در اغلب سازمانها افراد آمادگی لازم را برای پذیرش سیستم برنامهریزی منابع سازمان ندارند. در این موارد برای آمادهسازی آن ها طرحهای آمادهسازی که شامل آموزش، مشارکت، فرهنگسازی و مدیریت تغییر میباشد، تعریف شده و قبل از استقرار سیستم و در جریان پیادهسازی اجرا میگردد تا افراد آمادگی لازم برای استقرار سیستم را کسب نمایند.(روتچاناکیتومنی[۴۰]، ۲۰۱۰)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
دادهها خصوصاً اقلام پایه نیز از مواردی هستند که به صورت ساختارمند در دسترس نبوده و سازمانها اغلب پس از استقرار سیستم، در ورود دادههای مناسب به سیستم با مشکلاتی روبرو هستند. از این رو قبل از استقرار سیستم شناسایی دادهها و اقلام پایه و آمادهسازی آن ها برای ورود به سیستم ضروری است زیرا بدون در اختیار داشتن این دادهها سیستم نیز نمیتواند فعالیت خود را آغاز نماید.زیر ساختار فنی نیز از دیگر مشکلات موجود در جریان استقرار سیستم است. راهاندازی و تجهیز شبکه ارتباطی، مراکز داده، تجهیز سختافزاری کاربران و ارتقاء مباحثی همچون قابلیت شبکه و امنیت از جمله اقدامات پیشنیازی برای استقرار سیستم هستند. طرح آمادهسازی فنی نیز از جمله طرحهایی است که به عنوان خروجیهای ارزیابی آمادگی سازمان به شمار میرود.(اوتینو[۴۱]،۲۰۱۰)
۲-۲ یکپارچگی اطلاعات
۲-۲-۱ مقدمه
سیستم یکپارچه اطلاعات[۴۲] که از تلفیق و ترکیب سیستم برنامهریزی منابع بنگاه[۴۳]و مدیریت استراتژیک بنگاه [۴۴]حاصل شده است. یکپارچگی سیستمهای اطلاعاتی دامنه وسیعی از عملیات و فرایندهای شرکت را برای ارائه یک دید کلی از تکتک اطلاعات و ساختار کلی فناوری اطلاعات فراهم میکند.افزون بر آن فرایندهای مبتنی بر اطلاعات در سازمان را درون واحدهای سازمانی و بین آن ها و روابط آن ها با خارج سازمان فراهم میآورد.اگرچه هدف اولیه این سیستمهای اطلاعاتی،یکپارچگی در دادهها ، اطلاعات ، دانش،فرایند،منابع انسانی،سازمان و ساختار برنامههای سازمانی است،اما موضوع مهم در یکپارچهسازی، نه فرایند و نه فناوری،بلکه افراد و عوامل مرتبط انسانی است. (میرمجربیان،۱۳۸۷)
بسیاری از افراد بر این باورند که سیستم یکپارچه اطلاعات همان سیستم برنامهریزی منابع بنگاه است.اما در تعریف نوین،سیستم یکپارچه اطلاعات عبارت است از سیستمهای اطلاعاتی که تمام سیستمهای پر ارزشی اطلاعات اصلی در سازمان را تحت یک بانک اطلاعاتی به صورت سازگار و مرتبط پوشش میدهد.این امر موجب دسترسی پیوسته و کاملاً یکپارچه به بانک اطلاعات تولید شده یا استفاده شده در فرایندهای مختلف سازمان میشود.(جرالد[۴۵]، ۲۰۰۴)
۲-۲-۲ چالشهای ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی
ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ، ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ وﻇﯿﻔﻪ ﺳﺎدهای ﻧﯿﺴﺖ. ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺻﻮرت ذاﺗﯽ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺗﻌﺪاد زﯾﺎدی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی در ﺣﺎل اﺟﺮا ﺑﺮ روی ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺳﮑﻮ در ﻣﮑﺎﻧﻬﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ رﺳﯿﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ. ﺗﻘﺮﯾﺒﺎً ﻣﯽﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻋﺒﺎرت «ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ»، ﻋﺒﺎرﺗﯽ از ﺿﺪ و ﻧﻘﯿﺾﻫﺎ در ﮐﻨﺎر ﻫﻢ اﺳﺖ. ﺗﻮﻟﯿﺪﮐﻨﻨﺪﮔﺎنِ ﻧﺮماﻓﺰار، ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی ﺳﺎزﻣﺎن EAI)) را ﭘﯿﺸﻨﻬﺎد ﻣﯽدﻫﻨﺪ ﮐﻪ ﯾﮑﭙﺎرﭼﮕﯽ ﺑﯿﻦ ﺳﮑﻮﻫﺎ و زﺑﺎﻧﻬﺎ را ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻧﯽ ﻧﻤﻮده و ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ واﺳﻄﻪ ﺷﺪن ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی ﭘﮏ ﺷﺪه ﻣﺘﻨﻮع را ﻓﺮاﻫﻢ ﻣﯽآورد. اﯾﻦ زﯾﺮﺳﺎﺧﺖ ﺗﮑﻨﯿﮑﯽ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺑﺨﺶ ﮐﻮﭼﮏ از ﭘﯿﭽﯿﺪﮔﯿﻬﺎی ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی را اداره ﻣﯽﮐﻨﺪ. ﭼﺎﻟﺸﻬﺎی اﺻﻠﯽ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی در ﺳﻄﺢ ﺣﺮﻓﻪ وﺗﮑﻨﯿﮏ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از: (لین[۴۶]، ۲۰۰۵)
ﺑﺮای ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮ اﺳﺎﺳﯽ در ﺳﯿﺎﺳﺖﻫﺎ اﻧﺠﺎم ﺷﻮد. ﻗﺎﻧﻮن Conway ﺑﯿﺎن ﻣﯽدارد ﮐﻪ ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﯿﺴﺘﻢﻫﺎﯾﯽ را ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ در واﻗﻊ ﺷﺪﯾﺪاً از رواﺑﻂ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻣﯽﭘﺬﯾﺮﻧﺪ. ﺑﺮایﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﻣﻮﻓﻖ و ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ اﯾﻦ ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﻫﻢ در ﺳﯿﺴﺘﻢﻫﺎ و ﻫﻢ در ﻓﻨﺎوری اﻃﻼﻋﺎت ﺑﻪ ﻃﻮری ﻣﺆﺛﺮ و ﻣﻮﻓﻖ اﻧﺠﺎم ﺷﻮد.
