به هویت در جامعه شناسی
۲-۶-۱ ) دیدگاه کنش متقابل نمادین
دیدگاه کنش متقابل نمادین به عنوان یکی از دیدگاه های مسلط روان شناسی اجتماعی مورد اقبال جامعه شناسان ، تلاش دارد بنیانهای نظری هویت را در قالب سازه های اجتماعی ارائه نماید . قضیه بنیادین در تعامل گرایی نمادین از این قرار است که مردم معانی نمادین را به اشیا ، رفتارها ، خودشان و دیگران الصاق می کنند ، و این معانی را طی تعامل منتقل می نمایند و بسط می دهند . افراد نه بر مبنای خصوصیات غیر انتزاعی اشیا ، بلکه بر مبنای معانی ای که این اشیا برای آنان دارند ، رفتار می کنند پس معانی و در نتیجه هویتها طی تعامل شکل می گیرند و بسط می یابند . ( بهزاد دوران ،منوچهر محسنی ،۱۳۸۶،۹۰) هرچند تحربه فردی و ساخت شخصی معنا ، معانی مشترک اجتماعی را جرح و تعدیل می کند) Deaux,2000 (
بدین ترتیب هویتها ، شخص را بنابر روابط ضمنی شان ، در فضای اجتماعی قرار می دهند و نمادهایی اند که معانی شان بسته به کنشگران و موقعیتها تغییر می کند .( هاوارد ۲۰۰۰)
۲-۶-۲ ) نظریه تعامل گرایان ساختی
مانند منفورد کان[۲۴] (۱۹۱۱-۶۳) که متفکران این مکتب ، بر عملیاتی سازی مفاهیم تعامل گرایی نمادین (نظیر خود ، گروه مرجع و یا ابژه اجتماعی[۲۵] ، به نحوی استاندارد که بتوان فرضیات را به طور تجربی آزمود ، تاکید داشتند .هدف غایی ایشان فراهم آوردن امکان طرح گزاره های تعمیم پذیر درباره رفتار انسان بود . بر این اساس کان به سال ۱۹۵۰ آزمون بیست جمله ای [۲۶]معروف خود را به عنوان یک ابزار پژوهش عرضه داشت (UIowa ،۲۰۰۲)
به نظر کان ، خود که در کانون نظریه جامعه شناختی قرار دارد ، در تعامل اجتماعی و با درونی شدن ایستار[۲۷]های دیگران نسبت به خود شکل می گیرد . دیگرانی که فرد با آنها در تماس است یا به نحوی از آنان آگاهی دارد .کان دریافت که پاسخها به پرسش « من کیستم ؟» را می توان به دو گروه اجماعی[۲۸]و نیمه اجماعی[۲۹] تقسیم نمود . پاسخهای اجماعی ، پاسخهایی در خصوص تشخیص هویت است که برای دیگران آشکارست یا می تواند آشکار باشد . مواردی مانند تعلق مذهبی ، جنسیت و تعلق طبقاتی جزئ پاسخهای اجماعی محسوب می شوند . اما پاسخهای نیمه اجماعی ، شامل آن دسته از پاسخها در خصوص تشخیص هویت است که خصوصی تر تلقی می شوند . مانند خوشحالی یا غمناکی ، بدبینی یا خوش بینی ، و از این قبیل ( بهزاد دوران ،منوچهر محسنی ،۱۳۸۶،۹۲)
اما اهمیت و برجستگی پژوهش کان یکی توجه به این نکته بود که برجستگی موارد اجماعی تشخیص هویت برای تمام افراد صدق نمی کند و افراد در نضشان دادن وابستگی به سن ، جن سیت ، تحصیلات ، مشارکت در گروه و مانند اینها ،بسیار با یکدیگر متفاوت اند . دیگر اینکه با ابزار استانداردی مانند آزمون بیست جملهای ، می توان میزان تفاوت افراد با یکدیگر را در امر تشخیص هویت سنجید و بین این امور و سایر ویژگیهای آنان روابط همبستگی برقرار کرد (ویلیام اسکیدمور ،۱۳۷۲،۲۷۴-۲۷۵)
۲-۶-۳ ) نظریه تعامل گرایان فرایندی
هربرت بلومر[۳۰] (۱۹۰۰-۱۹۸۷) از جامعه شناسان مکتب شیکاگو [۳۱] شخصیت برجسته تعامل گرایان فرایندی محسوب می شود . وی کار کان ، را از ظرایف بی بهره و خالی از دقایق می داند . چرا که با بیست جمله نمی توان آن چنان که باید فرد را شناخت . اندیشمندان این مکتب عمدتا بر پژوهش به روش مشاهده مشارکتی [۳۲] تاکید می ورزند .به روایتی مکتب شیکاگو به واسطه اینکه به شدت بر فهم نظام معنایی [۳۳]یک فرد یا گروهی از افراد ، بدون تاکید بر کشف الگوهای تعمیم پذیر در رفتار انسان ، اصرار داشتند ،بیشتر انسان شناختی[۳۴] بود تا جامعه شناختی.
