پرورشگاه کسب و کارها معمولا فضایی با بخشهای کوچکتر است که این بخشهای کوچکتر فضای لازم برای پرورش کسب و کار جدید را فراهم می کند. هدف از تاسیس این پرورشگاهها افزایش نرخ کسب و کارهای جدید و تسهیل فرایند رشد این کسب و کارهاست. ایجاد پرورشگاه یا باید توسط دولت صورت گیرد و یا با حمایت مالی و غیر مالی دولت وتوسط بخش خصوصی با مشارکت دولت ایجاد شود. روال کاری پرورشگاه بدین صورت است که بر اساس معیارهایی نظیر توان اشتغالزایی، توان رشد سریع، میزان استفاده از فناوریهای نوین، ساختار مناسب، نوآورانه بودن طرح و نیاز به شروع آن، پرورشگاه اقدام به پذیرش کارآفرینان می کند. پرورشگاهها علاوه بر فضای فیزیکی که برای شروع فعالیت کارآفرین تامین می کنند، در نقش مشاورهای و ارتباط دهنده کارآفرین با شبکه روابط اجتماعی - اقتصادی بین کسب و کارها عمل می کنند (احمدپور و مقیمی، ۱۳۸۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مشاورههای مالی - فنی و مدیریتی
دولتها روز به روز علاقهمندتر میشوند تا از راه حلهای مختلف به بخش کسب و کارهای کوچک کمک کنند و از آنجا که کسب وکارهای جدید نیازمند مشاورههای مالی - فنی و مدیریتی هستند، دولتها میتوانند با ایجادمراکز مشاورهای تمهیدات لازم را ارائه کنند (احمدپور و مقیمی، ۱۳۸۷).
نقش اطلاعرسانی دولت
به طور خلاصه باید گفت که اطلاعات برای کسب و کار در عین حال برای رشد وتوسعه آن اهمیت حیاتی دارد. آمار بهدست آمده از تحقیقات تاکید می کند که فقدان اطلاعات می تواند به هزینه کردن بیش از حد یا سرمایه گذاری بیش از حد دارائیها منجر شود. کارآفرین باید اطلاعات داشته باشد تا بر اساس آن استراتژی های آینده خود را بنا کند. هر چه کسب و کار پیچیده تر باشد، سیستم اطلاعاتی اهمیت بیشتری مییابد. یک استراتژی غیرسودآور ممکن است مستقیما یا به طور غیرمستقیم به شکست کسب و کار بیانجامد. با توجه به اهمیت فوق العاده اطلاعات در ایجاد و اداره کسب و کارهای کوچک، در بسیاری از کشورهای دنیا دولت و سازمانهای وابسته به دولت چنین رسالتی را بر عهده دارند(احمدپور، ۱۳۸۴). نکته مهم آنکه حمایتهای گوناگون از طرف دولت باید به گونه ای باشد که روحیه توفیقطلبی، پشتکار، خلاقیت و مخاطرهپذیری را از بین نبرد بلکه باعث تقویت این ویژگیها در افراد شود.
کارآفرینی سازمانی[۱۹]
مفهوم کارآفرینی سازمانی طی۳۰ اخیر تکامل یافته است (پیترسون و برگر[۲۰]، ۱۹۷۱؛ کویین[۲۱]، ۱۹۸۵). برای مثال سات[۲۲] (۱۹۸۵) آن را به عنوان فرایند نوسازی سازمانی تعریف کرده است. محققان دیگری کارآفرینی سازمانی رابعنوان مفهومی در نظر گرفته اند که در برگیرنده تلاشهای کارآفرینانهای است که به حمایتها و ضمانتهای سازمانی و اختصاص منایع برای اجرایی کردن فعالیتهای نوآورانه در قالب نوآوری سازمانی و فرایندی و تولیدی احتیاج دارد (شولهامر[۲۳]، ۱۹۸۲؛ جنینگز و سیمن[۲۴]، ۱۹۹۴). این دیدگاه همچنین با دیدگاه دامان پور[۲۵](۱۹۹۱) که اشاره میکند نوآوری شرکتی مفهوم بسیار گستردهای است که شامل «خلق، توسعه و بکارگیری ایدهها و رفتارهای جدید» میشود سازگار است.نوآوری میتواند در مورد کالا یا خدمت جدید، یک منبع اجرایی یا طرح یا برنامه جدید که به اعضای سازمان مربوط میشود باشد.