ﺑﺨﺎﻃﺮ داﻣﻨﻪ وﺳﯿﻊ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی، ﺗﻼش در ﺟﻬﺖ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی اﺛﺮات ﮔﺴﺘﺮده و ﻫﻤﻪﺟﺎﻧﺒﻪای ﺑﺮ روی ﺣﺮﻓﻪ دارد. در ﮔﺎم اول وﻇﺎﯾﻒ ﻣﻬﻢﺗﺮ و ﺣﯿﺎﺗﯽﺗﺮ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. راهﺣﻞ ﻧﺎﻣﻨﺎﺳﺐ در ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزیﮔﺎﻫﺎ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺿﺮر ﻣﺎﻟﯽ ﻫﻨﮕﻔﺘﯽ ﺑﺨﺎﻃﺮ ازدﺳﺖ رﻓﺘﻦ ﺳﻔﺎرش، ﻧﺎﺧﺸﻨﻮدی ﻣﺸﺘﺮﯾﺎن و ﻏﯿﺮه را ﺑﻪ ﺑﺎرآورد.
ﯾﮏ ﻣﺤﺪودﯾﺖ ﻣﻬﻢ در اﯾﺠﺎد راهﺣﻞﻫﺎی ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪ، ﻣﺤﺪودﯾﺖ ﮐﻨﺘﺮﻟﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻌﻪ دﻫﻨﺪﮔﺎن ﺑﺮ روی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی ﻣﻮروﺛﯽ و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﭘﮏ ﺷﺪه دارﻧﺪ. اﯾﺠﺎد ﺗﻐﯿﯿﺮات در اﯾﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺷﺮﮐﺖ در ﯾﮏ راهﺣﻞ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪ دﺷﻮار اﺳﺖ. ﺑﺎرﻫﺎ ﺷﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﯿﻢ ﺗﻮﺳﻌﻪدﻫﻨﺪه ﯾﮑﭙﺎرﭼﮕﯽ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ وﺟﻮد ﮐﺎﺳﺘﯽﻫﺎ و ﺧﺼﺎﯾﺼﯽ ﮐﻪ در ﯾﮏ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪوﺟﻮد دارد، ﯾﺎ ﺗﻔﺎوﺗﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی ﻣﺨﺘﻠﻒ وﺟﻮد دارد، از اراﺋﻪراهﺣﻞ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪ ﻣﻨﺼﺮف ﺷﺪهاﻧﺪ.
ﺑﺎ اﯾﻨﮑﻪ ﻧﯿﺎز ﺷﺪﯾﺪ ﺑﻪ راهﺣﻠﻬﺎی ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪ اﺣﺴﺎس ﻣﯽﺷﻮد، اﻣﺎ ﺗﺎﮐﻨﻮن ﺗﻌﺪاد اﻧﺪﮐﯽ اﺳﺘﺎﻧﺪارد در اﯾﻦ زﻣﯿﻨﻪ اﯾﺠﺎد ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﺎ اﯾﻨﮑﻪ اﺳﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎﯾﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ XML و XSL و وب ﺳﺮوﯾﺴﻬﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﻮﺛﺮی در زﻣﯿﻨﻪ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﻫﺴﺘﻨﺪ، اﻣﺎ ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﺤﺼﻮﻻت ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺷﺪه ﺑﺮ اﺳﺎس اﯾﻦ اﺳﺘﺎﻧﺪاردﻫﺎ ﻧﻤﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻪﺧﻮﺑﯽ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮارﺗﺒﺎط ﺑﺮﻗﺮار ﮐﻨﻨﺪ.
