۲-۷-۳ الگوی هفت s شرکت مشاورهای مک کنزی[۲۰]
این شرکت در طرح مفهوم فرهنگ سازمانی در مدیریت، سهم بسزایی دارد. در دهه ۸۰، لااقل ۵ کتاب پرفروش و معتبر در زمینه فرهنگ سازمانی به وسیله شرکت مک کنزی و با همکاری محققین برجسته دانشگاههای معتبر امریکا نظیر هاروارد و استانفورد ارائه گردیده است. یکی از این نوشتهها ، هفت عامل مهم را به عنوان عاملهای فرهنگ سازمانی اثربخشی معرفی میکند که هر کدام از این عوامل با حرف s شروع میشود. استراتژی، ساختار سازمانی و سیستمهای رایج در سازمان که سه عامل سخت[۲۱] به شمار میآید، سبک مدیر، مهارت کارکنان، بالاخره هدفهای حاکم نیز به عنوان عوامل نرم فرهنگ سازمانی محسوب میشود. این عوامل با تطابق همبستگی با هم قادرند اثربخشی سازمان را تضمین کنند (براین،۲۰۰۹،ص۶۷۴).[۲۲]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۷-۴ مدل پیترز و واترمن[۲۳]
این دو محقق به مطالعات گستردهای در مورد شرکتهایی که دارای سوابق و عملکرد برجسته بودند پرداختند که این تحقیق، نظریات جدیدی در زمینه فرهنگ سازمانی و ارتباط اثربخشی سازمان ارائه نمود. آنها ویژگیهای فرهنگی سازمانهای موفق را به صورت زیر مشخص کردند. التزام به عمل – بها دادن به ارباب رجوع و مشتری – خود گردانی و کار آفرینی – بهرهوری از طریق انسانی – تبحر و چیرگی در مدیریت – اقدام به امور مرتبط با تجربه و مهارت – ستاد اداری کوچک – استفاده مناسب و مقتضی از ساختار مکانیکی و ارگانیکی. بررسی و تحلیل پیترز و واترمن به سرعت به ارزشهای فرهنگی که به اتخاذ رویه مدیریتی موفق منجر خواهد شد، مبدل گشت. آنها نظریات خود را در زمینه رمز موفقیت سازمانهای بزرگ در کتاب خود و تحت عنوان در جستجوی کمال به چاپ رساندند(براین،۲۰۰۹،ص۶۷۵)[۲۴].
۲-۷-۵ الگوی کرت لوین[۲۵]
طی بررسی که توسط کرت لوین انجام شده با تمرکز بر شیوه یا سبک مدیریت چنین نتیجه گیری نموده است که یک فضای انسان مدارانه منجر به سطح بالائی از عملکرد و رضایت مندی خواهد بود. شاخصهائی که کرت لوین در مطالعه خود مورد بررسی قرار داده است عبارتند از: فرایند های رهبری، انگیزش، ارتباطات، تصمیمگیری، هدف گذاری، تعامل، کنترل(دنیسون،۲۰۱۱،ص۲۴۴)[۲۶].
۲-۷-۶ الگوی دیویس[۲۷]
دیویس شاخصهای زیر را برای فرهنگ سازمانی برمیشمرد: (هویت – معیارهای پاداش – کنترل زیاد و کم – تاکید بر رضایت افراد – تاکید بر هدف یا وسیله – ریسک پذیری – هماهنگی واحدهای مختلف سازمان – تاکید بر منافع فردی یا جمعی – میزان تحمل تعارض و اختلاف سلیقه و انتقاد پذیری وجود نگرش سیستمی(دنیسون،۲۰۱۱،ص۲۴۶).
۲-۷-۷ الگوی ویلیام اوچی[۲۸]
ویلیام اوچی یکی دیگر از محققین شرکت مشاورهای مکنزی، تئوری z خود را با یک الگوی مقایسهای از دو فرهنگ سازمانی مختلف؛ فرهنگ سازمانی ژاپنی، فرهنگ سازمانی امریکائی ارائه داده است. او نیز عوامل هفت گانهای را به عنوان ضوابط مطالعه و مقایسه در نظر گرفته و به شرح زیر مطرح نموده است(آشوری،۱۳۸۴،ص۶۱).
