۳-۲-۱-در حقوق ایران
کیفر سالب آزادی یکی از انواع مجازاتها میباشد که واژه معادل و پر بسامدتر از آن «حبس» است. حبس، اغلب در معانی زیر استعمال شده است:
-
-
-
- اباحه مجانی منافع برای جهتی یا شخصی معین و یا عنوانی از عناوین (مغنیه:۱۴۰۴، ۸۶).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
-
-
- زندانی کردن: در فرهنگ معین بـه معنای زندانی کردن و بازداشتن آمده است(معین: ۱۳۷۵، ۳۹۱).
در معنای اصطلاحی، حبس چنین تعریف شده است: «سلب آزادی و اختیار نفس در مدت معین یا نامحدود، به طوری که در آن حالت ترخیص وجود نداشته باشد و اگر حالت انتظار وجود داشته باشد، آن را توقیف گویند، نه حبس»(جعفری لنگرودی:۱۳۸۵، ۲۰۸).
حبس ابد با رویکرد کیفری در اواخر قرون وسطی و آغاز دوران نوزایش وارد سیاست کیفری مالک اروپایی شد و حقوق کیفری انقلاب فرانسه، به ویژه قانوننامههای ۱۸۰۸ و ۱۸۱۰ انگلیس بدان رسمیت داد». این کیفر به قصد سلب آزادی فرد مورد حکم قرار میگیرد(گودرزی:۱۳۸۲، ۴۳).
عبارت «حبس ابد» نیز همین قصد را متبادر می کند و کاربرد آن به جای حبس، برای قرارگرفتن در مقابل سایر کیفرها، از جمله کـیفر سالب حیات، کیفر محدود کننده آزادی، کیفر مالی، کیفر قـطع عضو و… است؛ که هر کدام از این کیفرها دسـتهای از داشتهها و منافع محکوم را نشانه میرود. وانگهی، آزادی، خود مفهومی بسیط، غامض و چند وجهی است که از هر زاویه و با هر دید به آن نگاه شود، منظری متفاوت از خود نمایش میدهد. هرچند واژه «آزادی» بـه کـار رفته در عبارت کیفر سالب آزادی، به معنای آزادی فیزیکی و آزادی در رفت و آمد فرد میباشد؛ اما آزادی در مفهوم عام خود همیشه به معنی حرکت و رفت و آمد بدون مانع نیست. آزادی در این معنا مخالف در بند بودن نیست. باری، چنانچه آزادی را به عنوان یکی از عالیترین حقوق افراد جامعه بدانیم، همین عالی بودن این حق باعث شد که حقوق انگلستان آن را یکی از شعارهای خود قرار دهد و در حقوق کیفری انقلابی خود، سلب آن را جزای تعرض به حقوق جامعه بداند. برخی ارائه تعریف قانونی از حبس، از سوی قانونگذار را لازم دانسته و پس از بیان اینکه «اصطلاح حبس، بارها در قوانین کیفری بهکار رفته است و مجازات اکثر جرایم پیشبینیشده در قانون را تشکیل میدهد، لکن قانونگذار تعریفی از آن ارائه نداده است»(موسوی: ۱۳۸۰، ۲).
ماده ۲۵ قانون مجازات اسلامی در بند الف خود به حبس ابد اشاره می کند. این ماده بیان می کند که« محکومیت قطعی کیفری در جرائم عمدی، پس از اجرای حکم یا شمول مرور زمان، در مدت زمان مقرر در این ماده محکوم را از حقوق اجتماعی به عنوان مجازات تبعی محروم می کند:
الف- هفت سال در محکومیت به مجازاتهای سالب حیات و حبس ابد از تاریخ توقف اجرای حکم اصلی».
و نیز ماده ۲۷۸ قانون مذکور بیان می کند« حد سرقت به شرح زیر است:
الف- در مرتبه اول، قطع چهار انگشت دست راست سارق از انتهای آن است، به طوری که انگشت شست و کف دست باقی بماند.