اﺳﺘﺎﻧﺪارد XML ﻣﻮﺟﻮد، ﺧﻮد ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ از ﭼﺎﻟﺸﻬﺎی ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻫﻤﮕﻮن ﮐﺮدن و اﺳﺘﺎﻧﺪارد ﮐﺮدن ﮐﻠﯿﻪ ﻣﺒﺎدﻻت داده ﺑﺎ XML ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺎ را ﺑﻪ ﺳﻤﺖ اﺳﺘﻔﺎده از ﯾﮏ اﻟﻔﺒﺎی ﻣﺸﺘﺮک ﻫﺪاﯾﺖ ﮐﻨﺪ (ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﺮوف ﻻﺗﯿﻦ). وﻟﯽ اﮔﺮﭼﻪ XML اﻟﻔﺒﺎ ﻣﺸﺘﺮک را ﻓﺮاﻫﻢ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ، اﻣﺎ ﻫﻨﻮز ﻫﻢ ﺑﺮای ﺑﺴﯿﺎری از ﺧﻮاﻧﻨﺪﮔﺎن ﻗﺎﺑﻞ ﻓﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ.
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ راهﺣﻞ EAI ﺧﻮدش دﭼﺎر ﭼﺎﻟﺶ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ، ﻋﻤﻞ ﮐﺮدن و ﻧﮕﻬﺪاری ﮐﺮدن از ﭼﻨﯿﻦ راهﺣﻠﯽ، ﻧﯿﺎز ﺑﻪ ﺟﺮات زﯾﺎدی دارد. در ﻫﻢ آﻣﯿﺨﺘﻦ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژﯾﻬﺎ و ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺗﻮزﯾﻊﺷﺪه راهﺣﻠﻬﺎی EAI ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽﺷﻮد ﮐﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎت اﺳﺘﻘﺮار، ﻧﻈﺎرت، و اﺷﮑﺎلﯾﺎﺑﯽ، ﺑﺴﯿﺎر ﭘﯿﭽﯿﺪه ﺑﺎﺷﺪ و ﻧﯿﺎز ﺑﻪ ﺗﺮﮐﯿﺐ ﻣﺠﻤﻮﻣﻪای از ﻣﻬﺎرﺗﻬﺎ وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. در ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﻮارد، اﯾﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻣﻬﺎرﺗﻬﺎ در ﺑﯿﻦ ﺑﺴﯿﺎری از اﺷﺨﺎص ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﺮاﮐﻨﺪه ﺷﺪه اﺳﺖ ﯾﺎ اﺻﻼً وﺟﻮد ﻧﺪارد.
ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ درﮔﯿﺮ ﺗﻮﺳﻌﻪ و اﺳﺘﻘﺮار EAI ﺷﺪهاﻧﺪ، ﺗﺼﺪﯾﻖ ﺧﻮاﻫﻨﺪﮐﺮد ﮐﻪ راهﺣﻞ EAI ﯾﮏ ﻣﻮﻟﻔﻪ ﺑﺤﺮاﻧﯽدر اﺳﺘﺮاﺗﮋﯾﻬﺎی ﺳﺎزﻣﺎنﻫﺎی اﻣﺮوزی اﺳﺖ. اﻣﺎ آﻧﻬﺎ ﺣﯿﺎت IT را ﺳﺨﺖﺗﺮ ﻣﯽﺳﺎزﻧﺪ، ﻧﻪ راﺣﺖﺗﺮ. راه درازی ﺑﯿﻦ دﯾﺪ ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻی ﺳﺎزﻣﺎن ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪ ﺷﺪه و ﭘﯿﺎدهﺳﺎزﯾﻬﺎی ﭘﯿﭻ وﻣﻬﺮهای وﺟﻮد دارد. (لین، ۲۰۰۵)
۲-۲-۳ اﺳﺘﺮاﺗﮋﯾﻬﺎی ﮐﻼن ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی و ﻧﻘﺎط ﻗﻮت و ﺿﻌﻒ اﯾﻦ اﺳﺘﺮاﺗﮋﯾﻬﺎ
اﮔﺮ ﻧﯿﺎزﻫﺎی ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻣﺴﻠﻤﺎً ﯾﮏ ﺳﺒﮏ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽﺷﺪ، اﻣﺎ اﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ. در ذﯾﻞ ﺗﻌﺪادی از ﻣﻌﯿﺎرﻫﺎی ﺗﺼﻤﯿﻢﮔﯿﺮی ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺷﺪه اﺳﺖ. اﯾﻦ ﻣﻌﯿﺎرﻫﺎ وﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮاﻫﯿﻢ اﺳﺘﺮاﺗﮋی ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی را اﻧﺘﺨﺎب ﮐﻨﯿﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﯿﺮﻧﺪ:
اﺗﺼﺎل ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی: ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺪاﻗﻞ واﺑﺴﺘﮕﯽ را ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎ اﯾﺠﺎد ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﯾﮕﺮ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل اﺗﺼﺎل ﺿﻌﯿﻒ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﺑﻪ اﯾﻦ ﻣﻨﻈﻮر ﺑﺎﯾﺪ واﺳﻂﻫﺎ ﺑﻪ اﻧﺪازه ﮐﺎﻓﯽ ﻗﺎﺑﻞ اﻧﻌﻄﺎف ﺑﺎﺷﻨﺪ.
دﺧﺎﻟﺖ: وﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی در ﯾﮏ ﺳﺎزﻣﺎن ﺻﻮرت ﻣﯽﮔﯿﺮد، ﺗﻮﺳﻌﻪدﻫﻨﺪﮔﺎن ﺑﺎﯾﺪ ﺑﮑﻮﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﺗﻐﯿﯿﺮات در ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎﺑﺮدی ﻣﻮﺟﻮد و ﻫﻢ ﻣﯿﺰان ﮐﺪ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﻣﻮرد ﻧﯿﺎز، ﺣﺪاﻗﻞ ﺑﺎﺷﺪ.
