۱-۸-۲ تعیین شاخص سنجش آسیب پذیری
در این مطالعه آسیب پذیری از طریق فرمول زیر شامل سه مؤلفه اصلی ظرفیت سازگاری، حساسیت و در معرض قرار گرفتن محاسبه می شود.
آسیب پذیری = ( حساسیت + در معرض قرار گرفتن) - (ظرفیت سازگاری)
۲-۸-۲ تعیین وزن شاخص های ارزیابی آسیب پذیری
برای سنجش آسیب پذیری علاوه بر تعیین شاخص های آسیب پذیری، تعیین وزن هر یک از این شاخص ها باید صورت گیرد (سونگ و همکاران، ۲۰۱۰). توزیع عامل وزن به طور مستقیم بر نتایج حاصل از ارزیابی آسیب پذیری تاثیر می گذارد (ین و همکاران[۱۰۵]، ۲۰۱۱). در طول سال های گذشته روش های متعددی برای تعیین وزن شاخص برای ارزیابی آسیب پذیری استفاده شده است. برخی از این روش ها شامل؛ قضاوت متخصصین[۱۰۶] (کلی و همکاران[۱۰۷]،۱۹۹۹ و کلی و پرت،۲۰۰۰)؛ تحلیل مؤلفه اصلی[۱۰۸] (ایستر[۱۰۹]،۱۹۹۹؛ کاتر، بروف و شیرلی[۱۱۰]،۲۰۰۳)؛ ارتباط با حوادث گذشته[۱۱۱] (بروکس و همکاران،۲۰۰۵) و روش منطق فازی[۱۱۲] (ایکن و تاپیا[۱۱۳]، ۲۰۰۸) می باشد. هر یک از این روش ها برای انتخاب شاخصی که بیشترین میزان آسیب پذیری را تشکیل می دهند، به کار می رود. هنوز روش استانداردی برای وزن دهی متناسب با هر یک از روش های سنجش آسیب پذیری به طور دقیق تعیین نشده است(درسا، ۲۰۰۸).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شکل ۱۷-۲ مدل سنجش آسیب پذیری
۹-۲ مروری بر پژوهش های انجام شده
۱-۹-۲ مطالعات خارجی:
فورد و اسمیت (۲۰۰۴)، آسیب پذیری را به عنوان تابعی از قرار گرفتن در معرض تنش آب و هوایی و ظرفیت سازگاری برای مقابله با این تنش مفهوم سازی کردند. چارچوب تحلیلی مطالعات موردی، افراد جامعه را شامل می شود و اطلاعات منابع مختلف را ترکیب می کند، هم به در معرض قرار گرفتن و سازگاری های فعلی و هم مشخص کردن قرار گرفتن در معرض و ظرفیت سازگاری آینده می پردازد. ارزیابی آسیب پذیری فعلی نیاز به تجزیه تحلیل و مستند سازی تجارب جوامع مواجه با خطرات اقلیمی دارد (قرار گرفتن در معرض فعلی) و گزینه های سازگاری و استراتژی های مدیریت منابع به کار گرفته شده به کنترل این خطرات نیاز دارد (ظرفیت سازگاری فعلی). مشاهدات، تجربه، دانش سنتی و محلی اعضای جامعه مورد نیاز ارزیابی آسیب پذیری فعلی می باشد.
برنت (۲۰۰۷)، در مطالعه ای با عنوان ارزیابی آسیب پذیری نسبت به خشکسالی به دنبال درک آسیب پذیری فعلی کشاورزان خرد به نوسانات بارش در ایالت سیرا در شمال شرقی برزیل و شناسایی عوامل مؤثر بر آسیب پذیری خانوارها و توانایی آن ها برای آماده سازی برای خشکسالی و یا پاسخ به آن است. شناخت این عوامل می تواند به شناسایی خانواده هایی که بیشترین نیاز به کمک در طول خشکسالی را دارند کمک کند و یک هدف برای برنامه های ظرفیت سازی برای سازگاری ارائه می دهد.