تعهد نسبت به کارکنان در سازمان – سیستم اتخاذ تصمیم در سازمان – نظام کنترل در سازمان – مسیر خدمتی کارکنان – سیستم ارزشیابی سازمان – مسئولیت کارکنان
ادگار شاین[۲۹] برخی از معانی متداول فرهنگ را به شرح ذیل بیان میکند:
۱- نظم قابل مشاهده در رفتار، البته هنگامی که افراد رابطه متقابل (تعامل) با هم دارند.
۲- هنجار هائی که در گروههای کاری به وجود میآید.
۳- ارزشهای رایج و پذیرفته شده به وسیله یک سازمان، مانند کیفیت محصول یا پیشرو در قیمت.
۴- فلسفهای که نوع سیاست سازمان در مورد کارکنان و یا مشتریان تعیین می کند.
۵- قواعد بازی برای این که بتوان خود را با یک سازمان وفق داد. قواعدی را که یک فرد تازه استخدام باید بیاموزد تا مورد قبول اعضای سازمان واقع شود.
۶- احساس یا جو حاکم بر سازمان، ناشی از نمای فیزیکی و شیوهای که اعضای سازمان با مشتریان یا سایر افراد خارجی رابطه برقرار میکنند (ایران زاده،۱۳۸۷،ص۵۲).
گل کهن[۳۰] پس از بررسی صدها تعریف متفاوت فرهنگ را اینگونه تعریف میکند: فرهنگ که دربرگیرنده الگوی رفتاری است که توسط سمبلها و به شیوه نهادی کسب و منتقل میشود و شامل عمدهترین دستاوردهای گروههای انسانی است و در کارهای سنتی نیز تجسم مییابد. همچنین فرهنگ شامل مجموعهای از آداب و رسوم و اندیشهها و ارزشهای وابسته به آنهاست که از جهاتی میتواند نتیجه اعمال و رفتار انسان و از جهاتی عاملی برای شکل دادن به اعمال انسان تلقی گردد(اکبری،۱۳۸۸،ص۷۲).
به بیان سمئر[۳۱] جامعهشناس آمریکائی، فرهنگ مجموعه آداب و رسوم و سنتها و نهادهای اجتماعی است. اسپنسر[۳۲] در کتاب اصول جامعهشناسی خود از فرهنگ به عنوان محیط فوق جسمانی انسان یاد میکرد و درصدد جدا ساختن فرهنگ از عوامل جسمانی و طبیعی بود. ولی اعتقاد داشت که محیط جسمانی خاص انسان است در حالی که انسان از لحاظ دو محیط دیگر (طبیعی و جسمانی) با حیوان دارای وجه مشترک است(ایران زاده،۱۳۸۷،ص۸۱).
از تعاریف فوق یک وجه مشترکی را میتوان یافت و آن وجود یک سلسله از باورها و اعتقادات عجین شده در انسان است. که ضمیر ناخودآگاه او هدایت میکند و به قول ادگار شاین در سه لایه مصنوعات و ابداعات، ارزشها و مفروضات اساسی وجود انسان را اشغال کرده است.
جدول (۲-۱) زیر خلاصهای است از تعاریف فرهنگ و ارائه کنندگان آن
تعریف | منبع |
- یک نظام اعتقادی که بین افراد جامعه مشترک است. - ارزشهای قوی که بطور گسترده مشترک است. - کاری که ما در جامعه انجام میدهیم. - برنامهریزی جمعی ذهن. - برداشتهای جمعی. - مجموعهای از باورهای مشترک و دائم که از طریق ابزارهای متنوع نمادی منتقل میشود و در زندگی افراد ایجاد معنی و مفهوم میکند. - یک سلسله از ارزشهای مشترک و مسلط و هم بستهای که با مفاهیم نمادی چون داستانها را اسطورهها تکیه کلامها و ضرب المثلها منتقل میشود. - الگوی مفروضات اساسی که یک گروه معین ابداع و کشف میکند و یا ارائه میدهد تا بیاموزد که از عهده مسائل انطباق خارجی و یکپارچگی داخلی برآید. - پرورش، اصلاح، تصفیه، علایق، هیجانات، سلیقه و رفتار که منجر به ایجاد اندیشههای نو، رفتار نو و کردار نو نیز میشود. - دانش، ادب، علم، معرفت، تعلیم و تربیت و آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت. - الگوی اندیشه و رفتار |
j.c.sender c.o.reilly t.e.deal& a.a.lcenndy g.hofstede j.van mannem j.m.kouzes &b.z.psoner t.peters |