انواع مدعیان دروغین
در هر عصری عدهای به دروغ، ادعای مهدویت نموده یا دیگران چنین نسبتی به آنها دادهاند و بدین وسیله فرقههایی ایجاد کردهاند چه در دوره غیبت ضغری و چه در دوره غیبت کبری البته ادعاهای این افراد به صورتهای متفاوتی ارائه شده است و دسته بندی این ادعاها برای تشخیص مخاطبین بهتر و راحتتر خواهد بود.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
لذا دراینجا به بحث انواع مدعیان دروغین پرداخته میشود:
۱-ادعای نیابت خاصه
بعضی ادعاهای نیابت خاصه دارند یعنی مستقیماً از طرف امام زمان برای کارهایی که ایشان به خاطر غیبت نمیتوانند انجام دهند مأموریت دارند که این کارها را انجام دهند؛ هر موقع که بخواهند میتوانند امام را ببینند و رابطه مستقیم با حضرت دداشته باشند و وجوهات را از مردم دریافت نمایند.[۱۷۶]
علت ایجاد ادعا
امام هادی و امام حسن عسکری uبه خاطر شرایط خاص اجتماعی کمتر در مجامع عمومی حضور مییافتند؛ و در زمان حیات خود، نمایندگانی برای خود انتخاب کرده بودند که مردم بیشتر اوقات به واسطه آنها با این دو امام بزرگوار ارتباط برقرار کنند و مسائل شرعی و حوائج اجتماعی و مشکلات زندگانی خود را مطرح سازند. مردم تقریباً در آن زمان به این روش عادت کرده بودند. علّت اساسی پیش گرفتن چنین روشی، زمینه سازی برای دوران غیبت صغری بود که باید مردم بدون ارتباط مستقیم با امام خویش زندگی کنند و مشکلات خویش را از طریق نمایندگانی مطرح سازند. بعد از شهادت امام حسن عسکری uو آغاز غیبت صغری ۲۶۰ هـ.ق. ارتباط مستقیم مردم با امام خویش قطع گردید. «نواب خاص» کار و فعالیت خود را آغاز نمودند و به صورت پنهانی تلاشهای خود را برای اثبات وجود امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) برای خواص و رفع شک و تردید از قلوب آنها، و راهنمایی مردم به سوی امام (عجلالله تعالی فرجه الشریف) و اخذ وجوهات شرعی و موقوفات و هبه های شخصی به امام uرا ادامه دادند و از تفرقه شیعیان جلوگیری کرده و رهبریّت و هدایت عموم دوستداران اهل بیت uرا به دست گرفتند. و کم کم با این شیوه انس گرفتند و کارهای خود را از طریق «نواب» انجام می دادند و از سراسر بلاد اسلامی اشخاص و اموال به سوی آنها سرازیر گردید.[۱۷۷] از همان زمان غیبت صغرای حضرت u ادعاهای دروغین شروع و در کنار آن چهار نماینده خاصّ امام uکه مأموریت داشتند، خیلی افراد ادعا کردند و نامههای متعددی از طرف امام uدر رد و تکذیب آن دروغگوها صادر شده است؛ حتی مواردی هست که حضرت آنها را لعنت کردهاند. زمان غیبت صغرای حضرت زمان خیلی مشکلی بود، چون نمایندههای حضرت باید مخفی میماندند تا دولت آنها را دستگیر و اذیت نکند، چنانچه حسین بن روح سالها زندانی بود و امام زمان u مصلحت نمیدانستند که او را از زندان نجات بدهند و چند سالی در زندان ماند. از طرف دیگر نمایندههای حضرت باید از خودشان معجزه هم نشان میدادند که بگویند ما با امامuارتباط داریم. لذا بین دو محذور قرار گرفته بودند. البته امامuهم خیلی آنها را تأیید میکردند. گاهی معجزه به دستشان جاری میشد و از درون کیسههایی که مردم برای امامuفرستاده بودند، خبر میدادند. گاهی دستور صادر میشد که دیگر پولی از کسی به عنوان وجوهات نگیرید، پولها را به فلانجا ارجاع دهید. گاهی میخواستند شیعهها را شناسایی بکنند؛ نامه از طرف حضرت صادر میشد که بگویید از این مدت، نه کسی کربلا برود و نه سامرا. چون گفته بودند شیعیان را از این طریق شناسایی و دستگیر بکنید و از آنها اطلاعات بگیرید. تا جایی که مدتی بود شیعیان دیگر به کربلا و سامرا نمیرفتند. تا اینکه دستور رسید که بروید. آن زمان، زمان خیلی سختی بود.