دامان پور کارآفرینی سازمانی را ایجاد، توسعه و اجرای ایدهها و رفتارهای جدید تلقی میکند. در این مفهوم، کارآفرینی سازمانی، انرژی بخش و افزایش دهنده توانایی یک شرکت یا سازمان برای بدست آوردن مهارتهاو تواناییهای نوآوری است.
کارآفرینی شرکتی به بازسازی مجدد و تقویت توانایی یک شرکت به منظور کسب مهارتها و قابلیتهای نوآوری اشاره دارد. در یک حالت بسیار گسترده، کارآفرینی در برگیرنده یک فرایند نوآوری رو به افزایشاست (کویین، ۱۹۸۵) که در نهایت موجب یک اتفاق کارآفرینانه میشود. از نقطه نظر مفهومی، با بررسی کارآفرینی به عنوان پدیدهای در سطح یک سازمان که تاکید میکند ” چگونه ” کارآفرینی رخ میدهد به جای آنکه تاکید داشته باشد که ” چرا” یا ” چه اتفاقی میافتد” که کارآفرینی بوقوع میپیوندد، این عبارت آخر توجه بسیاری به شخصیت افراد داردکه باعث پیشرفتهای بسیار زیادی در این رشته شده است (استیونسون و جاریلو[۲۶]، ۱۹۹۰). با این وجود عبارت رفتار کارآفرینی به عنوان پدیدهای در سطح شرکت باید به گونهای تعریف شود که در یافتهها و متدولوژی سازگاری ایجاد کند. در تلاش برای قاعده مند کردن استفاده از اصطلاحات در زمینه کارآفرینی سازمانی، شارما و کریسمن (۱۹۹۹) فعالیتهای کارآفرینانه مبتنی بر فعالیتهایی که بصورت مستقل انجام میشوند، از آن دسته از فعالیتهایی که در قالب یک سازمان انجام میگیرند را از هم جدا کردند. فعالیتهای نوع اول با عنوان ” کارآفرینی مستقل” و فعالیتهای نوع دوم با عنوان ” کارآفرینی شرکتی ” در نظر گرفته شدند. به لحاظ مفهومی قلمرو و دامنه کارآفرینی شرکتی شامل دو محدوده مجزا و متفاوت است. اولی ایجاد یک کسب و کار جدید در یک سازمان موجود است که همچنین به عنوان کسب وکار مخاطره آمیز درون شرکتی و کارآفرینی سازمانینیز به آن اشاره میشود (پینکوت[۲۷]، ۱۹۸۵). دومین مجموعه از فعالیتهای کارآفرینانه شرکتی بازسازی استراتژیک است فعالیت هایی مرتبط که به تلاشهایی برای احیا، تغیر و نوسازی ساختار و استراتژی سازمان اشاره دارند. هر چند کسب و کارهای جدیدی بوجود نیاید اما بازسازی استراتژیک معمولا نوآوری و ابتکار را متضمن میشود. هر چند که در ترسیم پارامتر هایی که ظاهرا در زمینه کارآفرینی شرکتی معتبر شناخته میشوند تا حدود زیادی توافق وجود دارد اما تنها تعداد کمی شاخص معتبر برای کارآفرینی در سطح شرکت وجود دارد و همین امر مانعی جدی است که تلاشهای محققین را محدود میسازد (براون و همکاران[۲۸]، ۲۰۰۱)
از نظر پیزارو[۲۹]، کارآفرینی سازمانی یک فرایند احیاء بهبود عملکرد سازمان است، زیرا تغییرات سریع تکنولوژی و افزایش رقابت جهانی در طی سالهای گذشته، پذیرش نگرش کارآفرینانه در تعین استراتژیها را اجتناب ناپذیر کرده است. ارزش کارآفرینی سازمانی این است که اجازه تحول سازمان از طریق یک فرایند بازسازی استراتژیک مبنی بر ترکیب تواناییهای جدید را فراهم میکند. بنابراین کارآفرینی سازمانی، فرایند ایجاد تواناییها و ظرفیتهای جدید از طریق شکار فرصت و ارائه ایده جدید و تبدیل آن ایده به نتایج محسوس و تواناییهای جدید است.