درسا و همکاران (۲۰۰۸)، مطالعه ای با هدف تحلیل آسیب پذیری کشاورزان اتیوپی به تغییرات آب و هوایی بر اساس رویکرد ارزیابی آسیب پذیری جامع با بهره گرفتن از شاخص های آسیب پذیری انجام دادند. شاخص های آسیب پذیری از ویژگی های مختلف اقتصادی، اجتماعی و بیوفیزیکی هفت منطقه کشاورزی محور اتیوپی تشکیل شدند. شاخص های مختلف اقتصادی و اجتماعی و بیوفیزیکی جمع آوری شده از هر منطقه، بر اساس تعریف آسیب پذیری مجمع بین دولتی تغییر اقلیم (,IPCC 2001) به سه دسته متشکل از ظرفیت سازگاری، حساسیت و قرار گرفتن در معرض طبقه بندی شدند. شاخص های ظرفیت سازگاری شامل؛ ثروت(تعداد دام، وضعیت مسکن،درآمد غیر کشاورزی)، تکنولوژی(عرضه حشره کش و آفت کش ها،عرضه کود، عرضه بذور به زراعی)، زیرساخت ها و مؤسسات(وضعیت جاده ها ،خدمات بهداشتی و درمانی،خدمات ارتباطی،مدارس ابتدایی و متوسطه،خدمات دامپزشکی، بازار مواد غذایی و منابع مالی کوچک)، وضعیت آبیاری و نرخ سواد بوده و شاخص حساسیت ، بحران های اقلیم(فراوانی خشکسالی و سیل) و شاخص در معرض قرار گرفتن، تغییر اقلیم(تغییر در دما و بارش) در نظر گرفته شد.پس از جمع آوری داده ها آسیب پذیری کشاورزان هر منطقه بر اساس فرمول؛ آسیب پذیری= ظرفیت سازگاری – (حساسیت + در معرض قرار گرفتن) محاسبه شد و پس از آن از روش PCA برای تعیین وزن مؤلفه ها استفاده کردند.
درسا و همکاران (۲۰۰۹)، به اندازه گیری آسیب پذیری کشاورزان به بحران های آب و هوایی مانند خشکسالی، سیل و طوفان با بهره گرفتن از رویکرد «آسیب پذیری به عنوان فقر مورد انتظار» پرداختند. این رهیافت بر اساس برآورد این احتمال است که شوک یا مجموعه ای از شوک ها، خانوار را به زیر خط فقر برساند و یا اینکه اگر خانوار در زیر خط فقر باشد، آن را در همان سطح نگه دارد. برای سنجش آسیب پذیری از مدل تجربی استفاده کردند که در این مدل احتمال سقوط کشاورزان به زیر سطح مصرف(درآمد) در اثر شوک های ناشی از تغییرات اقلیمی(خشکسالی،سیل،طوفان) با بهره گرفتن از رویکرد آسیب پذیری به عنوان فقر مورد انتظار سنجیده شد. داده ها از خانوارهای کشاورزان در طول سال زراعی ۲۰۰۵-۲۰۰۴ در حوزه رود نیل در اتیوپی جمع آوری شده است. نتایج نشان داد که به طور کلی کشاورزان در مناطق زراعی (که گرم و نیمه خشک باشد) بیشتر در معرض رویدادهای شدید آب و هوایی می باشند. همچنین با ثابت نگه داشتن سایر عوامل، افزایش درآمد کشاورزان می تواند آسیب پذیری آن ها را به بحران های آب و هوایی کاهش دهد.
ساهو و میشرا[۱۱۴] (۲۰۱۳)، مطالعه ای با هدف بررسی دیدگاه و رفتار کشاورزان روستایی در سازگاری با تغییر آب و هوا را با گرفتن نمونه ای از۱۵۰ خانوار در یکی از مناطق ساحلی Odishaبا استفاده از روش رگرسیون لوجستیک انجام دادند. نتایج برآورد نشان داد که درآمد سالانه، دسترسی به آبیاری، دسترسی به تسهیلات اعتباری و میزان مالکیت زمین خانواده های کشاورزی مهم ترین عوامل مؤثر بر رفتار آن ها برای سازگاری با تغییر آب و هوا می باشد.
لی و همکاران[۱۱۵] (۲۰۱۱)، در مطالعه ای با عنوان مقایسه روش های ارزیابی آسیب پذیری زیست محیطی، روشAHP ، تجزیه و تحلیل مولفه های اصلی(PCA)، امتیازدهی متخصص، شبکه عصبی مصنوعی(BP) را برای تعیین وزن در جهت پیدا کردن مناسب ترین و معقول ترین روش، استفاده کردند. نتایج حاصل از چهار روش مشابه بود به طوری که چهار روش امکان پذیر هستند ولی تجزیه و تحلیل مولفه های اصلی و امتیازدهی متخصص مناسب تر بودند و مدل تحلیل اجزای اصلی و شبکه عصبی مصنوعی می تواند از عوامل سوگیری ذهنی جلوگیری کند و قضاوت صحیح گروه متخصص را به منظور کاهش خطای ارزیابی آسیب پذیری زیست محیطی ایجاد کند.