در زمان غیبت کبرا یک مقدار از جهتی سختی کمتر شد چون ارتباط کمتر شد و لذا آن سودجوییها کمتر بود. اما در عین حال چهار، پنج نفر ادعا کردند که برخی را هم اعدام کردند ولیکن هر چه جلوتر آمده است مثلاً در زمان خود ما برخی به یک نحوی ادعا میکنند که پذیرش عمومی داشته باشد. مثلاً کسی میگوید حاجتهایتان را به من بگویید تا من نزد امام(ع) ببرم. اگر یک مقدار جرئت بیشتری پیدا کند مثل محمدعلی باب که کمکم گفت من خودم باب امام زمانم. یک مقدار که گذشت، دید مریدهای احمقی دارد گفت من خودم امام زمانم، کمکم رسید به خدا و پیغمبر و ادعاهای بالاتر کرد. برخی سودجوییها اینچنین است، تا زمانی که ببینند مخاطبان و مریدانشان پذیرش دارند ادعا میکنند.[۱۷۸]
۲- ادعای بابیت
بعضی ادعای بابیت میکنند یعنی آنها باب و واسطه ارتباط با امام زمان هستند میتوانند پیامی را از امام آورده یا پیامی را برای امام ببرند مثل علی محمد باب.
۳-ادعای مهدویت
برخی نیز پا را فراتر گذاشته ادعای مهدویت (خود امام زمان) میکنند و مردم چون تحت فشار مسائل اقتصادی و ظلم و… هستند و دنبال ناجی میگردند، یک شخص را به عنوان مهدی میپذیرند تا بتوانند از مشکلات خود رهایی یابند.[۱۷۹]
۴-ادعای اطرافیان
برخی هیچ ادعایی ندارند ولی اطرافیان میگویند تو مهدی هستی! خود فرد از اطرافیان میپرسد شما چه علائمی سراغ دارید که من مهدیام، و آنها نشانههایی پیدا میکنند و به او انتساب میدهند.
۵-نیابت عامه
نیابت عامه عدهای خود را به جای علمای ربانی، مراجع عظام تقلید و فقها و… معرفی میکنند، با این که در این دوران عقل و نقل، وظیفه همه را روشن ساخته و آن، مراجعه به علما و فقها است اینان راهی جدای از قرآن و سنت و عقل برگزیده و سیر و سلوکی معرفی میکنند و ره نرفته، ره میآموزند.[۱۸۰]
۶-ادعای همسری امام زمان[۱۸۱]
علت ادعای مدعیان دروغین
۱-مشکلات روحی و روانی، عقده خود کم بینی و مطرح کردن خود ۲-نفسانیات و مشکلات اخلاقی و ضعف ایمان ۳-هوی و هوس و خواستههای دنیوی و جاه و مقام ۴-توهم و خیال پردازی ۵-جهل و ناآگاهی ۶-سکوت اندیشمندان و عالمان یا به موقع و مناسب تصمیم نگرفتن ۷-مشکلات سیاسی، تأثیر یاری اجانب مثل فریفتن محمد علی باب و…۸-عدم معرفت به جایگاه و شأن امام و جانشینان ایشان.[۱۸۲] ۹-انقطاع فکری و فرهنگی از فرهنگ انتظار و مهدویت[۱۸۳] ۱۰-جمع آوری مرید و به دست آوردن سرمایههای انسانی علاوه بر سرمایه ظاهری و اموال. ۱۱-انجام اعمال نامشروع و رفع نیازهای مادی و شهوانی.[۱۸۴] ۱۲-حالتهای روانی، فرهنگی و رسانهای پشتیبان این یاوهگوییها ۱۳-فراغ دینی و خالی بودن فضای عقلی و فرهنگی ۱۴-وجود تناقض در شرایط و اوضاع تربیتی و دینی.[۱۸۵]
علت پذیرش و گرایش مردم به مدعیان
۱-زمینههای فکری جامعه دیندار ایرانی
مردم کم اطلاع و غافل تحت تأثیر عقاید صوفیه، شخصیه و اسماعیلیه قرار گرفته و فضای فکری و فرهنگی خاصی برای آنها ایجاد شد، در این راستا افکار مدعیان را که ظاهراً با آموزههای مهدویت همراه شده بودند پذیرا شدند.[۱۸۶]
۲-متون دینی ضعیف یا تحلیل نشده
شکل و نوع زندگی امام زمان از جمله محورهای خاص عقیدتی و از ابهامات شیخیه است، لذا این ابهام در شخصیت و ویژگیهای امام زمان نزد شیخیه علاوه بر این که خود زمینه ساز پیدایش بابیه و ادعاهای متعدد و متفاوت علی محمد باب و پذیرش پیروانش میشد از سوی دیگر باعث گشت پیروان و گردندگان به شیخیه دیگر لزوماً منتظر شخصیت حقیقی موعود اسلام نباشند و به اصطلاح آماده پذیرش تجلی یا مظهر او در افراد دیگر باشند، به عبارت دیگر: مجموع عقاید فوق باعث میشد، مردم احساس کنند نیاز به واسطه فیضی هست که بین امام و امت قرار گیرد و مردم را به امامی که دور از دست است برساند و این همان رکن رابع یا شیعه کامل است.