ب- در مرتبه دوم، قطع پای چپ سارق از پایین برآمدگی است، به نحوی که نصف قدم و مقداری از محل مسح باقی بماند.
پ- در مرتبه سوم، حبس ابد است.
ت- در مرتبه چهارم، اعدام است هر چند سرقت در زندان باشد.
تبصره ۱- هرگاه سارق، فاقد عضو متعلق قطع باشد، حسب مورد مشمول یکی از سرقتهای تعزیری می شود.
تبصره ۲- درمورد بند(پ) این ماده و سایر حبسهایی که مشمول عنوان تعزیر نیست هرگاه مرتکب حین اجرای مجازات توبه نماید و مقام رهبری آزادی او را مصلحت بداند با عفو ایشان از حبس آزاد می شود. همچنین مقام رهبری می تواند مجازات او را به مجازات تعزیری دیگری تبدیل نماید».
فصل هفتم قانون مجازات اسلامی در مواد ۳۷۵ و ۳۷۶ به مجازات حبس ابد پرداخته است. ماده ۳۷۵ مقرر می دارد« اکراه در قتل مجوز قتل نیست و مرتکب، قصاص می شود و اکراه کننده، به حبس ابد محکوم می گردد:
تبصره ۱. اگر اکراه شونده طفل غیرممیز یا مجنون باشد فقط اکراه کننده محکوم به قصاص است.
تبصره ۲. اگر اکراه شونده طفل ممیز باشد عاقله او دیه مقتول را میپردازد. در این مورد اکراه کننده به حبس ابد محکوم می شود».
طبق ماده ۳۷۶« مجازات حبس ابد برای اکراه کننده مشروط به وجود شرایط عمومی قصاص در اکراه کننده و حق اولیای دم می باشد و قابل گذشت و مصالحه است. اگر اکراه کننده به هر علت به حبس ابد محکوم نشود، به مجازات معاون در قتل محکوم می شود».
با توجه به موارد مطرح شده و مواد مذکور، می توان بیان نمود که حبس ابد در حقوق ایران به مانند حقوق انگلستان از شدیدترین کیفرها به شمار می روند.
۳-۲-۲-در حقوق انگلیس
این مجازات که شدیدترین مجازات در نظام کیفری انگلستان محسوب می شود در خصوص جرایمی مثل قتل عمد، قتل غیر عمد، تجاوز به عنف، ایراد عمدی صدمات شدید جسمی، سرقت مقرون به آزار و اذیت اعمال می شود. این مجازات بر دو گونه است: حبس ابد اجباری و حبس ابد اختیاری. حبس ابد اجباری مواردی را شامل می شود که قانون به طور معین مجازات را حبس ابد قرار داده است؛ مثل قتل عمد. هنگامی که در سال ۱۹۶۵مجازات اعدام برای قتل عمد لغو شد، این مجازات جایگزین آن شد. نکته مهمی که در قانون سال ۲۰۰۳در خصوص مجازات حبس ابد (چه اجباری چه اختیاری) مقرر شده این است که اصولاً مجازات حبس ابد، زندانی کردن بزهکار برای مدتی نامعلوم است؛ چرا که در عمل مدت زمانی تعیین می شود که محکوم به حبس می بایست لزوماً آن را قبل از اینکه پرونده او در هیئت بررسی و اعطای آزادی مشروط (به منظور اعطای آزادی مشروط) مورد رسیدگی قرار گیرد، گذرانده باشد. قانون عدالت کیفری این وظیفه را برعهده قاضی نهاده است(بند ۲ماده ۲۶۹ق.ع.ک.)
در خصوص برخی جرایم که از شدت بالاتری برخوردارند این مدت همان حبس ابد به اندازه تمام عمر خواهد بود؛ برای مثال در موارد قتل عمد دو نفر یا بیشتر که قتل مقرون به رفتارهای سادیسمی یا جنسی بوده باشد و مرتکب بالای ۲۱سال سن داشته باشد؛ بنابر این حبس ابد اجباری به معنای واقعی آن همین موارد است؛ اما در مواردی نیز قانون قاضی را بین اعمال این مجازات و مجازاتهای خفیف تر مخیر کرده است؛ مثل مجازات مجرمان خطرناک که تحت ضوابط خاص بین حبس ابد یا حبسهای حفاظت اجتماعی، مخیر میباشد(همتیار:۱۳۹۰، ۶۴).