به عقیده هینونن[۳۰] (۲۰۰۰)کارآفرینی سازمانی یک مفهوم خیلی نزدیک به کارآفرینی شخصی است که به فرآیندهای کارآفرینی و نوآوری مربوط میشود. کارآفرینان سازمانی، همانند یک کارآفرین شخصی هستند که عقاید خودشان را بدون توجه به مالک سازمان به اجرا در میآورند. کارآفرینی سازمانی عبارت است از شناسایی و بهره برداری از یک فرصت و اطمینان از اینکه بهره برداری از آن فرصت با یک روش جدید، انحراف از روش قبلی است و به موفقیت و تحقق اهداف سازمانی منجرخواهد شد.
زهرا [۳۱](۱۹۹۱ ) کارآفرینی شرکتی را فعالیتهای رسمی و غیر رسمی برای ایجاد کسب و کار جدید و توسعه بازار از طریق نوآوری در فرایند یا محصول میداند. این فعالیتها در سطوح شرکت، بخش کسب و کار، کارکردها و پروژهها انجام میشوند و هدف مشترک آن ها ارتقای موقعیت رقابتی و عملکرد مالی شرکت است.
گاث و گینسبرگ[۳۲]( ۱۹۹۰) اظهار داشتند که سازمان در کارآفرینی شرکتی با دو پدیده روبرو میشود؛ یکی ایجاد فعالیتهای مخاطره آمیز جدید و دیگری، تحول سازمان از طریق نوسازی استراتژیک.
به عقیده هورنزبی[۳۳] (۱۹۹۲)، کارآفرینی سازمانی ابزاری برای سازمانها و شرکتها جهت افزایش تواناییهای نوآوری کارکنان و موفقیت شرکت است. برای ایجاد کارآفرینی سازمانی، یک مجموعه تلاشهای پیچیده و بالقوه از نظر تئوری و عملی ضروری است. از نظر علمی، سازمانها به منابع مستقیم و غیر مستقیم جهت ایجاد استراتژیهای کارآفرینی موثر نیازمند میباشند. از نظر تئوری، محققان پیوسته نیازمند ارزیابی اجزاء و ابعاد آن هستند تا بتوانند عوامل محیطی را پیش بینی، تبیین و طراحی کنند تا کارآفرینی ظهور کند.
زهرا و اونیل[۳۴](۱۹۹۸ ) اشاره داشتند که چه موقع عوامل محیط خارجی و تعاملات داخل سازمان مدیران را با چالش مواجه ساخته تا به نحوی خلاقانه واکنش نشان دهند و به روش های نوآورانه عمل کنند. بنابراین سازمانهای تاسیس شده از طریق رفتارهای کارآفرینانه به دنبال ” تغییر” یا ” تجدید نظر” خود هستند و فعالیتهای آن ها با چالشهای دلهره آوری مواجه میشود اما بهره وری را به دنبال دارد. بارینگر و بلودن[۳۵] (۱۹۹۹) پیشنهاد کردند که ” رفتارها و نگرشهای کارآفرینانه تا اندازه زیادی برای شرکتها در همه سطوح و اندازهها به منظور موفقیت در محیطهای رقابتی لازم و ضروری است “. شرکتها برای اینکه در بکارگیری استراتژی کارآفرینی شرکتی موفق شوند باید به دنبال این باشند که آیا تسهیلات محیط خود را به نحو موفقیت آمیزی به کار میگیرند یا نه؟
در ۲۰ سال اخیر توجه بسیار زیادی نسبت به تغیر اساسی کارآفرینی از قالب تعریفهای بیشتر عمومی، که شامل ریسک پذیری فردی و نوآوری میشود، و تحقیقاتی که به دنبال مطالعه و بررسی توانایی سازمانها برای نوآوری و تنوع بوده اند شده است (لومپکین و دس[۳۶]، ۱۹۹۶). کارآفرینی شرکتی در تعدادی از کارهای نظری کالینز و پوراس[۳۷] (۱۹۹۶ ) که میگفتند باید تفاوت آشکاری از کارآفرینان مستقل وجود داشته باشد شروع به خود نمایی کرد. کارآفرین اجرایی یا از سازمان خارج شده و سازمانهای جدیدی را خلق میکند و یا اینکه در سازمان موجود نوآوری میکند. لامپکین و دس[۳۸]( ۱۹۹۶) گفته اند که راه انداختن یک کسب و کار جدید میتواند یا از طریق شروع به کار یک بنگاه یا در یک بنگاه فعال انجام شود. هر چند برای پیشبرد و و توسعه کارآفرینی شرکتی تحقیقاتی صورت گرفته است اما هنوز هم کارافرینی شرکتی به صورت مبهم تعریف میشود و در میان محققین هنوز هم راجع به آن تشریک مساعی وجود ندارد.