اﻧﺘﺨﺎﺑﻬﺎی ﺗﮑﻨﯿﮑﯽ: ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژﯾﻬﺎی ﯾﮑﭙﺎرﭼﮕﯽ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪ ﻣﻘﺪار زﯾﺎد و ﻣﺘﻨﻮﻋﯽ از ﻧﺮماﻓﺰارﻫﺎ و ﺳﺨﺖاﻓﺰارﻫﺎ ﻧﯿﺎز دارﻧﺪ. اﯾﻦ اﺑﺰار ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﮔﺮان ﻗﯿﻤﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ، و از ﻃﺮف دﯾﮕﺮ ﻣﻨﺤﻨﯽ ﯾﺎدﮔﯿﺮی را ﺑﺮای ﺗﻮﺳﻌﻪدﻫﻨﺪﮔﺎن اﻓﺰاﯾﺶ ﻣﯽدﻫﺪ.
ﻓﺮﻣﺖ داده: ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺷﺪه ﺑﺎﯾﺪ روی ﻓﺮﻣﺖ دادهای ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﺎ آن داده را ﻣﺒﺎدﻟﻪ ﮐﻨﻨﺪ، ﺗﻮاﻓﻖ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺑﺮای ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی ﻣﻮﺟﻮد، ﺗﻐﯿﯿﺮ دادن ﻓﺮﻣﺖ داده اﺳﺘﻔﺎده ﺷﺪه در آﻧﻬﺎ ﻣﺸﮑﻞ ﺑﺎﺷﺪ. اﻟﺒﺘﻪ اﺳﺘﻔﺎده از ﯾﮏ ﻣﺘﺮﺟﻢ ﻣﯿﺎﻧﯽ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی ﮐﻪ ﺑﺮ روی ﻓﺮﻣﺘﻬﺎی داده ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ ﺗﮑﯿﻪدارﻧﺪ را ﻣﺘﺤﺪ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
داده ﻣﻨﺎﺳﺐ وﺑﺠﺎ: ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎزه زﻣﺎﻧﯽ ﺑﯿﻦ وﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﮐﺎرﺑﺮدی ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽﮔﯿﺮد ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ از دادهﻫﺎ را ﺑﻪ اﺷﺘﺮاک ﺑﮕﺬارد و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎﺑﺮدی دﯾﮕﺮ آن را ﺑﺮدارﻧﺪ، ﺣﺪاﻗﻞ ﻧﻤﺎﯾﺪ. اﯾﻦ ﮐﺎر ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ از ۱ ﻃﺮﯾﻖ ﻣﺒﺎدﻟﻪ داده ﺑﻪ ﺻﻮرت ﭘﯽ در ﭘﯽ وﻟﯽ در ﺑﺴﺘﻪﻫﺎی ﺑﺴﯿﺎر ﮐﻮﭼﮏ اﻧﺠﺎم ﮔﯿﺮد. از ﻃﺮف دﯾﮕﺮ، ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻨﺪی ﮐﺮدن ﯾﮏ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ داده در ﻗﻄﻌﺎت ﮐﻮﭼﮏ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺑﺎﻋﺚ اﻓﺖ ﮐﺎراﯾﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﺗﺎﺧﯿﺮ در اﺷﺘﺮاک داده ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﻓﺎﮐﺘﻮر در ﻃﺮاﺣﯽ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی دﯾﺪه ﺷﻮد.
داده ﯾﺎ ﺗﻮاﺑﻊ: ﺑﺴﯿﺎری از راهﺣﻠﻬﺎی ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی اﺟﺎزه ﻣﯽدﻫﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی، ﻧﻪ ﻓﻘﻂ داده ﺑﻠﮑﻪ ﺗﻮاﺑﻌﺸﺎن را ﻫﻢ ﺑﻪ اﺷﺘﺮاک ﺑﮕﺬارﻧﺪ، ﺑﺨﺎﻃﺮ اﯾﻨﮑﻪ اﺷﺘﺮاک ﺗﻮاﺑﻊ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺗﺠﺮﯾﺪ ﺑﻬﺘﺮی ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎی ﮐﺎرﺑﺮدی ﻓﺮاﻫﻢ ﮐﻨﺪ. اﮔﺮﭼﻪ ﻓﺮاﺧﻮاﻧﯽ ﺗﺎﺑﻌﯽ در ﯾﮏ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﮐﺎرﺑﺮدی راه دور ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﻓﺮاﺧﻮاﻧﯽ ﺗﺎﺑﻊ ﻣﺤﻠﯽ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺑﺮﺳﺪ، اﻣﺎ ﺗﺎ ﺣﺪودی ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ،واﯾﻦ ﺑﻪ روش ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی ﺑﺮﻣﯽﮔﺮدد.
