اصلاحات بنیادین رضاشاه ایجاد ارتشی قدرتمند بود که قدرت دولت را در همه جا به اجرا درمی آورد. در حقیقت ارتش، دیوان سالاری و حکومت به طور اخص(کابینه و مجلس)، سه ستون نهادین نظام را تشکیل میدادند. ارتش از حالت اولیه فوج چندهزار نفره قزاق در دهه ۱۹۲۰(۱۳۰۰) به ۱۲۶۰۰۰ مرد مسلح دائم تبدیل شد و در سال ۱۳۲۰ امکان بسیج ۴۰۰۰۰۰ نفر نیز وجود داشت که خدمت نظام وظیفه اجباری برای همه مردان ایجاد چنین نیرویی را ممکن میساخت. ویژگی مهم دیگر دولت مطلقه مدرن رضاشاه پس از تشکیل ارتش ملی و متمرکز ساختن منابع قدرت ایجاد یک دستگاه اداری نوین بود که به نوبه خود نقش مهمی در نهادینه شدن قدرت و پیشبرد برنامه های نوسازی و توسعه ایفا کرد. در ایران عصر قاجار با وجود خودکامگی دولت، شبکه گسترده و متمرکز بورکراتیک وجود نداشت. نوسازی نظام آموزشی نیز که توسط رضاشاه برای خارج کردن نظام آموزشی ایران از کنترل روحانیون به انجام رسید، بیشترین تأثیر را بر ساختار اجتماعی و اقتصادی ایران بر جای گذاشت.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در زمینه صنعتی شدن نیز استراتژی دولت روی آوردن به سیاست جایگزینی واردات بود. دولت با ایجاد انحصارات حکومتی، تامین مالی کارخانه های نوین و اعطای وام های های کم بهره به کارخانهداران از طریق بانک ملی، سرمایهگذاری صنعتی را تشویق مینمود (افضلی، ۱۳۸۶: ۴۴۷). در نهایت دولت رضا شاه بهرغم متمرکزساختن قدرت و انجام یک سری اصلاحات صوری نظیر وحدت لباس، توسعه بورکراسی و ارتباطات نتوانست تشکلهای ماقبل سرمایهداری مانند زمینداران بزرگ، ایلات و عشایر را بهطور کامل از میان بردارد و در نتیجه در انجام کارویژه اقتصادی خود شکست خورد. وی در شهریور ۱۳۲۰، به وسیله همان کسانی که او را به قدرت رسانده بودند از قدرت برکنار شد. از تهاجم متفقین در شهریور ۱۳۲۰ (۱۹۴۱م)، و برکناری رضاشاه تا سقوط حکومت ملی گرا و مردمی مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲(۱۹۵۳م)، کنترل سلطنت خودکامه در ایران کاهش یافت. محمدرضاشاه به دنبال این کودتا با پشتیبانی سازمان سیا به قدرت بازگشت و خودکامگی بار دیگر بر فضای کشور حاکم گشت.