وسپر[۳۹](۱۹۸۴ ) کارآفرینی شرکتی را تعریف کرد و آن را بصورت بسیار گستردهای مشاهده کرد که شامل دو نوع پدیده و فرایند مجزا میشود: (۱) خلق کسب و کار جدید در سازمان موجود، یا از طریق ریسکهای مشترک یا از طریق نوآوری داخلی (۲) تغیر سازمانها از طریق نوسازی استراتژیک با بهره گرفتن از منابع تخصیص یافته.
یکی از تعاریف جدید کار آفرینی شرکتی متعلق به کویین و مایلز[۴۰] (۱۹۹۹ ) است که گفتند: کارآفرینی شرکتی شامل موقعیت هایی میشود که در آن ها (۱) سازمان موجود کسب و کاری را وارد میکند (۲) یک فرد یا افراد در شرکت از ایدههای شرکتی جدید حمایت کنند (۳) یک فلسفه کارآفرینانه بر دیدگاه سازمانی و کارکردهایش حاکم شود.
بر اساس نظر شارما و کریسمن[۴۱]( ۱۹۹۹) بازسازی استراتژیک و ریسک پذیری شرکت باعث تغییراتی در استراتژی و ساختار سازمان میشوند که ممکن است شامل نوآوری هم باشد. بعد از آن گفته شد که بازسازی سازمانی ممکن است متضمن تجدید ساختار سازمان شود در حالیکه ریسک پذیری شرکت ممکن است مستلزم ایجاد یک کسب و کار جدید شود.
بر اساس نظر کویین و مایلز (۱۹۹۹ ) کارآفرینی شرکتی برای مدتی طولانی به عنوان ابزاری بطور بالقوه معتبری در نظر گرفته میشد که برای ارتقاء و تداوم رقابتهای سازمانی لازم بودند. آن ها همچنین پیشنهاد کردند که کارآفرینی شرکتی میتواند برای بهبود و گسترش جایگاه رقابتی و تغیر شرکت ها، بازارهایشان و صنایع به عنوان فرصت هایی برای نوآوری ارزش آفرین و بهره برداری از عملکرد مثبت بنگاه استفاده شود.
هنگام توضیح و تبین مفهوم کارآفرینی شرکتی کویین و مایلز (۱۹۹۹ ) ۴ متغیر پیشنهاد دادند که عبارت بودند از تولید مجدد پایدار، بازسازی و احیای مجدد سازمانی، نوسازی استراتژیک و تعریف مجدد محدوده.در متغیر تولید مجدد پایدار این مفهوم به عنوان شکلی از کارآفرینی شرکتی که با فعالیت کارآفرینانه در سطح یک شرکت سازگار و هماهنگ است تعریف شد. در تولید مجدد پایدار بنگاهها به طور منظم و مداوم کالا و خدمات جدید را به کار میبرند و بازارهای جدید را در اختیار میگیرند.در بازسازی و احیای مجدد سازمانی این مفهوم با کارآفرینی شرکتی مترادف است همچنین این مفهوم تابعی است که از طریق آن بنگاه به دنبال تداوم یا افزایش رقابت پذیری از طریق تغیر فرایندهای داخلی، ساختارها و قابلیتها است. تمرکز برروی این مفاهیم بدین خاطر است که بنگاه در تغیر سازمانی و نوآوری درونی دقت کند.
