معنی و مفهوم: وقتی که بر سر سفرهی این زندگی، خوراک تو غم و اندوه شده است، بساط این سفره را جمع کن و به این زندگی پایان بده.
آرایههای ادبی: خوان زندگی اضافهی تشبیهی است. جگر خوردن، کنایه از غم و اندوه خوردن است.
۸۶ - نیسـت در حلقــهی جهــان یـک اهــل
پـــای اهلیّـــت از میــــان بـــرگیــــر
واژگان: اهلیّت: سزاوار بودن، لیاقت. (غیاث)
معنی و مفهوم: در این جهان بزرگ یک نفر شایسته و اهل دل یافت نمیشود، تو هم اهلیّت و شایستگی خود را نشان نده و دیگر اهل و سازگار مباش.(اهلیت و شایستگی در جهان وجود ندارد)
آرایههای ادبی: حلقهی جهان اضافه تشبیهی و پای اهلیّت اضافهی اقترانی است.
۸۷ - اهــل دل کــس نـیافـت ز اهـل جهــان
بـــرو ای دل، دل از جهـــان بـــرگیــــر
معنی و مفهوم: هیچ کس در این جهان، یک نفر اهل دل پیدا نکرده است. ای دل، تو هم امید به مردم این جهان نداشته باش.
آرایههای ادبی: دل از جهان برداشتن کنایه از نا امید شدن از جهان است. جهان در بیت تکرار شده است.
۸۸ - دو بــه دو بـــا حـریف جــان بنشــین
یــک بــه یــک غــدر آسمـان بــرگیــر
واژگان: غدر: بی وفایی، خیانت. (معین)
معنی و مفهوم: جان را به عنوان حریف و همنشین خود برگزین و با او در خلوت و تنهایی بنشین و تمام بی وفاییها و پیمان شکنیهای آسمان را برشمار و مشخص کن.
آرایههای ادبی: دو به دو نشستن کنایه از با هم در خلوت نشستن بدون حضور اغیار است. یک به یک کنایه از همه چیز است. بین یک به یک و دو به دو ایهام تناسب میباشد.
۸۹ - بــس خـراب اســت لهــو خـانــهی دهــر
بنــگه عمـــر، از آسمــــان بـــرگیـــر
واژگان: لهو خانه: جای لهو و بیهودگی، خانهی لهو. (دهخدا)
معنی و مفهوم: روزگار که مانند خانهای پر از سرگرمی و بیهودگی است بسیار خراب و ویران است، تو نیز به آسمان و کارهای آن دل خوش نباش و به آن تکیه نکن.
آرایههای ادبی: لهو خانهی روزگار، اضافهی تشبیهی و بنگه عمر، اضافهی استعاری است.
۹۰ - بـــر در نقــب ایـــن خــــراب، تـــو را
تــا نگــیرنـــد، نقــب از آن بـــرگیـــر
معنی و مفهوم: این دنیای ویران و ناپایدار، ارزش آن را ندارد که در آن نقب بزنی (به آن دل ببندی) زیرا بهرهای از آن نخواهی برد، قبل از آن که تو را بر در این نقب ببینند و شرمنده شوی، آن را رهاکن.
آرایههای ادبی: خراب استعاره از دنیا است. نقب برگرفتن کنایه از رها کردن است. نقب و نقب در بیت تکرار به وجودآورده است.
۹۱ - گــل انصــــاف کــــار، خــاقــانــی
خســک از راه دوستـــــان بــــرگیــــر
واژگان: خسک: خار کوچک، خس، خار. (معین)
معنی و مفهوم: ای خاقانی، عدل و انصاف داشته باش و مشکلات و موانع سر راه دوستان را بردار تا آسیبی نبینند.
آرایههای ادبی: گل انصاف اضافهی تشبیهی و خسک کنایه از موانع است.
۹۲ - چــون منـوچـهر خفتـه در خـاک اســت
مهــر از ایـن شـوم خــاکـدان بــرگیــــر
واژگان: منوچهر: ابوالهیجا فخرالدّین، منوچهر شروان شاه ممدوح خاقانی (فرهنگ لغات)توضیحات
معنی و مفهوم: ای خاقانی، وقتی که منوچهر شروان شاه، از جهان رفته و در خاک گور خفته است، تو دیگر امیدی برای زیستن نداری؛ پس دل از این دنیای نامبارک بردار و به آن امید نداشته باش.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آرایههای ادبی: شوم خاکدان کنایه از دنیاست.
توضیحات :
منوچهر: خاقان اکبر، ابوالهیجا فخرالدّین منوچهر بن فریدون شروان شاه که خاقانی به وسیلهی ابوالعلاء به دربار او راه یافت و تخلّص خویش را از لقب او گرفت … منوچهر دوم به حکم سکهها معاصرالمقتفی بالله (۵۳۰- ۵۵۵) بوده و بنا بر قول خاقانی سی سال حکومت کرده و خاقانی تخلّص خود را از او گرفته است. شروان شاهان در این موقع تابع سلاجقهی عراق بودند و بعد از انقراض ایشان زیر نفوذ امرای گرجی واقع شدند. (مقدّمهی دیوان خاقانی، ۱۳۸: سی و پنج و سی و شش)
۹۳ - میــوهی دولــت منــوچــهر اســت
اخســتان، افســـر کیــان ملـــوک
واژگان: دولت: اقبال، نیک بختی. (معین)
معنی و مفهوم: اخستان، ثمره و میوهی درخت بخت و اقبال منوچهر است. او تاج سر و سرور پادشاهان بزرگ است.
آرایههای ادبی: میوهی دولت اضافهی استعاری است. شاه به تاج سر بزرگان مانند شده است. بخت و اقبال منوچهر به درختی شبیه شده است که میوهی آن درخت، اخستان میباشد.
بند نهم :
کلمات قافیه: زمانه، دانه، آستانه و …
حروف اصلی قافیه: انه