۳-۳-کارکردهای کیفر حبس ابد
ﻓﮑﺮ ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ ﮐﯿﻔﺮ ﻣﺮگ ﺑﺎ ﻣﺠﺎزات دﯾﮕﺮی ﮐﻪ ﺑﻪ اﻧﺪازه ﮐﺎﻓﯽ ﺟﺪی ﺑﺎﺷﺪ اول ﺑﺎر در ﺣﻘﻮق ﮐﯿﻔﺮی داﺧﻠﯽ ﻣﺘﻮﻟﺪ و ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺣﻮزه ﺣﻘﻮق ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻞ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﮔﺮدﯾﺪ. اﻟﺒﺘﻪ ﻓﮑﺮ ﺟﺎﻧﺸﯿﻨﯽ اﻋﺪام ﺑﺎ ﺣﺒﺲ اﺑﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖﻫﺎی زﯾﺎدی ﺷﺪ. در واﻗﻊ، آوردن ﺻﻔﺖ «اﺑﺪ» ﺑﺮای ﮐﯿﻔﺮ ﺣﺒﺲ ﺑﺮای ﭘﺮ ﮐﺮدن ﺧﻼء ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﻓﻘﺪان ﺷﺪت و ﺧﺸﻮﻧﺖ ﯾﮏ ﮐﯿﻔﺮ اﯾﺪه آل و ﺑﺎز دارﻧﺪه ﻧﺎﺷﯽ از ﻟﻐﻮ ﮐﯿﻔﺮ اﻋﺪام در ﺣﻮزه ﺣﻘﻮق کیفری ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ. ﺑﺎ اﯾﻦ ﺣﺎل ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺑﺎزﺳﺎزﮔﺎری و اﺻﻼح ﻣﺤﮑﻮم ﺑﻪ ﺣﺒﺲ اﺑﺪ ﺑﺴﯿﺎر ﻗﻮی و ﻣﺎﻧﺪﻧﯽ اﺳﺖ. ﭘﺬﯾﺮش ﯾﮏ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﯿﻔﺮی در ﺻﺤﻦ ﺣﻘﻮق کیفری، ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ اﻓﮑﺎر ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮی، ﻣﻮﺟﺐ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﺑﺮﺧﯽ اﻧﺘﻘﺎدﻫﺎ ﺷﺪ. ﺑﺎ اﯾﻦ ﻫﻤﻪ، ﺷﺪت، اﻫﻤﯿﺖ و ﻓﺮاﮔﯿﺮی ﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ اﻧﮑﺎر ﺟﺮاﯾﻢ ﺑﺮای ﺗﻮﺟﯿﻪ اﺳﺘﻔﺎده از اﯾﻦ ﮐﯿﻔﺮ ﺑﻪ ﻃﻮر ﺟﺪی ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮارﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. این تفکر با استدلال های دﯾﮕﺮی ﻧﯿﺰ ﺗﻘﻮﯾﺖ ﺷﺪه اﺳﺖ ﺑﺎ اﯾﻦ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﮐﻪ: « ﺣﺒﺲ اﺑﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﮐﯿﻔﺮ ﺣﺪاﮐﺜﺮی ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮل ﻧﯿﺴﺖ زﯾﺮا، ﻫﺪف از ﮐﯿﻔﺮ ﻋﺪاﻟﺖ ﻧﻪ اﻋﻤﺎل ﯾﮏ ﻣﺠﺎزات ﮐﻮرﮐﻮراﻧﻪ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺜﺎل ﮐﯿﻔﺮ ﺣﺒﺲ اﺑﺪ ﺗﺤﻤﯿﻞ ﺷﺪه ﺑﻪ ﯾﮏ ﻓﺮد ﻣﺴﻦ ﺑﺪون ﻫﯿﭻ ﮔﻮﻧﻪ اﻣﮑﺎن ﻋﻔﻮ و ﺑﺨﺸﺶ ﻣﻮﺟﺐ اﻓﺘﺨﺎر اﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻧﯿﺴﺖ و ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ ﺑﺴﯿﺎری از ﮐﺸﻮرﻫﺎ ﯾﮏ ﻣﮑﺎﻧﯿﺴﻢ ﺑﺨﺸﺶ ﯾﺎ ﻋﻔﻮ را در اﯾﻦ راﺑﻄﻪ ﺗﺠﻮﯾﺰ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﺑﻪ ﻋﻼوه، ﺑﺴﯿﺎری از ﮐﺸﻮره اﻫﻢ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﺻﺪﻣﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﺣﺒﺲ اﺑﺪ ﺑﻪ ﺣﻘﻮق ﺑﺸﺮ وارد ﻣﯽﮐﻨﺪ از آن ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﯽ ﻧﻤﻮده اﻧﺪ. ﺑﺮ ﺧﻼف ﻧﻈﺮات ﻓﻮق، دﯾﺪﮔﺎهﻫﺎی دﯾﮕﺮی وﺟﻮد دارﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺒﺲ اﺑﺪ را ﯾﮏ ﮐﯿﻔﺮ مرجح ﻣﯽداﻧﻨﺪ. از ﻧﻈﺮ ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﻌﺘﻘﺪﯾﻦ ﺑﻪ اﯾﻦ دﯾﺪﮔﺎه، اﯾﻦ ﮐﯿﻔﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺠﺎزاﺗﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺣﺬف ﮐﯿﻔﺮ اﻋﺪام را ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮل ﺟﻠﻮه دﻫﺪ و ﺻﺮف ﻧﻈﺮ از آن، ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪای اﺳﺖ ﮐﻪ در ﺻﻮرت ﺧﻄﺎ و اﺷﺘﺒﺎه در ﺻﺪور ﮐﯿﻔﺮ، ﻣﺠﺎزات ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﭘﺬﯾﺮ و ﻗﺎﺑﻞ ﺟﺒﺮان ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد(رضوی فرد:۱۳۹۱، ۱۸۹).
ﭘﺲ از ﻏﻠﺒﻪ اﻧﺪﯾﺸﻪ اﻟﻐﺎﮔﺮاﯾﺎن در ﺧﺼﻮص ﮐﯿﻔﺮ اﻋﺪام ﺑﺮای ﺟﺮاﯾﻢ سنگین، ﺣﺒﺲ ﺑﻪ ﮐﯿﻔﺮ اول و اﺻﻠﯽ زرادﺧﺎﻧﻪ جامعه ﮐﯿﻔﺮی ﺑﺪل ﮔﺸﺖ و ﺟﺎﻟﺐ اﯾﻦﮐﻪ از ﻣﺠﻤﻮﻋﮥ ﻣﺬاﮐﺮات و ﺗﺒﺎدل ﻧﻈﺮﻫﺎی ﺑﯿﻦ اﻟﻤﻠﻠﯽ ﺑﺮ ﻣﯽ آﯾﺪ ﮐﻪ اﯾﻦ ﮐﯿﻔﺮ ﮔﻮﯾﺎ ﺑﻪ ﺟﺪ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ اﻋﺪام ﺷﺪه و ﻫﻤﺎن اﻧﺘﻈﺎرات ﻫﻢ از ﮐﺎرﮐﺮدش می رود. از اﯾﻨﺮو، ﺑﻨﺎﺑﺮ ﮔﺰارش ﮐﻤﯿﺘﻪ ﺣﻘﻮق داﻧﺎن انگلیسی «وﯾﮋﮔﯽ اﺳﺎﺳا ﺧﺸﻦ و ﻏﯿﺮ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺟﺮاﯾﻢ ﻣﻮرد ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻧﻤﯽﭘﺬﯾﺮد ﮐﻪ ﻣﺎ ﺧﻮد را ﺑﻪ ﮐﯿﻔﺮﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﻣﺎﻫﯿﺖ ﻣﺎﻟﯽ و ﺻﺮﻓﺎ ﻧﻤﺎدﯾﻦ ﻣﺤﺪود ﮐﻨﯿﻢ». ﻣﯽداﻧﯿﻢ ﮐﻪ از ﻧﻘﻄﻪ ﻧﻈﺮ ﻟﻐﺖ ﺷﻨﺎﺳﯽ در ﺣﻘﻮق ﻓﺮاﻧﺴﻪ، ﮐﻠﻤﻪ «ﺣﺒﺲ» در ﻣﻌﻨﺎی ﯾﮏ ﮐﯿﻔﺮ ﺗﺄدﯾﺒﯽ ﻣﺘﻌﯿﻦ ﻣﯽﺷﻮد. ﺑﺮای ﮐﯿﻔﺮﻫﺎی ﺟﻨﺎﯾﯽ ﻣﻮﺟﻮد در ﺣﻘﻮق ﻋﻤﻮﻣﯽ اﺻﻄﻼح « ﺣﺒﺲﺟﻨﺎﯾﯽ» ﺑﻪ ﮐﺎر رﻓﺘﻪ اﺳﺖ، در ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﮐﯿﻔﺮﻫﺎی ﺟﻨﺎﯾﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ از ﻋﺒﺎرت « ﺑﺎزداﺷﺖ ﺟﻨﺎﯾﯽ» ﺑﻬﺮه ﺑﺮده اﻧﺪ. در ﻧﺘﯿﺠﻪ اﺻﻄﻼح «ﺣﺒﺲ» آﻧﭽﻨﺎن ﮐﻪ در ادﺑﯿﺎت ﻓﺮاﻧﺴﻮی ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ، ﻣﻌﻠﻮم ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺻﻮرت ﺑﺮای ﺗﺒﯿﯿﻦ ﺳﺮزﻧﺶ و ﮐﯿﻔﺮدﻫﯽ ﺷﺪت ﺟﺮاﯾﻢ دﻫﺸﺘﻨﺎک و ﺿﺪ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﺣﻘﻮق ﮐﯿﻔﺮی ﺑﺸﺮ دوﺳﺘﺎﻧﻪ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ، در زﻣﺎن ﭘﯿﮕﯿﺮی ﮐﺎرﻫﺎی ﮐﻤﯿﺴﯿﻮن ﺣﻘﻮق ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞ ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻠﻞ ﻣﺘﺤﺪ، اﺷﺎره ﺷﺪه ﺑﻮد ﮐﻪ « ازﻟﺤﺎظ زﺑﺎنﺷﻨﺎﺳﯽ،ﮐﻠﻤﮥ «ﺣﺒﺲ» ﺑﻪ ﮐﺎرﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه ﺗﻮﺳﻂ ﮔﺰارشﮔﺮ وﯾﮋه در اوﻟﯿﻦ و دوﻣﯿﻦ ﺑﻨﺪ ﻃﺮح ﻣﻮاد ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺑﻪ گونه ای مبهم توصیف شده است». اﯾﻦ ﮐﻪ ﺣﻘﻮق داﺧﻠﯽ ﺑﺴﯿﺎری از ﮐﺸﻮرها اﻧﻮاع و اﻗﺴﺎم ﺣﺒﺲ را از ﺟﻤﻠﻪ ﺣﺒﺲ حبس و ﺑﺎزداﺷﺖ را ﭘﯿﺶ ﺑﯿﻨﯽ ﻧﻤﻮده اﻧﺪ، به ﻫﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ ﺑﺴﯿﺎری از اﻋﻀﺎی ﮐﻤﯿﺴﯿﻮن ﺣﻘﻮق ﺑﯿﻦاﻟﻤﻠﻞ اﺻﻄﻼﺣﯽ ﺧﻨﺜﯽﺗﺮ ﻣﺎﻧﻨﺪ « ﻣﺤﺮوﻣﯿﺖ از آزادی» را ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ دادﻧﺪ. از ﻃﺮﻓﯽ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯿ ﺮﺳﺪ، ﻋﺒﺎرت «ﻣﺤﺮوﻣﯿﺖ از آزادی» ﻧﯿﺰ ﭼﻨﺪان راﺿﯽ ﮐﻨﻨﺪه و ﺑﻪ اﻧﺪازه ﮐﺎﻓﯽ ﻓﻨﯽ ﻧﯿﺴﺖ(رضوی فرد:۱۳۹۱، ۱۸۴).