همانطور که تعاریف مختلف نشان میدهد، کارآفرینی سازمانی روشی است برای مقابله با تغیرات محیطی و داخل سازمانی که در صورت عدم تحقق کارآفرینی، حیات و بقای سازمان در بلند مدت با مشکل مواجه خواهد شد، زیرا تفکر سازمانی، به سازمان تحرک و پویایی داده ودر سایه آن افراد جرات پیدا میکنند تا ایدههای خود را در شرایط سازمانی مورد آزمون قرار دهند.
کارآفرینی شرکتی است که موجب تغییرات ساختاری، به چالش کشیدن فرهنگ سازمان حاکم، تشکیل تیمهای کارآفرینانه، ایجاد دیدگاه مشترک بین کارکنان و مدیران، برای رسیدن به آرمان سازمان و در نهایت کارآفرین شدن سازمان میشود. «کوین و اسلوین»[۴۲]، کارآفرینی شرکتی را به مفهوم تعهد شرکت به ایجاد و معرفی محصولات جدید، فرآیندهای جدید و نظامهای سازمانی نوین به کار میبرند. «گاث و گینزبرگ»[۴۳] نیز بیان کرده اند که کارآفرینی شرکتی دربرگیرنده ۲ نتیجه است: ایجاد کسب و کار جدید در درون شرکت و تغییر سازمانها از طریق نوسازی استراتژیک. زهرا میگوید؛ کارآفرینی شرکتی، فعالیتهای رسمی و غیر رسمی با هدف ایجاد شرکت جدید در درون سازمان از قبل تاسیس شده، از طریق تولیدات و فرآیندهای جدید، نوآوریها و توسعه بازارها است (کوراتکو و هورنزبی، ۱۹۹۶).
گیسلر[۴۴](۱۹۹۳ ) عقیده دارد که کارآفرینان نه تنها به مهارتهای کارآفرینانه شخصی نیاز دارند بلکه همچنین به توسعه و به کارگیری مهارتهای سازمانی و ارتباطی لازم برای مدیریت یک سازمان نیز احتیاج دارند. فرگوسن و همکارانش[۴۵] (۱۹۸۷ ) اصرار دارند که کارآفرینان گرایش دارند که به سمت سازمانهای تاسیس شده حرکت کنند تا اینکه بتوانند از طریق منابع موجود و جریان سرمایه دست به نوآوری بزنند.
موریس و کوراتکو[۴۶] (۲۰۰۲ ) اشاره میکنند که در بخشی از ادبیات مربوط به کارآفرینی سازمانی مقداری اغتشاش و سر درگمی بین تشابهات و تفاوتهای کارآفرینی شروع کننده و کارآفرینی در یک سازمان از قبل تاسیس شده وجود دارد. در مورد شباهتهای بین کارآفرینی شروع کننده و کارآفرینی تاسیس شده مولفان به نکات زیر اشاره دارند:
-
- هر دو مستلزم فرصت بازنگری و تعریف هستند.
-
- هر دو به یک مفهوم یکسان از کسب و کار نیاز دارند که از یک کالا، فرایند یا خدمت شکل میگیرد.
-
- هر دو بوسیله افرادی انجام میشوند که با یک تیم کار میکنند که هدف آن ها سود است.
-
- هر دو نیاز به کارآفرینانی دارند که قادر باشند دیدگاه خود را با مهارتهای مدیریتی، شور و شوق خود را با واقعیت بینی و پیشگامی خود را با پشتکار و حوصله هماهنگ و متعادل کنند.
-
- هر دو مشمول این مفهوم هستند که در مرحله تکوین و شکل گیری بسیار آسیب پذیر هستند و نیاز به این دارند که همیشه خود را سازگار و منطبق گردانند.
-
- هر دو به دنبال ایجاد ارزش و پاسخگویی به مشتری هستند.
-
- هر دو با ریسک مواجه بوده و به استراتژیهای مدیریت ریسک نیاز دارند.
-
- هر دو نیاز به کارآفرینانی دارند که برای اعمال نفوذ بر منابع استراتژیهای سازنده و بدیع را توسعه وگسترش دهند.
-
- هر دو با ابهامات مهمی روبرو هستند.