به همین دلیل بود که وقتی علی محمد باب ادعای بابیت کرد گروهی از شاگردان شیخی مسلک به وی پیوستند و اعتراض نکردند و حتی نپرسیدند منظور از بابیت چسیت.
۳-سوء استفاده از متون ضعیف یا جعلی
یک نمونه از اخباری که مورد استناد شیخیه واقع شده خبر «مجدِّد» است، متن حدیث چنین است که «عَن رَسول الله قال اَنَ الله یَبعَثُ بهذِه الامه علی رأس کُل مئهِ سنهٍ من یُجَدِّدُ بها دینها» ترجمه: خداوند برای این امت در هر صد سال کسی را میفرستد که دین را بواسطه او تازه میکند.»
برخی از شیخیها گفتهاند: شیخ احمد احسایی، مجدِّد است.
استاد شهید مطهری در گفتار [خود] آن رد میکند.[۱۸۷]
۴-نقش بیگانگان و استعمار
قرآن کریم دشمن اصلی پیامبران و راه حق را سردمداران کفر و اطرافیانش میداند و از آنان به عنوان مترفین (غرق شده در لذایذ مادی) و ملأ (سران و بزرگان قوم) یاد میکند.[۱۸۸]
و کفر و استکبار صفت اصلی این دشمنان بوده است این مسأله در مورد مدعیان مهدویت و از جمله فرق بابیه و بهائیه نیز صدق میکند که نمونههایی نقش استعمار در حمایت از آنان ذکر میشود.
۱-هنگام اعدام باب و یارانش، کنسول روسیه از اعدامیان، نقاشی تهیه کرد و جسد باب را نیز پنهان کردند. ۲-شورش بابیه در زنجان با کمک دولت عثمانی و نیز بریتانیا انجام شده است. ۳-تخریب علما توسط استعمار؛ جهت تقویت جبهه مدعیان. برخی نویسندگان اصل ظهور فرقه بابیه و بهائیه را به طور کامل به بیگانگان نسبت میدهند.[۱۸۹]
۵-جهل مردم و عوام فریبی مدعیان
همواره افراد یا گروههای مدعی میکوشند از حوادث به نفع خود استفاده کنند و آنها را خارق العاده جلوه دهند، لذا در وقایع اعدام باب، مقاومت بابیه در قلعه طبرسی و حوادث مشابه، نمونههایی دیده میشود که زمینه سوء استفاده برای فریب تودههای مردم را داشته است. به عنوان نمونه برای جریان اعدام باب اتفاقی افتاده است که خلاصه آن را نقل میکنیم:
«صدای تیرها بلند گردیده… اما باب؛ پس: تیر به طناب وی خورده، طناب بریده شده و او به زمین افتاده بود و فوری به درون یکی از حجرههای سربازخانه که نزدیک محل سقوط وی بود فرار کرده، در آن جا پنهان شده بود… چون مردم باب را ندیدند، فریادشان بلند شد و در وهم و خیال افتادند پیش خود چنین فکر کردند آیا باب به هوا پرواز کرد؟ آیا به آسمان رفته؟ آیا از نظرها غایب شده؟…
سرجوخههای لشکر از هیجان مردم و هجوم آنها به وحشت افتادند… [لذا فرمانده آنها باب] را در یکی از حجرات پیدا کرده… از حجره بیرون کشید….»[۱۹۰]
این نمونه از رفع خطرهای موقت از مدعیان، یکی از مواردی است که به عنوان دلیل حقانیت مورد سوء استفاده آنها واقع می شود و از سوی دیگر همین عامل نزد گروهی از مردم، به عنوان قرینهای بر شکست ناپذیری و الهی بودن آن مدعیان تلقی میشود.[۱۹۱]