اسلیکو و همکاران[۱۱۶] (۲۰۱۰) در سال ۲۰۰۹ ، معناداری اثرات خشکسالی بر بخش کشاورزی را با توجه به شدت خشکسالی (شدت و طول مدت خشکسالی) و آسیب پذیری سیستم کشاورزی ارزیابی کردند. برای این منظور یک روش کلی که می تواند به عنوان ابزار اولیه برای ارزیابی آسیب پذیری خشکسالی در بخش کشاورزی که می تواند در کل منطقه جنوب شرقی اروپا استفاده شود را توسعه داده اند. روش ارزیابی اثرات و مدل آسیب پذیری بر اساس نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) بود. آن ها دریافتند که عوامل مؤثر بر آسیب پذیری خشکسالی متعدد بوده و امکان استفاده از مدل به در دسترس بودن داده ها بستگی دارد. نتیجه نهایی یک نقشه طبقه ای از آسیب پذیری خشکسالی کشاورزی برای منطقه مورد مطالعه بودکه به عنوان شاخصی برای ارزیابی مناطق مستعد به خطر خشکسالی عمل می کند. این نقشه می تواند به تصمیم گیران منطقه ای در تشخیص اقدامات لازم برای سازگاری قبل از رویداد خشکسالی و کاهش اثرات رویداد کمک کند و سبب تسهیل توسعه پایدار بخش کشاورزی شود.
بروکس و همکاران[۱۱۷] (۲۰۰۵)، در مطالعه ای با عنوان تعیین آسیب پذیری و ظرفیت سازگاری در سطح ملی و ضرورت سازگاری، برای شناسایی شاخص های کلیدی آسیب پذیری از پراکسی های بالقوه برای آسیب پذیری استفاده کردند و نشان دادند که ظرفیت سازگاری یک عنصر از آسیب پذیری است که عمدتا با حکومت، حقوق مدنی و سیاسی و سواد در ارتباط است.
سونگ و همکاران(۲۰۱۰)، برای سنجش آسیب پذیری زیست محیطی در منطقه کوهستانی جنوب غربی چین بر اساس GIS و از روش AHP استفاده کردند. بر اساس روش AHPشاخص آسیب پذیری زیست محیطی[۱۱۸](EVI) ، شامل حساسیت زیست محیطی[۱۱۹] (ES)، فشار طبیعی و اجتماعی[۱۲۰] (NSP)، و ظرفیت بهبود زیست محیطی[۱۲۱] (ERC) میباشد. با بهره گرفتن از تجزیه و تحلیل مکانی GIS، خوشه ای و همبستگی مکانی ، آسیب پذیری زیست محیطی منطقه ای به صورت عمیق در سطح منطقه ای، شهرستان و درجه تجزیه و تحلیل شد.حساسیت های زیست محیطی ترکیبی از شیب، پوشش گیاهی و بارش است.
هیلن و همکاران[۱۲۲] (۲۰۱۱)، در ارزیابی آسیب پذیری آب های زیر زمینی در چین از روش دراستیک اصلاح شده[۱۲۳] استفاده کرده اند. در این مطالعه، برای تنظیم مجدد وزن پارامترهای DRASTIC با اشاره به شرایط زراعی در شهرستان جانگین، از روش AHP (فرایند تحلیل سلسله مراتبی) استفاده شد. نتایج نشان داد که آب های زیرزمینی در قسمت زیادی از منطقه مورد مطالعه در معرض آلودگی بوده و بخش ناچیزی از منطقه کمتر مستعد ابتلا به آلودگی آب های زیرزمینی است. در مدل DRASTIC، ۷ پارامتری که جریان آبهای زیرزمینی را کنترل و املاح را انتقال می دهند، به عنوان ارزیابی جامع آسیب پذیری آب های زیرزمینی فهرست شده است.