-
- هر دو به استراتژیهای نتیجه بخش احتیاج دارند.
موریس و کوراتکو ( ۲۰۰۲ ) به تفاوتهای بین کارآفرینان شروع کننده و کارآفرینان شرکتی اشاره میکنند.
-
- در کارآفرینی شروع کننده، کارآفرین ریسک را میپذیرد اما در کارآفرینی شرکتی بجز ریسک مربوط به حرفه یا شغل بقیه ریسکها را نیز میپذیرند.
-
- در کارآفرینی شروع کننده، کارآفرین فردی صاحب ایده و کسب و کار است اما در کارآفرینی شرکتی معمولا شرکت صاحب ایده است و حقوق معنوی مربوط به کارآفرین فردی سهم خیلی کمی در کسب و کار دارد.
-
- در کارآفرینی شروع کننده به طور نظری پاداش کارافرین فردی نامحدود است در حالیکه در کارآفرینی شرکتی یک ساختار سازمانی برقرار است که پاداشهای کارآفرین و کارمند را محدود میسازد.
-
- در کسب و کار هایی که به تازگی شروع میشوند یک اشنباه استراتژیک به معنی ورشکستگی فوری است در حالیکه در کارآفرینی سازمانی در برابر اشتباهات مدیریت از انعطاف پذیری بسیار بالایی برخوردار است.
-
- در کارافرینی شروع کننده، کارآفرین نسبت به تاثیرات بیرونی بسیار حساس است اما در کارافرینی شرکتی، سازمان از تاثیرات و نیروهای بیرونی تا اندازه زیادی مصون است.
علاوه بر مواردی که ذکر شد بزرگترین تفاوت بین کارآفرین فردی، کسب وکارهایی که تازه شروع میشوند و کارآفرینی شرکتی بر اساس نظر موریس وکوراتکو( ۲۰۰۲) این موارد است: انعطاف پذیری در برنامه ربزی، رقابت ایدههای نو، سرعت فرایند تصمیم گیری، عملکردهای رفتاری سازمان (فرهنگ شرکتی در برابر فرهنگ فردی)، تخصیص منابع و مقیاس برنامه ریزی استراتژیک است.
در نهایت، موریس و کوراتکو (۲۰۰۲) به وسیله بررسی مفاهیم استراتژیک هر دو مورد یافتههای خود راجع به کارآفرینی شرکتی و سازمانهای تازه تاسیس شده را خلاصه کردند. تحقیقات آن ها اشاره میکند که فعالیتهای کارآفرینانه پایدار از طریق تخصیص منابع یک سازمان تاسیس شده واقعیت بیشتری مییابند.
کوراتکو و هاتجس[۴۷] (۲۰۰۱) برای توضیح بیشتر کارآفرینی شرکتی یک تیپو لوژی از ویژگیهای مدیریتی کارآفرینی شرکتی را بیان داشتند که خصوصیات و رفتارهای مشترک در بین سازمانهای مبتنی بر کارآفرینی شرکتی مرسوم را ارزیابی میکرد.
متغیرهای مربوط به تیپولوژی سلسله مراتب کارآفرینی سازمانی عبارتند از:
شروع کننده ( مبتکر ): فرد یا افرادی است که اتفاقات یا فعالیتهای کارآفرینانه را شروع میکند آنان یا بوسیله مبتکران تحلیل کننده ” نیروهایی که تغیرات در محیط خارجی کسب و کار را تحلیل میکنند” یا بوسیله تداوم ابتکارات نوآورانه همراه میشوند.
پشتیبان / تسهیل کننده: فرد یا گروهی است که از فعالیتهای مبتکر طرفداری میکنند و از طریق حمایتهای مالی یا حمایتهای مدیریتی این فعالیتها را مورد حمایت قرار میدهند. پشتیبان / تسهیل کننده ممکن است یک مورد داخلی یا یک سازمان علاقه مند خارجی از قبیل آژانسهای دولتی )USDA( و موسسات یا یک تامین کننده خصوصی باشد.
حامی / مدیر: فردی است که به تسهل پروژه کمک میکند و به طرق مختلف فعالیتهای نوآورانه را در مراحل مختلف هدایت میکنند.