۶-شخصیت فریبنده مدعیان
به طور کلی مجموعه عملکرد فرد ممکن است باعث ایجاد جذابیت وی و شگفتی مردم شود و عوام که قدرت تحلیل و دقت ندارند تنها به استناد غیر عادی و شگفت آور بودن اعمال فرد، شخصیتی استثنایی و دارای قدرت فوق العاده برای او تصور کنند. به عنوان مثال: گفته شد، علی محمد شیرازی در ایامی که هوای بوشهر بسیار گرم بود و آب در کوزه میجوشید از صبح تا شام بر بالای بام خانه میایستاد و رو به آفتاب اذکار میخوانده است و مردم نادان و غافل چنان میپنداشتند که باب آفتاب پرست است. حتی او به سید ذکر شهرت یافت و به گردآوری و رونویسی مناجاتها و ادعیه اسلامی پرداخت و کمکم دعانویس و مناجات پرداز شد.[۱۹۲]
۷-مرحلهای بودن ادعاها
توجه در مرحلهای بودن ادعاهای مدعیان، این نکته را روشن میکند که تغییر ملایم و تدریجی در باورهای مردم امری محال نیست. چنان که در طول تاریخ نیز برخی مسلمانان که سالیان در سپاه حضرت رسول اکرم e شمشیر میزدند، در برابر وصی یا اهل بیت او (و البته به عنوان دینداری و وظیفه) جنگیدند و در زمان ظهور حجت نیز این انحرافها روی خواهد داد. مانند علی محمد باب که ابتدا ادعای نیابت کرد پس از مدتی ادعای مهدویت سپس نبوت و حتی الوهیت و خدا آفرینی کرد.[۱۹۳]
۸-غفلت و عدم توجه مردم به تناقضها
یکی دیگر از عوامل آن است که پیروان بدون توجه به دوگانگیها، ادعاها را پذیرفتهاند.
یک نمونه: حسینعلی بهاء در اشرافات ص ۲۴ مینویسد: «آن کتاب (بیان) نفع نمیبخشد و به آن تمسک ننمایید.» اما خود حسینعلی در کتاب اقتدارات ص ۴۵و۴۶ و ۱۰۳ چنین آورده است: «هر کس بگوید کتاب بیان- نوشته میرزا علی محمد- نسخ شده ظالم است.»
توجه به این مطالب نشان میدهد که رهبران بهایی از سویی برای حفظ موقعیت و اثبات ادعایشان نیاز به حفظ مشروعیت باب و کتابهای آنها داشتهاند تا خود را مصداق وعدههای باب بدانند ولی از سوی دیگر چون وصیت باب برای جانشینی صبح ازل بوده است و وعدههای باب در جسینعلی بهاء منطبق نبوده، ابتدا گفتهاند که به کتاب و نوشتههای باب تمسک نکنید؛ ولی متأسفانه گردندگان به بهائیت به این تناقض آشکار توجه نکردهاند.[۱۹۴]
۹-خلأ معنوی پیروان
یکی از ویژگیهای مشترک مدعیان مهدویت و نیابت و… آن است که برنامه خود را با نوعی عرفان کاذب همراهی کنند، به عنوان نمونه در جریان بابیه و بهائیه ادعای فنا شدن در خداوند و آمدن مظاهر متحد با خداوند و طهارت همه اشیاء و رفع بسیاری از حرامها به دلیل عارفانه (به زعم آنها) دیده میشود، که توجیه آنها رسیدن به حقیقت و ولایت و اهمیت نداشتن آن جزئیات بودهاند.[۱۹۵]
انتظار پیمودن ره صد ساله در یک شب باعث میشود که مؤمنان و خصوصاً جوانان تصور کنند گه عرفانهای اسلامی حاصل است لذا به راههای دیگر که توسط مدعیان مطرح میشود وی میآوردند.