ارﺗﺒﺎط راه دور: ﭘﺮدازش ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮﺑﻪ ﺻﻮرت ﺳﻨﮑﺮون اﺳﺖ. ﭼﻮن ﻓﺮاﺧﻮاﻧﯽ ﯾﮏ زﯾﺮروال راه دور ﮐﻨﺪﺗﺮ از ﯾﮏ زﯾﺮروال ﻣﺤﻠﯽ اﺳﺖ، ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﯾﮏ روال ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮ زﯾﺮرواﻟﻬﺎی دﯾﮕﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺗﺎ ﮐﺎﻣﻞ ﺷﻮد، در ﻋﻮض ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺑﺨﻮاﻫﺪ زﯾﺮواﻟﻬﺎ را ﺑﻪ ﺻﻮرت آﺳﻨﮑﺮون ﻓﺮاﺧﻮاﻧﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ. اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺑﺮ روی ﮐﺎراﯾﯽ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻣﺜﺒﺘﯽ ﻣﯽﮔﺬارد وﻟﯽ در ﻋﻮض ﻃﺮاﺣﯽ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪﺳﺎزی را ﻣﺸﮑﻞ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ.
ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ اﻃﻤﯿﻨﺎن: اﺗﺼﺎﻻت راه دور ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﮐﻨﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻠﮑﻪ از ﻧﻈﺮ ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ اﻋﺘﻤﺎد ﻧﯿﺰ ﺿﻌﯿﻔﺘﺮ از ﯾﮏ ﻓﺮاﺧﻮاﻧﯽ ﺗﺎﺑﻊ ﻣﺤﻠﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. وﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ روال ﯾﮏ زﯾﺮروال را در ﯾﮏ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﮐﺎﺑﺮدی واﺣﺪ ﻓﺮاﺧﻮاﻧﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﻣﻄﻤﺌﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ آن زﯾﺮروال وﺟﻮد دارد. اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻟﺰوﻣﺎً وﻗﺘﯽ ﮐﻪ اﺗﺼﺎل راهدور ﺑﺮﻗﺮار ﻣﯽﺷﻮد، درﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ.(سیمونز[۴۷]، ۲۰۰۷)
۲-۳ هوش تجاری
۲-۳-۱ مقدمه
ﻣﺤﯿﻂ ﮐﺴﺐ و ﮐﺎر اﻣﺮوز ﻣﺴﺘﻠﺰم ﻧﻮﻋﯽ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﯾﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﯾﮏ آﮔﺎﻫﯽ ﺑﻬﻨﮕﺎم و دﻗﯿﻖ در ﺷﺮاﯾﻂ ﺑﺎزرﮔﺎﻧﯽ دﺳﺖ ﯾﺎﺑﺪ. ﮐﺴﺐ و ﮐﺎرﻫﺎ ﺑﺮای ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ دﺳﺘﺮﺳﯽ ﺳﺮﯾﻊ و آﺳﺎن ﺑﻪ اﻃﻼﻋﺎﺗﯽ درﺑﺎره ﻣﺸﺘﺮﯾﺎﻧﺸﺎن، اﻣﻮر ﻣﺎﻟﯽ داﺧﻠﯽ آﻧﻬﺎ، ﺷﺮاﯾﻂ ﺑﺎزار ﺧﺎرﺟﯽ و درﺳﺘﯽ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎی ﺗﺠﺎرﯾﺸﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ؛ و اﯾﻦ اﺳﺖ ﭘﺎﺳﺦ اﯾﻦ ﺳﺆال ﮐﻪ ﭼﺮا ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎی اﻣﺮوزی ﭘﯽ ﺑﺮده اﻧﺪ ﮐﻪ اﻃﻼﻋﺎت، ﺧﻮن زﻧﺪﮔﯽ اﻗﺘﺼﺎد دﯾﺠﯿﺘﺎل اﺳﺖ.
ﻫﺪف ﻫﻮش ﺗﺠﺎری ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﮐﻨﺘﺮل ﻣﻨﺎﺑﻊ و ﺟﺮﯾﺎن اﻃﻼﻋﺎت ﮐﺴﺐ و ﮐﺎر ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ در درون و ﭘﯿﺮاﻣﻮن ﺳﺎزﻣﺎن وﺟﻮد دارﻧﺪ. ﻫﻮش ﺗﺠﺎری در ﻗﺮن اﻃﻼﻋﺎت ﺑﺎ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ و ﭘﺮدازش داده ﻫﺎ و اﻃﻼﻋﺎت اﻧﺒﻮه و ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﻪ داﻧﺶ و ﻫﻮﺷﻤﻨﺪی ﻧﺎب ﻣﻮرد ﻧﯿﺎز ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ، ﮐﻤﮏ ﺑﺰرﮔﯽ ﺑﻪ ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﻫﻮش ﺗﺠﺎری، اﻃﻼﻋﺎت ﮐﺴﺐ و ﮐﺎر را ﺑﻪ ﻣﻮﻗﻊ و ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺟﻬﺖ اﺳﺘﻔﺎده اراﺋﻪ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ وﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ اﺳﺘﺪﻻل و ﻓﻬﻢ ﻣﻌﺎﻧﯽ ﭘﻨﻬﺎن در اﻃﻼﻋﺎت ﮐﺴﺐ و ﮐﺎر را ﺗﺎﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﯾﮏ ﻓﺮاﯾﻨﺪ ﺳﯿﺴﺘﻤﯽ و ﺳﺎزﻣﺎن ﯾﺎﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﺗﻮﺳﻂ آن ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎ اﻃﻼﻋﺎت را در ﺟﻬﺖ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮی در ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎی ﮐﺴﺐ و ﮐﺎر، از ﻣﻨﺎﺑﻊ دروﻧﯽ و ﺑﯿﺮوﻧﯽ ﮐﺴﺐ، ﺗﺤﻠﯿﻞ و ﺗﻮزﯾﻊ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. BI ﺑﺎ ﻓﺮاﻫﻢ ﮐﺮدن دﺳﺘﺮﺳﯽ ﺳﺮﯾﻊ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮﻧﺪﮔﺎن ﺑﻪ اﻃﻼﻋﺎت ﻣﺮﺗﺒﻂ ﮐﻪ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ اﺟﺎزه ﻣﯽ دﻫﺪ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت ﺗﺠﺎری را ﺑﻬﺘﺮ اﺗﺨﺎذ ﮐﻨﻨﺪ، ﺑﻪ ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ. ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﯿﺮﻧﺪﮔﺎن اﮔﺮ ﺑﺎ اﻃﻼﻋﺎت ﺻﺤﯿﺢ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﺷﻮﻧﺪ ﮐﺎراﺗﺮ و ﻣﺆﺛرﺗﺮ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﻮد. (رین اشمیت و فرانسوا[۴۸] ، ۲۰۰۰)
۲-۳-۲ تاریخچه هوشمندی کسب و کار
یکی از مراجع اولیه هوشمندی غیر کسب و کار در فن جنگ سان تزو دیده می شود. سان تزو ادعا می کند که برای پیشروی در جنگ، هر کسی باید دانایی کاملی نسبت به نقاط قوت و ضعف خود و دشمن خود داشته باشد در غیر اینصورت فقدان هر یک ممکن است منجر به شکست شود.
پیش از آغاز دوره ی اطلاعاتی در اواخر قرن بیستم، گاهی اوقات کسب و کارها برای جمع آوری داده ها از منابع غیرخودکار مشاجره می کردند. کسب و کارها فاقد منابع محاسباتی برای آنالیز مناسب داده ها بودند و غالباً تصمیم گیری های کسب و کار به صورت شهودی انجام می شدند. اصطلاح کسب و کار اولین بار توسط هانس پیترلان در سال ۱۹۵۸ مطرح شد.
سال ها بعد، در سال ۱۹۸۹، هوارد درسنر یک فرد محقق در گروه گارتنر"BI” را به عنوان یک اصطلاح جهت توصیف ، مجموعه ای از مفاهیم و روش ها برای بهبود تصمیم گیری کسب و کار با بهره گرفتن از سیستم های پشتیبانی مبتنی بر واقعیت عمومیت بخشید.در کسب و کارهای مدرن، افزایش استاندادها، اتوماسیون و تکنولوژی منجر به در دسترس قرار گرفتن مقادیر زیادی ازداده ها شد. هوشمندی کسب و کار فن غربال سازی مقادیر زیادی از داده ها، استخراج اطلاعات مناسب و تبدیل آن اطلاعات به دانشی تبدیل شده است که در عمل قابل بکارگیری باشد. (نگاش[۴۹] ، ۲۰۰۴)
۲-۳-۳ تعاریف هوشمندی کسب و کار
کسب وکار مجموعه ای از فعالیت های انجام شده برای هر مقصودی، علمی، تکنولوژی، تجارتی، صنعتی، قانونی، دولتی،دفاعی و غیره است. تسهیلات ارتباطی به منظور هدایت یک کسب و کار را می توان به عنوان یک سیستم هوشمند تلقی نمود. (سروش، ۱۳۸۸)
هوشمندی کسب و کار، به قابلیت های یک شرکت به کارگیری دانشی خاص جهت پاسخگویی به شرایط محیط و انجام اقدام های پیشگیرانه نسبت به آن شرایط می گویند. یعنی همه عوامل مثل مشتریان (جامعه و مخاطبین، ارباب رجوع و ….) رقبا، محیط اقتصادی، عملیات و فرآیندهای سازمانی (مالی، فروش، تولید، منابع انسانی و….) که تاثیر زیادی بر کیفیت تصمیمات مدیریتی در سازمان می گذارد و شما را برای تصمیم گیری در همه عوامل موثر بر سازمان و شرکتها توانمند می سازد.
توجه به این نکته حائز اهمیت می باشد که واژه ی هوشمندی کسب و کار به معنای گزارش گیری، تصویر سازی داده دستیابی، درک، آنالیز و تبدیل یکی از با ارزش ترین BI ها و ابزار مدیریت عملکرد کسب و کار نیست بلکه می توان گفت که دارائی های سازمان (داده خام) به اطلاعات و نهایتاً دانش قابل پیگیری به منظور بهبود عملکرد کسب و کار است.(اولزاک و زیمبا[۵۰]، ۲۰۰۷)
۲-۳-۴ نیازهای هوشمندی کسب وکار
سازمان ها به ارزش اطلاعات در داخل سیستم هایERP و چالش قرار گرفتن در راه های استخراج آنها پی برده اند.