مونگی و همکاران[۱۲۴] (۲۰۱۰)، ارزیابی آسیب پذیری کشاورزی دیم به تغییرات اقلیمی را در بخش های نیمه خشک منطقه ای در تانزانیا در سال ۲۰۰۹ انجام دادند. جمع آوری داده ها با بهره گرفتن از مصاحبه، پرسشنامه ساختاریافته ، بحث گروهی متمرکز، بررسی مستندات و مشاهدات میدانی جمع آوری شد. مصاحبه پرسشنامه ساختار یافته با ۷ درصد از کشاورزان و ۳۰ نفر از ماموران تحقیق و ترویج که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده بودند، انجام شد. نتایج نشان داد که میزان بارندگی به طور کلی رو به کاهش بوده در حالی که توزیع زمانی و مکانی آن متنوع بود و درجه حرارت نیز روند افزایشی داشته است. کشاورزان و مأموران تحقیق و ترویج نیز این تغییرات را به کمک یک سری از شاخص ها درک کرده اند. بااین وجود، درک آن ها از شاخص های تغییر آب و هوا بسته به نوع فعالیت معیشتی آنان متفاوت بود.
شاوکین و همکاران[۱۲۵] (۲۰۱۳) در منطقه ای در چین به ارزیابی آسیب پذیری نسبت به خشکسالی بر اساس در معرض قرارگرفتن، حساسیت و ظرفیت سازگاری پرداختند. هدف این مطالعه ارائه چارجوبی برای ارزیابی عملکرد راهکارهای اکوسیستم برای کاهش آسیب پذیری به مخاطرات ناشی از تغییر اقلیم بود. در چارچوب سیستم زوجی طبیعت و انسان[۱۲۶](CHANS) اثرات مثبت فعالیت های انسانی را با معرفی ظرفیت سازگاری به عنوان یک معیار ارزیابی نشان داد. آسیب پذیری منطقه ای به یک خطر خاص بر اساس اثر متقابل سه بعد آسیب پذیری شامل؛ در معرض قرار گرفتن ، حساسیت و ظرفیت سازگاری ایجاد شده است. این چارچوب در منطقه ای در چین که در آن خطر خشکسالی تهدید اصلی CHANS است، به کار رفته است. نتایج نشان داد که مناطق مرکزی بیشتر در معرض هستند در حالی که شهرستان های واقع در بخش شرقی سازگاری بیشتری دارند. دو شهر نیز اغلب توسط واریانس چند گانه آب و هوا تحت تاثیر قرار می گیرند که نشان دهنده بیشترین حساسیت این مناطق است. همچنین تفاوت های مکانی از علل اصلی تفاوت در توانایی سازگاری با تغییرات می باشد.در این مطالعه، شاخص حساسیت (SI) و شاخص ظرفیت سازگاری (AI) با روش تحلیل مؤلفه اصلی(PCA) به دست آمد. شاخص در معرض قرار گرفتن(EI) با بهره گرفتن از شاخص استاندارد بارش (SPI) نشان داده شد. شاخص حساسیت با تعدادی از شاخص های طبیعی مانند دما، بارش، پوشش گیاهی و ارتفاع نقش دارد.
پیتمن و همکاران(۲۰۱۱)، در مطالعه ای آسیب پذیری به تغییر اقلیم در مناطق روستایی در کانادا را بررسی کردند. برای سازگاری با تغییرات آب و هوایی باید دسترسی عادلانه به آب و به ویژه برای آبیاری، کاهش موانع برای همکاری در هنگام پرداختن به مشکلات اجتماعی و ارائه اطمینان بیشتر در برنامه های دولت در نظر گرفته شود.
گیکن و همکاران(۲۰۱۲)، به مطالعه ای با عنوان ارزیابی آسیب پذیری به خشکسالی کشاورزی با هدف تجزیه و تحلیل آسیب پذیری نسبت به خشکسالی کشاورزی ۳۱ استان و شهرستان در چین با بهره گرفتن از روش تحلیل رابطه ای خاکستری گسترده[۱۲۷] پرداختند. شاخص های ارزیابی آسیب پذیری به خشکسالی کشاورزی شامل؛ شاخص های شرایط طبیعی(باران سالانه، میانگین دمای سالانه،پوشش گیاهی)، شاخص های ویژگی های کشاورزی(سطح زیر کشت، نسبت کاشت محصولات مقاوم به خشکی) و شاخص های اجتماعی- اقتصادی(درجه حفاظت آب کشاورزی، درآمد سالانه کشاورزان، تراکم جمعیت، مقدار کود در واحد سطح) بود.