به ﻧﻈﺮ ﻣﯽرﺳﺪ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ اﯾﻦ ﮐﻪ دﯾﮕﺮ ﮐﯿﻔﺮ اﻋﺪام وﺟﻮد ﻧﺪارد، ﮐﺎﻣﻼً ﻋﺎدی و ﺿﺮوری اﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﯿﻔﺮ ﺣﺒﺲ ﯾﮑﯽ از ﮐﯿﻔﺮﻫﺎی در دﺳﺘﺮس و ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻣﺤﺎﮐﻢ ﮐﯿﻔﺮی کشورهای بیشماری ﺑﺎﺷﺪ. اﻣﺮوزه اﯾﻦ ﮐﯿﻔﺮ، ﺑﺪون ﻫﯿﭻ ﺷﮑﯽ ﯾﮑﯽ از ﮐﯿﻔﺮﻫﺎی ﻣﻬﻢ و ﺟﻬﺎﻧﯽ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﮔﺮدد ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮار ﻣﯽﮔﯿﺮد. اﻣﺎ آﯾﺎ واﻗﻌﺎ دﻟﯿﻞ اﯾﻦ اﻗﺒﺎل ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ دارا ﺑﻮدن وﯾﮋﮔﯽﻫﺎﯾﯽ ﻣﺜﻞ ﺑﺎزدارﻧﺪﮔﯽ و اﺻﻼح ﮐﻨﻨﺪﮔﯽ ﻣﺠﺮم اﺳﺖ ﯾﺎ ﻧﻪ، ﺗﻨﻬﺎ ﮐﯿﻔﺮی اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮان اﻧﺘﺨﺎب ﻧﻤﻮد؟ در این قسمت به دو کارکرد مهم حبس ابد می پردازیم:
۳-۳-۱-ﮐﺎرﮐﺮد ﺳﺰا دﻫﻨﺪﮔﯽ ﮐﯿﻔﺮ ﺣﺒﺲ ابد
اﮔﺮ ﺑﺨﻮاﻫﯿﻢ از ﮐﺎرﮐﺮد ﺳﺰادﻫﻨﺪﮔﯽ اﯾﻦ ﮐﯿﻔﺮ ﺳﻨﺘﯽ ﭘﺮﺳﺶ ﮐﻨﯿﻢ؛ در ﻋﻤﻞ اﯾﻦ ﮐﯿﻔﺮ رﻧﺠﯽ را ﺑﻪ ﺟﺴﻢ و ﺑﺪن ﻣﺠﺮﻣﺎن ﺗﺤﻤﯿﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﺑﻪ ﻋﺒﺎرﺗﯽ ﺑﺎ در ﺗﻨﮕﻨﺎ ﻗﺮار دادن ﺟﺴﻢ ﻣﺠﺮم و اﯾﺠﺎد ﻣﺤﺮوﻣﯿﺖ ﺑﺮای وی ﻧﻮﻋﯽ ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺑﺪﻧﯽ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﮔﺮدد. در ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺮاﯾﻄﯽ، ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻣﻔﻬﻮم ﮐﺎﻧﺘﯽ ﮐﯿﻔﺮ، ﺣﺒﺲ اﺑﺰاری اﺳﺖ ﮐﻪ « ﮐﺎرﮐﺮدش ﺑﻪ رﻧﺞ و زﺣﻤﺖ اﻧﺪاﺧﺘﻦ ﻓﺮد ﻣﺤﮑﻮم ﺑﻪ ﻫﻤﺎن ﻣﯿﺰان و ﺷﺪت ﻓﻌﻞ ارﺗﮑﺎﺑﯽاش ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ»(ابراهیمی:۱۳۸۹، ۵۵).