نظر به اینکه در واقع سیستم های ERP جهت تهیه گزارشهای آنی برای تعداد زیادی کاربر طراحی نشده اند، تمام سیستم وظیفه پشتیبانی تصمیم را تسهیل نخواهد کرد. آرزوی سیستم های ERP فراهم کردن وظایف گزارش دهی و تحلیل بهتر می باشد. به منظور تراز کردن بازدهی سرمایه، اکثر سازمانها به بسوی ابزارهای هوش تجاری متمایل شدند که این ابزارها از داده های جمع آوری شده توسط سیستم های اطلاعاتی سازمان و هر برنامه کاربردی متمرکز داده، اطلاعات را ایجاد می کنند سیستم های هوش تجاری داده ها را از سیستم های ERP بیرون می کشند سپس با تحلیل های مختلف بر روی آن و تحویل گزارش برتر، به کاربران در تصمیم گیری صحیح و به موقع کمک می نماید. (اوراکل[۵۱]، ۲۰۱۲)
ابزار های هوش تجاری قادرند برای دوره های زمانی کوتاه و بلند کسب و کار با بهره گرفتن از داده های گرفته شده از سیستم های اطلاعاتی سازمان، تحلیلهایی را بر روی سناریوهای مختلف انجام دهند. تکنولوژی هوشمندی کسب و کار برای هر سازمانی با ساختار اطلاعاتی در سیستم های ERP و انبارهای داده ای دیگر نظیر انبار داده و مرکز داده جهت گرفتن بهینه ترین و موثرترین تصمیم می تواند مورد استفاده قرار بگیرد. بسیاری از سازمان ها ملزم به تکیه بر یک نوع از اطلاعات جهت اجرای فرایند های روز به روز خود (نظیر سیستم های ثبت و ضبط) هستند. به هر حال، این سیستم های ثبت و ضبط، نیازهای مدیریتی را که از طریق کشف الگوها و روندهایی که می توانند متحرک از نقش های ذاتی کسب و کار شوند، را نمی یابند. (چو و تریپولامولا[۵۲]، ۲۰۰۵)
۲-۳-۵ ضرورت هوشمندی کسب و کار
هوشمندی کسب و کار می تواند قدرت رقابت پذیری یک سازمان را افزایش دهد و از دیگر سازمان ها متمایز نماید و این امکان را به سازمان ها می دهد تا با استخراج اطلاعات از محیط خارجی و ایجاد پیش بینی های دقیق درباره ی روندها یا شرایط اقتصادی کسب و کار از مزایای رقابتی و پیشرو بودن آگاهی یابند. این راه، امکان درک بهتر تقاضاها و نیازمندی های مشتریان و مدیریت ارتباط با آنان را میسر می سازد و به سازمان ها توانمندی تصمیم گیری های اگاهانه و واکنش سریع و مداوم به تحولات را می دهد. که این منجر به افزایش درآمد،کاهش هزینه و سودآوری سازمان خواهد شد . (چو و تریپولامولا، ۲۰۰۵)
BI وﻇﺎﯾﻒ ﮔﺮدآوری، ﭘﺮدازش و ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺣﺠﻢ وﺳﯿﻌﯽ از داده ﻫﺎ از ﺳﯿﺴﺘﻢ داﺧﻠﯽ و ﺧﺎرﺟﯽ را ﭘﻮﺷﺶ ﻣﯽ دﻫﺪ و اﯾﻦ ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ، ﭼﺮا ﮐﻪBI ، از اﺑﺰار ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ ﺗﺤﻠﯿﻞ و ﻣﻨﺎﺑﻊ ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﺳﺮﯾﻌﯽ اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﺮﮐﺖ اﯾﻦ ﮐﻤﮏ را ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺮای دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﺻﺪ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺗﺼﻤﯿﻤﺎت ﺑﻬﻨﮕﺎم و ﻋﺎﺟﻞ اﺗﺨﺎذ ﮐﻨﺪ. (گوپتا [۵۳]و همکاران، ۲۰۰۴)
ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﯾﮏ ﺷﺮﮐﺖ ﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ﻋﻤﻠﮑﺮد ﺧﻮد را در دوره زﻣﺎﻧﯽ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﺸﺎﻫﺪه ﮐﺮده و ﺑﺎ ﻋﻤﻠﮑﺮد ﻣﻮرد اﻧﺘﻈﺎر ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﮐﻨﺪ و ﮐﻨﺘﺮل ﮐﻨﺪ ﮐﻪ آﯾﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ در ﺣﺎل اﻧﺠﺎم اﺳﺖ ﯾﺎ ﺧﯿﺮ. از ﻃﺮﻓﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺟﻮ ﻓﻀﺎی رﻗﺎﺑﺘﯽ، ﻧﻮآور ﺑﻮدن و ﭘﯿﺎده ﺳﺎﺧﺘﻦ اﯾﺪه ﻫﺎی ﻧﻮ دارای اﻫﻤﯿﺖ ﺧﺎﺻﯽ اﺳﺖ. در ﯾﮏ ﺳﺎزﻣﺎن ﮐﺎرآﻓﺮﯾﻦ، ﺧﻼﻗﺎن و ﮐﺎرآﻓﺮﯾﻨﺎن ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ از ﻣﻨﺎﺑﻊ ارزﺷﻤﻨﺪ ﺗﻮﻟﯿﺪ اﯾﺪه در ﺳﺎزﻣﺎن اﻧﺪ، اﯾﺪه ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ﻣﻮﺟﺒﺎت اداﻣﻪ ﺣﯿﺎت و رﺷﺪ ﺳﺎزﻣﺎن را ﻓﺮاﻫﻢ ﮐﻨﺪ. ﺣﺎل اﮔﺮ ﻓﺮآﯾﻨﺪ ﻫﻮش ﺗﺠﺎری در ﺳﺎزﻣﺎن در ﺟﺮﯾﺎن ﺑﺎﺷﺪ ﮐﺎرآﻓﺮﯾﻨﺎن و ﺧﻼﻗﺎن ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺑﺎ دﺳﺘﺮﺳﯽ ﺑﻪ اﻃﻼﻋﺎت ﻣﻔﯿﺪ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﻗﺎدر ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺑﻮد اﯾﺪه ﻫﺎی ﺑﮑﺮﺗﺮی را در ﺟﻬﺖ ﭘﯿﺸﺒﺮد اﻫﺪاف ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ اراﺋﻪ دﻫﻨﺪ.