دپایتری و همکاران (۲۰۱۳)، مطالعه ای بر آسیب پذیری اجتماعی انجام دادند که هدف از این مطالعه بررسی آسیب پذیری جمعیت شهری کلن به امواج گرما بود که طیف وسیعی از متغیرهای اجتماعی و زیست محیطی را در نظر میگیرد. بر اساس چارچوب MOVE، شاخص ها توسعه داده شد و برنامه کاربردی GIS برای ارزیابی فضایی آسیب پذیری نسبی ۸۵ منطقه کلن به امواج گرما، مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان داد که عوامل زیست محیطی نقش مهمی را در این ارزیابی ایفا می کنند و پیشنهاد شد که مدیریت زیست محیطی در منطقه و اطراف آن بهبود یابد.
۲-۹-۲ مطالعات داخلی:
شرفی و زرافشانی، مطالعه ای برای سنجش آسیب پذیری فنی ، روانشناختی(۱۳۸۹)، اجتماعی و اقتصادی (۱۳۹۰) کشاورزان گندم کار شهرستان های استان کرمانشاه در زمان خشکسالی به روش پیمایشی و روش نمونه گیری طبقه بندی چند مرحله ای استفاده کردند. پارامتر های فنی شامل؛ دسترسی به منابع آبی، نوع کشت(آبی یا دیم)، روش آبیاری، استفاده از ارقام مقاوم به خشکی، الگوی کشت(بهاره یا پاییزه)، شرکت در کلاس های ترویجی، و روش کشت(مکانیزه یا سنتی) و پارامترهای روانشناختی شامل؛ ریسک پذیری، اعتماد به نفس، خودکارآمدی مقابله، صبر و بردباری، امیدواری به بهبود اوضاع و تقدیر گرایی و پارامترهای اجتماعی شامل؛ دسترسی به نهاده ها، همکاری اعضای خانواده، اتحاد اهالی، سطح تحصیلات، وابستگی به دولت، اعتقادات مذهبی، منزلت اجتماعی، شرکت در تشکل ها و دسترسی به نخبه ها و پارامترهای اقتصادی شامل؛ میزان سرمایه، بیمه محصولات کشاورزی، درآمدهای کشاورزی، قیمت گذاری محصولات، نوع مالکیت زمین، دسترسی به تسهیلات بانکی، میزان اراضی زراعی، درآمد غیر کشاورزی و تعداد قطعات زمین می باشند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه حضوری با کشاورزانی که خشکسالی را تجربه کرده بودند، بهره گرفته شد. سنجش آسیب پذیری با بهره گرفتن از فرمول می بار و والدز[۱۲۸](۲۰۰۵) محاسبه شد. نتایج نشان داد که کشاورزان در شهرستان جوانرود، به لحاظ پارامتر فنی و کشاورزان شهرستان سرپل ذهاب، به لحاظ پارامترهای روانشناختی بالاترین آسیب پذیری را دارا می باشند. همچنین از لحاظ آسیب پذیری اجتماعی، سرپل ذهاب بالاترین رتبه و اسلام آباد غرب و جوانرود به ترتیب در اولویت های بعدی قرار دارند و از نظر آسیب پذیری اقتصادی، جوانرود بالاترین ضریب آسیب پذیری و به دنبال آن سرپل ذهاب و اسلام آباد غرب در رتبه های بعدی قرار گرفتند.
تأکید پژوهش پور طاهری و همکاران (۱۳۸۹) بر بررسی ظرفیت ها و آسیب پذیری سکونتگاه های روستایی در برابر خطر زمین لرزه در مناطق روستایی شهرستان خدابنده بود. هدف این مطالعه، اندازه گیری میزان ظرفیت های اجتماعی، اقتصادی، نهادی و کالبدی مناطق روستایی مورد مطالعه به منظور مقابله با تأثیرات مخاطره زلزله و تبیین عملی نقش ظرفیت سازی و یا تقویت ظرفیت های موجود با هدف کاهش تأثیرات زمین لرزه در منطقه روستایی مورد مطالعه است. برای دست یابی به اهداف تحقیق، از روش های اسنادی و میدانی با تأکید بر تکمیل پرسشنامه نزد ۳۲۱ نفر سرپرست خانوار روستایی در ۳۷ روستا، استفاده شده است. پس از جمع آوری داده ها، به تحلیل آن ها در نرم افزار SPSS اقدام گردید. نتایج تحقیق، از کافی نبودن ظرفیت های موجود در منطقه روستایی مورد مطالعه برای کاستن از تأثیرات و آسیبپذیری خطر زمین لرزه حکایت داشت.