ﺑﻪ ﻋﺒﺎرﺗﯽ، ﻣﺸﮑﻞ وﺳﺨﺘﯽ ﻣﺪﺗﻬﺎ ﺑﺮﯾﺪه از ﺧﻠﻖ ﻣﺎﻧﺪن، ﺑﺮای رﻫﺒﺮان ﺳﯿﺎﺳﯽ ﯾﺎ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﻮﺟﺐ ﯾﺎد آوری رﻓﺘﺎرﻫﺎی زﺷﺘﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ آﻧﻬﺎ در ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﺮﺗﮑﺐ ﺷﺪه اﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽرﺳﺪ ﭘﺮﺳﺶ از ﭘﯿﺸﮕﯿﺮاﻧﻪ ﺑﻮدن ﺣﺒﺲ ابد ﻧﯿﺰ ﭼﻨﺪان ﭘﺮﺳﺶ دﻗﯿﻖ و ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ. در واﻗﻊ ﮐﯿﻔﺮ ﺣﺒﺲ ابد ﺑﺎ وﻇﯿﻔﻪ و ﮐﺎرﮐﺮد ارﻋﺎﺑﯽاش، ﻣﻨﻄﻘﯽ ﻣﺘﻤﺎﯾﻞ ﺑﻪ آﯾﻨﺪه ﻫﻢ دارد. ﯾﻌﻨﯽ ﺣﺒﺲ ابد ﻣﻮﺟﺐ ﺧﻨﺜﯽ ﮐﺮدن ﺑﺰﻫﮑﺎر ﺷﺪه و ﻣﻮﺟﺐ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮی از ارﺗﮑﺎب ﺟﺮاﯾﻢ ﺟﺪﯾﺪ ﺗﻮﺳﻂ وی ﻣﯽﮔﺮدد(ابراهیمی:۱۳۸۹، ۵۶).
به نظر می رسد، ﺧﻨﺜﯽ ﺳﺎزی ﻣﺠﺮم ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﮐﯿﻔﺮی ﻣﺎﻧﻨﺪ اﻋﺪام ﮐﻪ ﺧﻨﺜﯽ ﺳﺎزی اش ﻣﻄﻠﻖ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽﮔﺮدد، اﻣﺮی ﻧﺴﺒﯽ اﺳﺖ. اﯾﻦ ﮐﺎرﮐﺮد ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺑﺮﺧﯽ ﺗﺪاﺑﯿﺮ ﻣﺎﻧﻨﺪ آزادی ﻣﺸﺮوط، ﻋﻔﻮ و ﻏﯿﺮ ﺑﺎﺷﺪ. در واﻗﻊ، ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽرﺳﺪ ﮐﻪ ﻧﻘﺶ ﺧﻨﺜﯽ ﺳﺎزی ﺑﺮای ﯾﮏ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﯿﻔﺮی ﻗﻮیﺗﺮ از ﺳﺎﯾﺮ ﻧﻘﺶﻫﺎ ﯾﺎ ﮐﺎرﮐﺮدﻫﺎﯾﺶ ﺑﺎﺷﺪ. اﻧﺰوای اﯾﻦ دﺳﺘﻪ از ﻣﺠﺮﻣﺎن ﺑﯿﻦ از ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﻓﺮاﻫﻢ ﮐﺮدن زﻣﯿﻨﻪﻫﺎی آﺷﺘﯽ ﺷﺪه و ﻓﻀﺎی جامعه یا کشور را آرام ﮐﻨﺪ.