۲-۳-۶ ﻓﺮآﻳﻨﺪ هوشمندی ﮐﺴﺐ و ﮐﺎر
ﻓﺮآﻳﻨﺪ هوﺷﻤﻨﺪی ﮐﺴﺐ و ﮐﺎر، ﻓﺮآﻳﻨﺪی ﭘﻮﻳﺎ و ﺗﻌﺎﻣﻠﻲ اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺑﺎ ﻳﮏ ﺳﻮال ﺷﺮوع ﺷﺪه و ﻣﺘﻨﺎوﺑﺎً ﭘﺎﺳﺦهای ﺳﺌﻮاﻻت در ﻳﮏ ﺣﻠﻘﻪ ﺗﮑﺮار ﻓﺮاهم ﻣﻲﺷﻮد. اﻳﻦ ﭘﺎﺳﺦها اﻣﮑﺎن ﺗﺼﻤﯿﻤﻲ ﺳﺎزی ﺑﺮای اﺧﺪ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﺮای ﻣﺪﻳﺮان را ﻓﺮاهمﻣﻲآو رد.
ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰی و ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪهی: ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰی و هداﻳﺖ در اﺑﺘﺪا و اﻧﺘهای ﻓﺮآﻳﻨﺪ هوﺷﻤﻨﺪی ﮐﺴﺐ و ﮐﺎر ﺑﮑﺎر ﺑﺴﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮد. اﺑﺘﺪا، ﻣﺘﻌﺎﻗﺐ درﺧﻮاﺳﺖ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ارﺷﺪ ﻗﺎﻋﺪه ﻣﻨﺪ ﻧﻤﻮدن ﺳﺌﻮاﻻت، ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰی ﺑﺮای ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﺌﻮاﻻت آﻏﺎز ﻣﻲ ﺷﻮد.(اوراکل، ۲۰۱۲)
ﺟﻤﻊ آوری اطﻼﻋﺎت از ﻣﻨﺎﺑﻊ: ﻣﻨﺎﺑﻊ زﻳﺎدی ﺑﺮای ﮐﺴﺐ اطﻼﻋﺎت در ﺳﺎزﻣﺎن وﺟﻮد دارﻧﺪ. ﺑﺎ ﻋﻠﻢ ﺑﻪ اﻳﻨﮑﻪ اطﻼﻋﺎت، آﮔﺎهی و هوﺷﻤﻨﺪی ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ؛ ﻣﻲ ﺗﻮان ﮔﻔﺖ اطﻼﻋﺎت ﺑﻌﺪ از ﺗﺤﻠﯿﻞ و ﭘﺮدازش ﺑﻪ هوش و داﻧﺶ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ. در اﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪاطﻼﻋﺎت از ﮐﻠﯿﻪ ﭘﺎﻳﮕﺎههای اطﻼﻋﺎﺗﻲ و ﻣﻨﺎﺑﻊ اطﻼﻋﺎﺗﻲ (ﻣﺮاﮐﺰ داده) ﺟﻤﻊآوری، ﭘﺮدازش و ﭘﺎﻻﻳﺶ ﺷﺪه، ﺑﻌﻨﻮان ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻻزﻣﻪ ﻣﻮرد ﺗﺤﻘﯿﻖ و ﺑﺮرﺳﻲ ﻗﺮار ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﺗﺎ آﮔﺎهی و داﻧﺶ ﻻزم و ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺮای ﺳﻮاﻻت و ﺧﻮاﺳﺘﻪ ها ﺣﺎﺻﻞ ﺷﻮد.
ﭘﺮدازش داده ها: در اﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ داده های ﺟﻤﻊآوری ﺷﺪه ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺷﺪه، رواﺑﻂ ﺑﯿﻦ انها ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ و ﺗﺤﻠﯿﻞ ﻣﻲ ﮔﺮدد.ﻧﺘﯿﺠﻪ اﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻣﯿﺘﻮاﻧﺪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﻳﺠﺎد ﭘﺎﻳﮕﺎه اطﻼﻋﺎﺗﻲ ﻳﺎ اﻓﺰودن داده ها ﺑﻪ ﭘﺎﻳﮕﺎه داده ﻓﻌﻠﻲ و ﻳﺎ ﻧﻤﻮدارها ﺑﺎﺷﺪ. اﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ را ﺑﻪ اﺻﻄﻼح ﻣﺮﺣﻠﻪ اﺳﺘﺨﺮاج، دﮔﺮﮔﻮﻧﻲ و ﺑﺎرﮔﺬاری ﻣﻲ ﻧﺎﻣﻨﺪ.