صادقی روش و همکاران(۱۳۹۱)، در پژوهشی با بهره گرفتن از ابزارهای مدیریتی سنجش از دور(RS) و سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) در چارچوب مدل تحلیلی سلسله مراتبی توسعه یافته و با کاربرد شاخص آسیب پذیری زیستمحیطی(EVI) اقدام به ارزیابی و پهنه بندی آسیب پذیری زیست محیطی نسبت به خطر بیابان زایی در منطقه خضرآباد یزد کردند.مطالعات انجام شده نشان داد که ۸۹۴/۸ درصد از کل منطقه مطالعاتی تحت آسیب پذیری خیلی شدید۶۳۳/۱۴درصد، شدیداٌ آسیب پذیر می باشد و آسیب پذیری با شدت متوسط ۵۱۶/۶۳ درصد بیشترین سهم را در منطقه مطالعاتی به خود اختصاص داد. بر پایه اطلاعات به دست آمده از ارزیابی منابع طبیعی و مطالعات میدانی بر طبق ادبیات تحقیق، ۳۰ شاخص موثر در آسیب پذیری منطقه مطالعاتی به تفکیک طبیعی و انسانی تعیین شد. برای هر شاخص ارزش های کمی از صفر تا یک تعریف شد. ارزش صفر برای نواحی نمایشگر کمترین و ارزش یک بیشترین میزان آسیب پذیری می باشد و ارزش های مابین آن ها بیانگر آسیب پذیری نسبی هستند. شاخص های طبیعی شامل؛ میانگین بارش سالانه، میانگین سرعت باد، شاخص خشکی، بافت خاک، شوری خاک، زهکشی خاک، عمق خاک، شیب، فرسایش آبی و بادی، شوری آب، عمق سطح آب زیرزمینی، تراکم پوشش گیاهی، بوته کنی و قطع درختان، ظرفیت برد مراتع و فشاردام(ظرفیت مراتع/دام موجود) و شاخض های انسانی شامل: شخم و آیش؛ روش آبیاری؛ کارایی آبیاری؛ سیستم آبیاری؛ کاهش سطح آب زیر زمینی؛ رطوبت خاک؛ استفاده از ماشین آلات، موادشیمیایی و کود آلی؛ الگوی کشت و مدیریت تولید؛ مشارکت مردمی؛ سواد؛ اشتغال، تراکم بیولوژیک جمعیت، تغییر کاربری اراضی؛ آگاهی از نتایج تخریب و تقسیم اراضی به قطعات کوچک بودند. در ادامه به منظور دستیابی به وزن نسبی و برآورد اهمیت شاخص ها از جهت تاثیر در فرایند بیابان زایی، پرسشنامه ای تهیه و از کارشناسان آشنا به منطقه مطالعاتی خواسته شد که اهمیت شاخص ها را به صورت زوجی در مقیاس ۱ الی۹ ساعتی برآورد کنند. پس از تشکیل ماتریس مقایسات زوجی کارشناسان، از روش میانگین هندسی و با فرض اینکه نظرات تمامی کارشناسان از درجه اهمیت یکسانی برخوردار است، اقدام به تلفیق قضاوت ها کرده و ماتریس مقایسات زوجی گروهی تشکیل شد. در ادامه با بهره گرفتن از مفهوم نرمال سازی و میانگین موزون یا میانگین هر سطر از ماتریس نرمال شده اقدام به برآورد اهمیت شاخص ها کردند.
مطالعه ای توسط پورطاهری و همکاران،۱۳۹۲، با هدف کاهش آسیب پذیری کشاورزان روستایی در برابر پیامدهای خشکسالی با تأکید بر مدیریت ریسک انجام شد. مطالعه به روش توصیفی- تحلیلی در میان ۳۰۰ نفر از روستاییان و مسئولان دهستان سولدوز آذربایجان غربی، انجام شده است.گویه های سنجش ظرفیت مقابله با زلزله شامل گویه های اجتماعی، نهادی، اقتصادی و کالبدی- محیطی بودند. نتایج حاکی از آن است که عوامل اقتصادی و اجتماعی مهم ترین ابعاد آسیب پذیری به شمار می آیند و مدیریت ریسک خشکسالی، رویکردی مناسب برای کاهش آسیب پذیری اقتصادی و اجتماعی در روستاهای مورد مطالعه است و می توان در فرایند کاهش پیامدها و آسیب های ناشی از خشکسالی، بر مدیریت ریسک تأکید داشت.