حکومت پهلوی با حوادث زیادی مقارن بود؛ نظیر موروثی کردن حکومت در قانون اساسی مشروطه، توسعه استبداد، سوء استفاده از محملهای قانونی، تغییر مسیر آرمان سیاسی ملت که در مشروطیت جلوهگر شد، یکپارچهسازی کشور و توسعه ناسیونالیسم ایرانی، بنیادگذاری نهادهای اقتصادی-اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نوین، اشغال نظامی ایران در جنگ جهانی دوم، خلع رضاشاه به دست متفقین و تبعید وی به موریس، نفوذ و سلطه امریکا در ایران، ورود ایران به سیکل رقابتهای دوران جنگ سرد و پیوستن به اردوگاه غرب. در مجموع، سلسله پهلوی به مدت ۵۳ سال، از ۱۳۵۷-۱۳۰۴ هـ . ش (۱۹۷۸-۱۹۲۵م)، در ایران حکومت کرد و نهایتاً با تکامل یافتن نیروهای سیاسی مخالف داخلی که هویتی اسلامی و دینی داشتند، به چالش خوانده شد و با نقشآفرینی سیاسی ملت در انقلابی دیگر به رهبری امامخمینی(ره)، در سال ۱۳۵۷ هـ . ش(۱۹۷۹م)، سرنگون شد و انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
۲۰- حکومت جمهوری اسلامی: اراده و نقشآفرینی سیاسی ملت ایران در فرایند انقلاب اسلامی، به پیروزی مردم در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ هـ . ش (۱۹۷۸م)، منجر شد و نظام جمهوری اسلامی با رأی اکثریت مطلق (۲/۹۸ درصد) مردم در رفراندم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ هـ . ش (۱۹۷۹م) تأسیس شد و تا اکنون بهعنوان حکومت رسمی ایران با تأسیسات و نهادهای قانونی مندرج در قانون اساسی، قدرت را به دست دارد. این حکومت اولین تجربه نظام جمهوری اسلامی در تاریخ سیاسی ایران و نقطه پایانی برای سیستم یکنواخت شاهنشاهی محسوب میشود. حکومت جمهوری اسلامی ایران که اصل استقلال سیاسی از قدرتهای رقیب در جنگ سرد، بهویژه امریکا را سرلوحه برنامه سیاسی خود قرار داده بود و از طرفی در دنیای اسلام با استقبال نسبی مسلمانان آزاده روبرو بود، به شدت مورد غضب رقبای منطقهای و قدرتهای جهانی قرار گرفت و فشارهای زیادی را از بیرون مرزهای خود متحمل شد که از موارد مشخص این فشارها میتوان به تهاجم گسترده نظامی عراق به ایران طی سالهای ۱۳۶۷-۱۳۵۹هـ . ش(۱۹۸۸-۱۹۸۰م)، تهدیدات نظامی و سیاسی امریکا، منزوی ساختن ایران در صحنه بینالمللی، تحریم اقتصادی امریکا علیه ایران، فعال شدن جنبشهای سیاسی معارض در قلمروهای قومی حاشیه، نظیر کردستان، ترکمن صحرا و خوزستان، توسعه بحرانهای اجتماعی، سیاسی و امنیتی در داخل کشور تا سر حد ترور دولتمردان تراز اول و شخصیتها و چهرههای سیاسی برجسته اشاره کرد(حافظنیا، ۱۳۸۱: ۲۳۵-۲۲۴). ( http://sarbazrahbari. blogfa. com/post-. aspx)
جدول ۴-۱ سیر تاریخی حکومتها در ایران
حکومتها | گسترش افزایش و کاهش فضایی | اختیارات | نوع سازمان |
حکومت ماد | از غرب تا خلیجفارس، آذربایجان، خوزستان، خراسان و قفقاز | پادشاه | سازمان حکومتی و اداری |
هخامنشیان | از ماوراءالنهر تا سند و پنجاب و از شبه جزیره عربستان تا ماورای قفقاز و از شمال آفریقا تا مدیترانه و جنوب شرقی اروپا | فرمانده قوا- دبیر | سازمان دولتی |
اشکانی | از شرق آمودریا تا ترکیه و قفقاز و دریای سیاه و بینالنهرین | مجلسی مرکب از نجبا، خاندانهای اشرافی و رهبران دینی | سازمان سیاسی- اداری |
ساسانی | از بین النهرین تا پنجاب و از قفقاز تا ماوراءالنهر |
پاذگسبان(نایبالسلطنه) | سازمان سیاسی- فضایی |
اسلامی | از شرق تامنطقه کاشغر | امیران | سازمان قومیت |
غزنویان | تا ماوراء النهر، خوارزم، سند و پنجاب، اصفهان، ری و همدان | امیر یا حاکم | سازمان قومیت |
سلجوقیان | از ماوراءالنهر تا بینالنهرین، آسیای صغیر و سواحل مدیترانه | امیر یا حاکم |