لذا تعامل گرایان فرایندی ، بر فرایندهای مذاکره [۳۵] تاکید دارند . مذاکره دربارۀ اینکه افراد چه کسانی هستند ، برای تعریفهای طرفینی موقعیتها ، بنیادی محسوب می شود . این مذاکرات است که زمینه ارائه خود[۳۶] یا مدیریت بیان [۳۷] را فراهم می سازد . در نتیجه هویتها ، سازه های اجتماعی استراتژیک اند [۳۸]که طی تعامل ایجاد شده و دارای پیامدهای مادی و اجتماعی اند .
زبان از دیگر موضوعات مورد علاقه رویکرد فرایندی است . در واقع ، از آنجا که معنا طی تعامل ساخته و پرداخته می شود ، زبان در این میانه نقشی اساسی بازی می کند . چه به طور مستقیم و در تعامل و چه به طور غیر مستقیم و از طریق انواع رسانه ها ( بهزاد دوران ،منوچهر محسنی ،۱۳۸۶،۹۴)
۲-۶-۴ ) نظریه هویت [۳۹]
نظریه هویت تلاش برای طرح و توسعه یک نظریه خود هرچه صیقلی تر ، عمده ترین نیروی محرک اکثر نظریه پردازیها در دیدگاه کنش متقابل نمادین بوده است . آرایی که به رویکرد ساختی این دیدگاه نزدیک ترند ، تا رویکرد فرایندی آن .( شلدون استرایکر و پیتر بورک ۲۰۰۰) ماحصل این بحثها را می توان با اتکا بر پژوهشهای شلدون استرایکر ، جورج مک کال و ج.ال.سیمونز و پیتر بورک زیر عنوان مشترک نظریه هویت قرار داد ( همان ،۹۵) اما به جهت تفاوتهایی که هر یک از نظریات دارند هریک به صورت مجزا و اجمالی توضیح داده می شوند .
۲-۶-۴-۱ )نظریه هویت استرایکر[۴۰]
استرایکر الگوی کنش متقابل نمادین خود را در قالب قضایای زیر جمع بندی می کند :
۱- بدیهی است که رفتار در دنیایی طبقه بندی شده صورت می گیرد و طبقات حامل معنایی اند مشتمل بر انتظارات رفتاری مشترک ناشی از تعاملات اجتماعی.
۲- نمادها در میان این مقولات طبقه ای ، مولفه های ریخت شناسی ساخت اجتماعی را که جایگاه خوانده می شوند ، نام گذاری می کنند . این جایگاه ها حامل انتظارات رفتاری مشترک اند که نقش [۴۱]خوانده می شوند.
۳- کنشگران در یک ساخت اجتماعی ، یکدیگر را نام گذاری می کنند ، و اشغال کننده های جایگاهها می نامند ، و در نتیجه به استناد انتظارات مربوط ، با یکدیگر رفتار می کنند .
۴- کنشگران در یک ساخت اجتماعی ، خودشان را نام گذاری می کنند . بنابراین ، انتظارات درونی شده را مطابق با رفتار خودشان می آفرینند و با به کار گیری ویژگیهای جایگاهی درباره خودشان است که خود (متشکل از مجموعه ای از هویتهای مجزا ) را بسط می دهند .
۵-کنشگران تنها به دنبال آفرینش هویتها نیستند ، بلکه می خواهند آنهارا پایدار و یکپارچه نگه دارند.
۶- کنشگران ترجیح می دهند هویتهایشان قرین احساسات مثبت باشد . از این رو افراد ترجیح می دهند درباره خودشان خوب فکر کنند .
۷- هویتها نیروهای انگیزشی اند . هویتها واجد مهار و نفوذ بر رفتاری اند که آنها را موجه یا نمادین می سازد.