کشاورز و همکاران(۱۳۸۹)، پژوهشی با هدف تبیین آسیب پذیری ناشی از خشکسالی در سطح خانوارهای روستایی انجام دادند. استراتژی کلی این پژوهش، تحقیق کیفی و روش مطالعه موردی به عنوان طرح تحقیق استفاده شد که در این راستا با بهره گیری از طرح های تحقیقی تشریحی و ابزاری به بررسی ماهیت آسیب پذیری ناشی از خشکسالی پرداختند. بدین منظور آن ها با بهره گرفتن از طرح تحقیق چند موردی نسبت به بررسی مقایسه ای آسیب پذیری خشکسالی در میان خانوارهای کشاورزی که در سال های اخیر خشکسالی را تجربه نموده بودند، اقدام کردند. برای انتخاب شهرستان از ترکیب شاخص های اقلیمی، هواشناسی، هیدرولوژیک و کشاورزی و برای انتخاب روستا از مشاهده میدانی و مصاحبه عمیق با کارشناسان جهاد کشاورزی و کارگزاران بیمه محصولات کشاورزی استفاده کردند و برای انتخاب خانوارهای کشاورز قابل مطالعه، ارزیابی محلی اثرات خشکسالی انجام شد که از پنج مطلع محلی هر روستا که با بهره گیری از روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شده بودند خواسته شد تا با در نظر گرفتن میزان آسیب پذیری خانوارها از خشکسالی، آن ها را گروه بندی کنند. مطلعین محلی با بحث در گروه های متمرکز به تعیین عوامل مؤثر بر تأثیر پذیری از خشکسالی اقدام نمودند. سپس با بهره گرفتن از تکنیک ارزیابی مشارکتی(ماتریس زوجی) به تعیین اهمیت نسبی هر یک از عوامل در شرایط خشکسالی، اقدام نمودند. نمونه های مورد مطالعه را از طریق انجام ارزیابی مشارکتی در روستا و در قالب سه گروه کمتر آسیب پذیر و بیشتر آسیب پذیر(منبع فقیر) و بیشتر آسیب پذیر(قبلأ برخوردار) ساکن در دو روستای استان فارس، مورد شناسایی و مطالعه قرار دادند. در این تحقیق، ویژگی های جمعیت شناختی شامل؛ سن و تحصیلات خانوار و بعد خانوار است. ویژگی های کشاورزی و نحوه آسیب پذیری از خشکسالی شامل؛ میزان برخورداری از آب کشاورزی(سطح سفره آب زیر زمینی، بافت خاک، موقعیت مکانی چاه، فاصله چاه های کشاورزی از یکدیگر، عمق چاه، میزان آبدهی و غیره)؛ سطح زیرکشت آبی محصولات کشاورزی؛ میزان عملکرد محصولات کشاورزی و میزان مدیریت فنی و اقتصادی کشاورزی بود و آخرین گویه مربوط به میزان وابستگی به کشاورزی و آسیب پذیری از خشکسالی بود. یافته های پژوهش نشان داد که نوع و میزان آسیب پذیری خانوارهای کشاورز از خشکسالی یکسان نبوده و مجموعه ای از عوامل وابسته و غیر وابسته به خشکسالی، موجب آسیب پذیری خانوارها می گردد. در پایان الگوی آسیب پذیری خانوارهای بیشتر آسیب پذیر تدوین و پیشنهاد های بهبود دهنده در زمینه کاهش اثرات و مدیریت دانش خشکسالی ارائه کردند.
خشنودی فر و همکاران (۲۰۱۲)، در مطالعه ای به تعیین و اندازه گیری شاخص های آسیب پذیری خشکسالی (اقتصادی، اجتماعی و فنی) در میان گندم کاران در مشهد پرداختند. روش دلفی بر اساس نظر کارشناسان برای تعیین شاخص آسیب پذیری مورد استفاده قرار گرفت. برای اندازه گیری آسیب پذیری از فرمول می بار و والدز استفاده شد. این یافته ها با توجه به پارامتر های اقتصادی نشان داد که بیشترین آسیب پذیری کشاورزان در شاخص هایی مانند: بیمه محصولات کشاورزی، نوع مالکیت زمین، دسترسی به اعتبارات بانکی و دولتی (وام) بود. با توجه به پارامتر های اجتماعی بیشترین آسیب پذیری کشاورزان در شاخص هایی مانند: سطح آموزش و پرورش، وابستگی به دولت و فعالیت های کشاورزی مشارکتی بود.علاوه بر این کشاورزان در شاخص های فنی از جمله روش های آبیاری، روش کشت (سنتی / مکانیزه) و کنترل علف های هرز، آفات و بیماری آسیب پذیرترین بودند.
یزدان پناه و همکاران (۲۰۱۳)، مطالعه ای کیفی بر اثرات ناشی از خشکسالی بر جمعیت روستایی کشاورزان در ایران انجام دادند که در آن تجزیه و تحلیل بر اساس طبقه بندی آثار به اثرات سرمایه انسانی، اجتماعی، مالی و طبیعی صورت گرفت و از تئوری حفاظت از منابع برای توضیح رفتار استراتژی های مقابله انتخاب شده استفاده شد. مطالعه کیفی بر اساس این رویکرد در یک روستا در جنوب ایران انجام شد. متغیرهای مهم در این زمینه عبارتند از ابعادی مانند ساختار خانواده، جنس، تحصیلات، ویژگی های مالی، شرایط و اندازه مزرعه، سطح آموزشی اعضای خانواده و همچنین شرایط مالی و اقتصادی. در نتیجه، مشخص شد که خشکسالی می تواند امواجی از اثرات منفی بر ابعاد مختلف سرمایه های کشاورزان، به ویژه فقرا وارد کند. ابعاد بسیار به هم مرتبط بوده و اثرات منفی چند برابر می شود، کاهش مقاومت به خشکی در سطوح بسیار پایین در نهایت می تواند منجر به شرایطی شبیه به تله فقر شود. همچنین دریافتند که مداخله و حمایت دولت، وضعیت فقرا را بدتر کرده است. برای جلوگیری از چنین شرایطی پیشنهاد کردند که مداخلات حمایتی یا پس از وقوع به یک رویکرد مدیریت ریسک فعال تبدیل شود.
یزدان پناه(۱۳۸۸) جوامع انسانی را در مقابله با خشکسالی به دو دسته تقسیم بندی نموده است:
جوامع آسیب پذیر: این نوع جوامع از سیاست های مدیریتی مناسبی در مواجهه با خشکسالی برخوردار نبوده و آمادگی لازم را برای مقابله با خشکسالی ندارند. همچنین وابستگی شدیدی به منابع طبیعی داشته و فقر و درگیری در بین این نوع جوامع به وفور دیده می شود. شرایط خاص سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر جامعه نیز برای مقابله با خشکسالی نامناسب است. به همین دلیل این جوامع، در مقابل خشکسالی بسیار آسیب پذیر بوده و همیشه با اثرات خشکسالی دست به گریبان هستند.
جوامع غیر آسیب پذیر: این نوع جوامع، از سیاست های مدیریتی مناسب، در مواجهه با خشکسالی برخوردار بوده و با سیستم های آگاهی دهنده و آموزشی، آمادگی لازم را برای مقابله با خشکسالی ایجاد می نمایند. دولت ها نقش خود را برای کاهش اثرات خشکسالی به خوبی ایفا می کنند و خود را در این زمینه مسئول می دانند. همچنین روابط مناسبی با اقتصاد بین المللی برقرار می نمایند. در این گونه جوامع خشکسالی مدیریت می شود و تا حدودی قابل کنترل می باشد.
۱۰-۲ نتیجه گیری
با توجه به مطالعات انجام شده آسیب پذیری کشاورزان را می توان به صورت تابعی از در معرض خشکسالی قرار گرفتن، حساسیت نسبت به خشکسالی و ظرفیت سازگاری آنان در مواجهه با خشکسالی دانست. در معرض خشکسالی قرار گرفتن کشاورزان بر اساس امکان عدم دسترسی آنان به آب متفاوت است. حساسیت کشاورزان نسبت به خشکسالی شامل وابستگی به درآمد گندم می باشد. ظرفیت سازگاری سازگاری شامل دارایی های معیشتی کشاورزان می باشد. سرمایه های مالی، فیزیکی، طبیعی، انسانی و اجتماعی بر اساس پیشینه تحقیق شامل متغیرهای مشاهده شده در جدول ۲-۳ میباشند. ویژگی های فردی و زراعی نیز با توجه به منابع مطالعه شده در جدول ۳-۲ آورده شده است.
جدول ۳-۲ استخراج اجزای پرسشنامه از پیشینه تحقیق
منبع | برداشت تطبیقی با موضوع |